خروج نیرو های امریکایی و تشدید حمله های طالبان اوضاع نظامی، امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی افغانستان را بیش از هر زمانی شکننده گردانیده است. این شکنندهگی نگرانی های شدید مردم را برانگیخته و همهگان احساس ناامنی شدید می کنند. اوضاع عمومی کشور فضایی را به بار آورده که در افکار همه خاموشی پیش از توفان را تداعی می کند. در همین حال وضعیت جنگی در کشور اوضاع در جبههی صلح و تلاش ها در این عرصه را نیز متحول گردانیده است که همزمان با چالش ها، فرصت های تازه را نیز به بار آورده است. این فرصت ها می تواند، راه را به یک مشارکت سیاسی پایدار ملی باز کند که طالبان هم شامل آن باشند؛ مشارکتی که حداقل بتواند، ارزش هایی از نظام مردم سالار و دموکراتیک را حفظ کند که بتواند پایدار ارزش های اسلامی و ملی در کشور باشد.
آیا به تکانه های جدید در مورد گفتوگو ها می توان امیدوار بود که بتواند بالاخره صلح را در کشور برقرار کند. از جمله به ایجاد تکانه در گفتوگو ها بین هیئت های دولت و طالبان در دوحه و از همه مهم تر سفر هیأت صلح به ایران به ریاست قانونی و نشست آنان با هیأت طالبان و صحبت روی مسایل مهم می توان یادآور شد. هم چنان سفر هیأت عالیتر دیگر به دوحه پس از سفر قحطانی وزیر خارجه قطر، می توان یاد کرد. گفته میشود؛ به زودی نشست مهمی به میزبانی ایران برگزار خواهد شد که در آن، مقامات دولت افغانستان و تمام گروههای داخلی برای تحقق صلح، گردهم جمع خواهند شد. همچنان طی روزهای آینده، دولت و گروههای داخل افغانستان، در نشست مجازی مجمع جهانی بیداری اسلامی، با هم به گفتوگو مینشینند. این تحولات در جبههی صلح در حالی رخ داده که قرار است تا ۳۱ اگست نیرو های امریکایی افغانستان را ترک کنند و گفتوگو های دوحه به بن بست رفته و هیأت دولت از هرگونه ابتکار برای شکستاندن بن بست عاجز مانده است و یا این که چنان دست و پای آنان بسته است که از قالب های از پیش تعیین شده بیرون شده نمی توانند.
حال پرسش این است که تاریخ روند صلح ورق خورده است و فضای جدید با تکانه های نظامی و سیاسی جدید می تواند، طرف ها را با گذشت از خواست های غیرواقعی و یک جانبه و گروهی و جناحی به توافق نزدیک کند. نخستین تکانه در روند صلح پاسخ سرد جوبایدن برای رییسان جمهور و شورای عالی مصالحه بود که برای آنان گفت، بروید در مورد سرنوشت خود تصمیم بگیرید. این پاسخ بایدن ثابت کرد که رفتن به پای مردم بیگانه برابر به عذاب دوزخ است. سفر قحطانی به کابل در واقع تکانه دیگری بود که همزمان به تشدید حملات طالبان و سقوط بسیاری ولسوالی ها بدست آنان به کابل انجام یافت. پس از این سفر دیوار بن بست صلح فرو ریخت و قرار شد که هیأت مقتدری از کابل به دوحه برود.
از سوی دیگر، محمد عمر داوودزی، نمایندۀ ویژۀ رییسجمهور در امور پاکستان گفت که قرار بود به روز ۱۷ جولای نشستی در بارۀ صلح افعانستان میان افعانستان و پاکستان در اسلام آباد برگزار شود، اما این نشست به علت سفر هیأتی از افعانستان به دوحه، تا پس از عید به تأخیر افتاده است. وی هدف این سفر را درک و خواست پاکستان پس از خروج نیرو های امریکایی از افغانستان خواند. وی افزود که به پاکستان خواهیم گفت «از پاکستان چی می خواهیم، خواست مان برای صلح چیست، خواست مان در اوضاع کنونی از پاکستان چیست و این کشور چه کرده می تواند.».
نخست وزیر پاکستان در دیدار با رییس جمهور غنی در قزاقستان از وی خواست تا در این نشست شرکت کند. عبدالله عبدالله، کریم خلیلی، محمد یونس قانونی، محمد محقق، گلبدین حکمتیار، محمد حنیف اتمر، صلاح الدین ربانی،اسماعیل خان، عطا محمد نور، حامد گیلانی، اسحاق گیلانی، باتور دوستم و میرویس یاسینی از اعضای دیگر هیأت ۳۱ نفری اند که از سوی پاکستان برای شرکت در نشست اسلام آباد دعوت شدهاند. هرچند دولت افغانستان تا کنون در رابطه به واکنش نظامیان پاکستان مبنی بر هشدار به پیلوتان افغان برای بمباران مواضع طالبان در سپین بولدک اعلامیهی رسمی صادر نکرده است و اما این موضوع بی تأثیر در این نشست نخواهد بود. قرار بود که به تاریخ 26 سرطان کنفرانسی بخاطر صلح افغانستان در اسلام آباد برگزار شود؛ اما وزیر خارجه پاکستان گفت که این کنفرانس معطل شده و بعد از عید برگزار خواهد شد. دلیل معطل شدن آن متشنج شدن رابطه افغانستان و پاکستان ذکر شده است.
رییس جمهور غنی در کنفرانس بین المللی تاشکند به عمران خان گفت که از نفوذ خود برای کشاندن طالبان برای گفتوگو، عدم خشونت و صلح استفاده نکرده است؛ زیرا طالبان اکنون به جای گفتوگو می خواهند از راه های نظامی به پیروزی برسند. وی افزود که هرچند پاکستان از حمایت خود از طالبان انکار می کند؛ اما شواهد نشان می دهد که در یک ماه گذشته ده هزار جنگجو از پاکستان وارد افغانستان شده اند.
وزارت خارجه پاکستان در اعلامیه ای در پاسخ به سخنان صالح گفت: «حال وقت آن است که تمامی نیرو ها را برای ایجاد صلح متمرکز گردانید و نباید با این گونه اظهارات بر روند صلح آسیب رساند» اما آنچه مسلم است، این که پاکستان بررغم وعده های فراوان هیچ گاهی در پیوند به صلح افغانستان صادق نبوده است و هنوز افغانستان در عمق استراتیژی پاکستان قرار دارد. پاکستان که رابطه متشنج با هند دارد و هر از گاهی احتمال درگیری میان پاکستان و هند موجود است. پاکستان می خواهد از افغانستان در حمله بر ضد هند استفاده کند. تنها دخالت پاکستان و آزمندی ایران و سایر کشور ها نیست که روند صلح افغانستان را در بعد منطقه ای دچار چالش نموده است؛ بلکه بزرگترین مشکل برسر راه صلح، برداشت و دیدگاه های متفاوت در مورد صلح است. هر کس از صلح تعریفی جداگانه ارایه می کند. یعنی هرکس برای خود صلح دلخواه خود را می خواهد. دولت یک نوع صلح و گروه های سیاسی نوعی دیگر و مردم هم صلح مورد نظر خود را آرزو دارند. در حالی که صلح واقعی نیازمند تفاهم همهگانی و اجماع ملی است و صلح زمانی بوجود می آید که مورد قبول اکثریت مردم قرار بگیرد و منافع ملی و استقلال و اقتدار ما را تأمین کند. با تأسف که در این زمینه هنوز پیشرفت چشمگیر طور شاید و باید به عمل نیامده است. رسیدن به چنین پیشرفتی نیاز به عبور از “هفت خوان رستم” دارد و باتأسف که ما هنوز از خوان نخستین آن عبور نکرده ایم. زمانی عبور از هفت خوان صلح میسر می گردد که در گام نخست هر جناح و گروه و شخصی صلح را نه برای خود و منافع جناحی و گروهی خود؛ بلکه برای سلامت و نجات افغانستان بخواهد. آشکار است که این صلح از هر جناح و گروه و شخص به جای برتری خواهی و امتیازطلبی، قربانی و ایثار می خواهد. با این تعبیر آنانی نزد مردم افغانستان محترم و برای تأمین صلح صادق اند که برای رسیدن به صلح حاضر به قربانی های بیشتر باشند. در فرا راه این صلح هر نوع حربه ای ذوب گردیده و بهانه جویی ها منتفی می شوند. مثل که در چهارچوبه این صلح امارت طالبانی می لنگد و به همین گونه پای داعیه جمهوری خواهی هم می لرزد. در حالی که برای دست یابی به چنین صلحی هرنوع دیوار های بهانه و بهانه جویی را باید فرو ریخت. وقتی که برای رسیدن به چنین صلحی طالبان از سکوی امارت به زیر خواسته می شود تا خواست های شان را برای رسیدن به صلح واقعی تقلیل داده و حاضر به انعطاف قابل توجه گردند. در این حال بهانه برای آنانی نمی ماند که با عنوان کردن دستآورد های بیست ساله و ثبات پایدار برسر راه صلح مانع ایجاد کنند، زیرا صاحب که هر جناح و گروه و شخصی آن را مال خود بداند؛ ناگزیر باید معجون رنگارنگی از خواست های طیف های گوناگون در جامعه باشد و به نحوی پاسخگوی جمهوریت و امارت باشد تا باشد که چنین صلحی عزت و شرافت و سربلندی زن و مرد مردم افغانستان را تضمین کند. از این صلح باید هر کس فیض ببرد و نسیم گوارای آن بر سر هر کسی بوزد و هر کس خود را در آن ببیند.
در آیینه این صلح حتا آن طالبی که امروز به بهانه امارت اسلامی به استخدام شبکه های استخباراتی درآمده است؛ باید به حقانیت مبارزه خود و به این درک برسد که برای رسیدن به چنین صلحی چه بهایی را پرداخته است و او مطمین شود بهایی را که برای صلح پرداخته است، ارزش آن را دارد. به همینگونه این صلح باید حداقل خواست ها و آرزو های معقول زنان و مردانی را برتابد که آزادی های بشری و حقوق انسانی شان را تضمین می کند. ممکن چنین صلحی با توجه به تفاوت و اختلاف نظرها نتواند، به خواست های صد در صدی جناح ها و طرف های درگیر پاسخ بدهد و اما اشد تلاش صورت گیرد تا از طریق آوردن فشار برطالبان از طریق کشور های حامی آنان و فشار جهانی؛ آنان وادار به تقلیل خواست های شان شوند و انعطاف بیشتری برای صلح نشان بدهند. پاکستان باتوجه به نفوذی که بر طالبان دارد؛ در این راستا نقش مهمی می تواند، ایفا نماید و در ضمن همسایه های دیگر افغانستان به ویژه ایران تحت چتر سازمان شورای امنیت نیز باید از صلح افغانستان حمایت کنند.
به همین گونه جمهوری خواهان در کابل هم باید از افتادن بر جان یکدیگر دریغ کنند و با عبور از کش و قوس های جناحی و گروهی و سلیقه ای برای رسیدن به اجماع ملی خواست های شان را بخاطر رسیدن به صلح نیز تقلیل بدهند تا در نتیجه تفاوت دیدگاه ها از یک سو میان طالبان و دولت افغانستان و از سویی هم میان جمهوری خواهان؛ راه رسیدن به صلح کوتاه تر شود.