سیاسی

آيا چين و پاکستان هزينه صلح افغانستان را متقبل می شوند؟

نورالله ولی زاده

وزیران خارجه پاکستان و چین گفته‌اند که صلح و ثبات در افغانستان برای توسعه اقتصادی و اجتماعی، اتصال و رفاه در منطقه حیاتی است. آن‌ها از طرف‌های جنگ در افغانستان خواسته‌اند که آتش‌بس همه‌جانبه کنند. در اعلامیه مشترک این دو مقام که در پایان دیدار و گفتگوی آن‌ها در چین منتشر شده، از همه طرف‌ها در افغانستان خواسته شده که “با همدیگر به شدت کار کنند تا به یک حکومت فراگیر و همه جانبه و جامع از طریق مذاکره” دست یابند.

شاه محمود قریشی، وزیر خارجه پاکستان و وانگ یی، وزیر امور خارجه چین گفته‌اند که دو طرف تعهد خود را به تسهیل و حمایت از روند صلح افغانستان که “به رهبری و مالکیت افغان‌ها” باشد، اعلام می‌کنند. آنان همچنین گفتند خواستار یک افغانستان صلح آمیز، با ثبات، متحد و سعادتمند هستند که با تروریسم مقابله کند و با همسایه‌گان خود با صلح زنده‌گی کند.

آن‌ها گفتند حمایت خود را از بازسازی صلح‌آمیز افغانستان اعلام می‌کنند و آماده هستند تا روابط اقتصادی و بازرگانی خود را با این کشور گسترش دهند. آنان گفته که از افغانستانی حمایت خواهد کرد تا به ظرفیتی برسد که به طور مستقل به توسعه خود ادامه دهد.

در این‌که یک افغانستان امن و با ثبات به نفع توسعه اقتصادی منطقه است، تردیدی وجود ندارد. چین که پیوسته به توسعه اقتصادی فکر می‌کند، به صورت طبیعی طرفدار افغانستانی است که در آن ثبات و امنیت تأمین باشد و بتواند یک مجرای خوب تجارت و توسعه در منطقه باشد.

پاکستان نیز که در این اواخر از تغییر راهبردهای منطقه‌یی این کشور به ویژه در قبال افغانستان سخن می‌زند، بیشتر به فکر تقویت  و رشد اقتصادی خویش است. آگاهان امور پاکستان به این باوراند که پاکستان از وضعیت اقتصادی بدی برخوردار است و دولت این کشور در تلاش است تا به رشد و تقویت اقتصاد پاکستان تمرکز کند.

روابط پاکستان و چین یکی از رابطه‌های خوب و استراتیژیک در میان روابط کشورهای منطقه به شمار می‌رود. شاید پاکستان در منطقه با هیچ کشوری به اندازه چین روابط خوب نداشته باشد. به همین شکل چین با هیچ کشوری در منطقه به اندازه پاکستان روابط گسترده و خوب ندارد.

خروج نظامی امریکا از افغانستان، یک خلای بزرگ امنیتی و سیاسی ایجاد کرده و انتظار می‌رود که تبعات منفی این خلا، بالای اقتصاد، تجارت و روابط منطقه‌یی کشورها تأثیر ژرفی بگذارد.

پاکستان که از یک لحاظ خود را صاحب افغانستان پسا امریکا می‌داند از لحاظ دیگر هراس دارد از این‌که نتواند تحولات سیاسی افغانستان پسا امریکا را به درستی و به تنهایی به نفع خویش مدیریت کند و در نتیجه این ضعف و ناتوانی وضعیتی در افغانستان شکل گیرد که تمام سرمایه‌گذاری سه دهه‌ای این کشور بالای طالبان منحیث یک نیروهای نیابتی به هدر برود. به عبارت دیگر، پاکستان اکنون افغانستان را همچون شکاری تصور می‌کند که زخمی شده و در دسترس است اما خوردن و هضم آن دشوار است.

چین نیز یکی از کشورهایی است که انتظار می‌رود، بعد از خروج امریکا از افغانستان، نقش برجسته‌تری در آینده سیاسی افغانستان بازی کند و به ویژه در تأمین صلح و امنیت در افغانستان کوشا باشد و مسوولیت مستقیم به عهده بگیرد. در سوی دیگر، چنان‌که اشاره شد، صلح و ثبات در افغانستان به نفع توسعه اقتصادی منطقه است که برای چین هم به حیث یک راهبرد مطرح است و هم به حیث یک فرصت برای کسب منفعت بیشتر اقتصادی. به بیان دیگر، چین هم در تأمین امنیت و ثبات در افغانستان مسوول شناخته می‌شود  و هم ذینفع. به یکی از این دو دلیل، چین باید جهد بلیغی به خرج دهد تا اوضاع سیاسی و امنیتی افغانستان بعد از خروج امریکا بدتر و بدتر نشود.

با توجه به نکات بالا، همکاری پاکستان و چین در آوردن صلح و ثبات درافغانستان حایز اهمیت حیاتی است. این دو کشور باید بسیار جدی با هم کار کنند تا روند صلح در افغانستان تسریع شود.

آرزویی که وزیران خارجه چین و روسیه، در اعلامیه مشترک اخیر آنان برای آینده افغانستان مطرح کرده‌اند، آرزوی دیرینه مردم افغانستان نیز است اما سوال این است که آیا چین و پاکستان با تمام توان در جهت تحقق این آرزو کار می‌کنند. آیا این دو کشور در آرزوی صلحی که برای افغانستان به عنوان یک مسیر امن و مصون تجارتی دارند، صادق هستند؟ موانع موجود فرا راه تحقق این آرزو کدام‌ها اند؟

باید گفت که چین و پاکستان از توانایی‌ها و ظرفیت‌های بالفعل و بالقوه زیادی در آوردن صلح و ثبات در افغانستان برخوردار هستند. این دو کشور اگر بخواهند، ظرفیت زیادی در این عرصه دارند. اما این به معنای آن نیست که اگر این دو کشور بخواهند، تأمین صلح و ثبات در افغانستان ساده و سریع قابل دسترس خواهد شد.

اراده چین برای تأمین صلح و ثبات در افغانستان کمتر مورد شک و تردید است، اما اراده پاکستان هنوز محل شک وتردید است. با آن‌که پاکستانی‌ها در این اواخر پیوسته از تغییر راهبرد خود در مورد افغانستان سخن گفته، اما زمان بیشتری و شواهد بیشتری نیاز است که موضع پاکستان در این خصوص مورد تأیید قرار گیرد.

هنوز هم به نظر می‌رسد که پاکستانی‌ها عزم خود را برای اتخاذ یک رویکرد واحد و غیرقابل تغییر در مورد این‌که چگونه و در همکاری و اتحاد با کدام کشوری روی آینده سیاسی افغانستان کار مشترک کند. پاکستانی‌ها از یک سو با امریکایی‌ها وارد یک گفتمان سیاسی در مورد آینده افغانستان شده‌اند و در صدد تشکیل یک ایتلاف وسیع‌تر منطقه‌یی میان کشورهای منطقه و امریکا هستند و از سوی دیگر، سخن از همکاری مشترک با چین در این خصوص به زبان می‌آورند. امریکا و چین در یک فاز رقابت شدید قرار دارند و افغانستان و آینده سیاسی آن موضوع برجسته در این رقابت به شمار می‌رود. بریتانیایی‌ها نیز در همکاری و بحث نزدیک با پاکستان قرار دارند که چگونه به گونه مشترک در آینده سیاسی افغانستان با هم کار کنند. حالا روشن نیست که پاکستان سرانجام با کدام یک وارد مرحله جدی همکاری خواهد شد. روشن نبودن پاسخ این سوال، اراده پاکستان را برای همکاری جدی با چین در مورد آینده افغانستان زیر سوال می‌برد.

به نظر می‌رسد که در حال حاضر پاکستانی‌ها با تمامی جوانبی که فکر می‌کنند در آینده سیاسی افغانستان نقش دارند و ذینع و ذیضرر هستند، وارد بحث و تماس هستند تا مگر همکار و متحد قابل اعتمادی پیدا کنند. همکار و متحدی که نقش رهبری کننده و برجسته پاکستان در آینده سیاسی افغانستان را بپذیرد و برای آن هزینه نیز کند. این چیزی است که به نظر نمی‌رسد، چین روی آن توافق کند. چین روی‌همرفته روابط نسبتاً خوبی با حکومت افغانستان دارد و از گذشته های دور به این سو، چین تلاش کرده با حفظ یک موقف نسبتاً بی‌طرفی خود را یک همسایه خوب، خیرخواه، بی‌طرف و بی‌غرض معرفی کند. با این حساب، چین به آسانی نمی‌تواند در قضیه افغانستان به گونه‌ مورد نظر پاکستان ورود کند. چون چینی‌ها می‌دانند که این گونه ورود، به جایگاه و اعتبار چین در نزد افغانستان صدمه می‌زند. به ویژه آنگاه که هنوز صداقت و جدیت پاکستان در آن چیزی که برای آینده افغانستان آرزو می‌کند ثابت نشده باشد.

یادآوری این نکته هم ضروری است که چین و پاکستان هر دو به نحوی در شکل‌گیری وضعیت کنونی افغانستان نقش دارند. چین از طریق اعمال سیاست بی‌طرفی غیرفعال و محافطه‌کارانه، در سه دهه اخیر در افغانستان، در شکل‌گیری زمینه‌ای که امروز سیاست در بستر آن سیر دارد، نقش بازی کرد. اگر چین از قدرت و نفوذ خود در قضایای افغانستان در چارچوب یک سیاست فعال استفاده می‌کرد، شاید حضور امریکا در افغانستان به واقعیت تبدیل نمی شد و اگر هم که شده بود، این حضور بیست ساله وبا پیامدهای امروزی آن نمی‌بود. به تعبیردیگر، چین با سکوت و بی‌طرفی مطلق اجازه داد که امریکا هر طوری خواست در افغانستان رفتار کند. حالا که امریکا از افغانستان در حال خارج شدن است، چین به انتقاد از رفتار امریکا می‌پردازد که سودی ندارد.

نقش پاکستان نیز به کسی پوشیده نیست. این کشور، با تمام توان در حمایت از طالبان قرار گرفت و حاضر به هیچگونه همکاری در سرکوب طالبان نشد. حالا که پاکستان فکر می‌کند، طالبان با وجود این همه سرمایه‌گذاری، ظرفیت سیاسی و مسلکی ایجاد یک حکومت مدنی و مردمی در افغانستان را ندارند، به تقلا برای جلب همکاری گروه‌های مختلف قومی در افغانستان برای طالبان روی آورده و خود را مدافع تأمین مشارکت قومی قدرت در افغانستان معرفی می‌کند که در شرایط کنونی باور به چنین تغییری در افغانستان دشوارتر از هر زمان دیگری است.

با این‌حال، افزون بر موانعی که در رابطه میان چین و پاکستان و موانعی که در افغانستان ممکن فرا راه یک طرح صلح چینی-پاکستانی موجود باشد، عدم تمایل امریکا به برجسته شدن نقش چین در آینده افغانستان، عدم تمایل روسیه و عدم تمایل هند نیز از موانع خارجی به شمار می‌رود. در قدم اول امریکا، در قدم دوم روسیه و در قدم سوم هند، از کشورهایی هستند که نمی‌خواهند نقش منطقه‌ای چین از طریق موثریت این کشور در تأمین صلح و ثبات در افغانستان برجسته شود. این سه کشور، توانایی‌های زیادی در سبوتاژ یک طرح صلح چینی-پاکستانی دارند.

اما اگر چین و پاکستان واقعاً بخواهند که در آوردن صلح و ثبات در افغانستان جدی کار کنند، شاید بتوانند با موانع مقابله کنند.البته رفع این موانع بسیار هزینه‌بردار است. آیا چین و پاکستان حاضراند که این هزینه را تقبل کنند؟ در واقع، مؤثریت تلاش‌های این دو کشور در ایجاد صلح وثبات در افغانستان بستگی زیادی به پاسخ همین پرسش دارد. در ضمن یادآوری این نکته هم ضرور است که دانسته شود که چین و پاکستان چه نوع صلحی در افغانستان می‌خواهند. در افغانستان هنوز وحدت نظر چندانی در مورد صلح وجود ندارد. بعضی‌ها از صلح پایدار سخن می‌گویند و منظور شان صلحی است که عوامل اصلی جنگ و بی‌ثباتی سیاسی را از طریق ایجاد یک میکانیزم سیاسی-حقوقی قابل قبول برای تمامی اقوام در افغانستان از بین ببرد. اما بعضی‌ها دیگر، تاکیدی برپایداری صلح ندارند و منظور شان از صلح امضای یک توافق سیاسی میان طالبان و حکومت است که چنین توافقی قادر به ایجاد شرایط جدید قابل قبول برای همه نباشد که در این صورت وقوع یک جنگ دیگر محتمل خواهد بود. چین و پاکستان منظور شان از صلح و ثبات در افغانستان چه نوع صلح و ثباتی است؟ آیا این دو کشور به صلح عادلانه و پایدار تاکید خواهند کرد؟

 

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار