بعد از شروع دور دوم مذاکرات داخلی، محمد اشرف غنی مواضع آشکار و تندی در دفاع از ماندنش در قدرت اتخاذ کرده است. آقای غنی تا چند روز پیش با وجود زمزمههای ایجاد حکومت موقت، در این باره موضعگیری نمیکرد و انگار با خونسردی و متانت این بحث را دنبال میکرد و اطمینان داشت از اینکه همه چیز در کنترل است و اتفاق خاصی بدون میل و رغبت او در روند صلح نخواهد افتاد. اما موضعگیریهای دو روز اخیرش در مورد مخالفت با طرح حکومت موقت و تاکید برماندن خودش در قدرت وانتقال قدرت از طریق انتخابات، نشان میدهد که کاسه صبرش از سکوت در بحث صلح لبریز شده و به اصطلاح«حدش به جفا کشیده است.»
به نظر میرسد که آقای غنی از دو جهت زیر فشار شدید قرار گرفته تا به ایجاد حکومت موقت تن دهد و این فشارها چنان فزاینده بوده که آقای غنی نمیتواند آن را با سکوت تحمل کند.
یک منبع و مرجع فشار، تمایل و رغبت تیم مذاکره کننده حکومت افغانستان به وارد شدن به مباحثی است که از نظر آقای غنی ورود به آن غیر مجاز است. آقای غنی میخواهد که هیأت مذاکره کننده حکومت قدم به قدم و لحظه به لحظه از ارگ دستور بگیرد و بدون دستور ارگ وارد هیچ بحثی نشود که منتهی به توافقاتی شود که تیم ارگ با آن موافق نیست، اما هیأت مذاکره کننده تمایلاتی خلاف خواست و میل ارگ نشان داده است.
چند روز پیش حفیظ منصور، یکی از اعضای هیأت مذاکره کننده حکومت به صورت واضح گفت که در دور دوم مذاکرات بحث اصلی تقسیم قدرت است. آقای منصور حتا پا فراتر از اینها گذاشت و گفت که اگر صلح به قیمت رفتن یک شخص از یک کرسی باشد، ارزشش را دارد. این حرف آقای منصور در واقع میتواند به معنای خواست هیأت مذاکره کننده از آقای غنی برای کنارهگیری از قدرت پنداشته شود.
به تعبیر دیگر، اکنون آقای غنی خود را در موقعیتی میبیند که حتا تیم مذاکره کننده حکومت خواهان استعفای او از قدرت است. هر چند حفیظ منصور از جمله اعضایی نیست که مورد اعتماد و نزدیک به آقای غنی باشد، اما نفس آشکار شدن تمایل او به استعفای آقای غنی نشان میدهد که بخشی از اعضای گروه مذاکره کننده حکومت، خواهان کنار رفتن آقای غنی از قدرت است و آن را راه حل مسأله میداند. این اتفاق شاید با توجه به پیشینه نقش اپوزیسیونی حفیظ منصور برای آقای غنی تعجب برانگیز نباشد، اما در عین حال نادیده گرفته شدنی هم نمیتواند باشد. به هرحال صدایی از درون هیأت مذاکره کننده حکومت بیرون شده که خواهان استعفای رییس حکومت است.
مرجع و منبع دومی فشار، امریکاییها هستند. اینکه خلیلزاد در سفر اخیرش به کابل با آقای غنی دیدار نداشت، حرف سادهیی نیست. هرچند بعضی از منابع گفتهاند که آقای غنی از دیدار با خلیلزاد ابا ورزیده است، اما حتا اگر چنین نیز باشد، معنای آن این است که آقای غنی به شدت از عملکرد خلیلزاد و برنامه صلحی که او طراحی کرده، خشمگین است و آن را در ضدیت با منافع تیم حاکم میداند. این نشان میدهد که از جانب امریکا نیز فشار بر آقای غنی روز افزون است تا با تمکین در برابر خواست کنارهگیری از قدرت، روند صلح را کوتاه و کمهزینه سازد.
به نظر میرسید که آقای غنی منتظر آمدن حکومت جدید در امریکا بود و فکر میکرد که با آمدن تیم بایدن در کاخ سفید، برنامه صلح خلیلزاد مورد بازبینی جدی قرار میگیرد و تغییراتی در آن اعمال خواهد شد که به نفع تیم ارگ در کابل خواهد بود. این انتظار نیز به نظر میرسد که بینتیجه پایان یافته باشد. اخیراً مشاور امنیت ملی بایدن در اظهاراتی در باره صلح افغانستان، به نحوی برنامه صلح خلیلزاد را مورد تأیید قرار داد و از طالبان خواست که طبق توافق صلح عمل کنند. این اتفاق نیز در لبریز شدن کاسه صبر آقای غنی در کابل تأثیر خود را داشته است.
حالا تا حد زیادی مسلم شده که آقای غنی وارد مرحله جدیدی در مواجهه با روند صلح شده است. به تعبیر دیگر، تمام راههای پیچدار را آقای غنی در رابطهاش با امریکاییها در چارچوب روند صلح پیمود و اکنون زمان آن رسیده است که به صورت واضح وشفاف مواضع خود را بیان کند.
موضع اخیر آقای غنی که گفته قدرت را از طریق انتخابات منتقل خواهد کرد، هرچند تازهگی ندارد و در گذشته نیز وی به نحوی ابراز داشته که آماده کنارهگیری از قدرت در چارچوب برنامه صلح نیست، اما حالا این موضع را بیش از هر زمان دیگری به صراحت و وضاحت اعلام کرده است. آقای غنی با بیان اینکه بعد از به قدرت رسیدن او امریکا تنها 98 نیروی نظامی خود را در افغانستان از دست داده، اما تلفات نیروهای امنیتی افغانستان به دهها هزار تن میرسد، به صورت آشکار خود را در تقابل با امریکا قرار داده و به نحوی امریکاییها را متهم به رفتار غیرمسوولانه و «بیغمباشانه» در روند صلح کرده است.
آقای غنی در حالی بر انحصار روند صلح در ارگ تاکید دارد که شورای عالی مصالحه ملی در چهارمین نشست خود گفته که هیأت مذاکره کننده حکومت در دوحه صلاحیت بحث در مورد آجندای مذاکرات را دارد. این موضع شورای مصالحه نیز به نحوی پاسخی میتواند باشد به مواضع تیم ارگ که روند صلح را در کنترل خود میداند و صلاحیت چندانی به هیأت گفتوگو کننده حکومت در مذاکرات قایل نیست.
آنچه در مواضع تیم ارگ بیشتر بر آن تاکید میشود، مخالفت با طرح حکومت موقت است. تیم ارگ حکومت موقت را «انقطاع نظام» عنوان میکند. از مواضع تیم ارگ این استنباط شکل میگیرد که این تیم حکومت موقت را بدترین سناریو در نظر میگیرد و طوری وانمود میکند که حکومت موقت هدف مذاکرات باشد. در حالیکه چنین نیست.
تا جایی که از اظهارات طالبان و طرفداران حکومت موقت در هیأت مذاکره بر میآید، حکومت موقت در واقع وسیلهیی برای تطبیق توافقنامه صلح داخلی خواهد بود. به این معنا که مسایل مهم و اساسی در میز مذاکره در موردش صحبت شده و دو طرف به توافق میرسند و سپس برای حصول اطمینان از اینکه مفاد توافقنامه صلح به صورت کامل و بیطرفانه تطبیق شود، حکومت موقت یا عبوری تشکیل میشود. طبق این سناریو، حکومت موقت هدف مذاکرات نه، بلکه وسیله تحقق اهداف مذاکرات صلح است. این موضوع با آنچه تیم ارگ از حکومت موقت منظور میکند، متفاوت است.
بنابراین، با احتیاط میتوان گفت در صورتیکه حکومت موقت به منظور تطبیق توافقات صلح منظور نظر باشد، میتواند به نحوی توجیهپذیر باشد. اما چنانکه گفته شد، این در صورتی است که حدود صلاحیت حکومت موقت مشخص باشد. حکومت موقت با صلاحیتهای محدود به نحوی که قادر به اعمال تغییرات گسترده و عدول از توافقات صلح نباشد و زیر نظر نهادهای ناظر بینالمللی به کار آغاز کند و فعالیت نماید، میتواند به عنوان یک راه حل از بحران و بنبست سیاسی موجود مطرح باشد. البته این چیزی است که حکومت باید در موردش وضاحت دهد. باید به مردم توضیح داده شود که حکومت موقت چه حدود و ثغوری خواهد داشت و به چه منظور و چه مدتی تشکیل خواهد شد. مشروط براینکه قبل از تشکیل حکومت موقت، روی موضوعات اصلی و اساسی توافق حاصل شود و در این توافقات اصلهای اساسی نظام مردمی با حفظ و تأمین حقوق و آزادیهای مدنی-سیاسی شهروندان افغانستان تسجیل شده باشد. هرگاه به منظور تطبیق بیطرفانه یک منشور قابل قبول برای مردم افغانستان، نیاز باشد که حکومت فعلی کنارهگیری کند و حکومت موقت تشکیل شود، این چیزی است که هم به حفظ چارچوب نظام کنونی کمک میکند و هم روند انتقال سیاسی-نظامی را تسهیل میکند که شاید یک امر اجتناب ناپذیر هم باشد.