سیاسی

جنگ پيچيده، تصميم گيری عجولانه!

فاضل سانچارکی

پس از ترک بخش اعظم نيروهاي خارجي از افغانستان و به ويژه تخليه پايگاه مهم و استراتيژيک  بگرام، طالبان به صورت برق آسا شمار زيادي از ولسوالي ها را تصرف کردند و بعضاً به دروازه شهرهاي بزرگ و مراکز برخي ولايت‌ها رسيدند.

در مورد پيشروي برق آسا و اعجاب آور اين گروه دلايلي ذکر شده است که بالارفتن مورال طالبان از يک سو و روحيه ضعيف نيروهاي امنيتي ما از سوي ديگر،  از مهم‌ترين اين دلايل ذکر شده است. اما در پهلوي آن، فساد گسترده در نهادهاي امنيتي، کندک‌ها و تشکيلات هاي خيالي و غير واقعي، فقدان مديريت کارآمد محلي و ناتواني و ضعف در رهبري قوت‌هاي مسلح نيز مورد اشاره قرار گرفته است. ضعف سيستم ارائه خدمات دولتي،  نا اميدي مردم از حکومت، فساد نظام اداري و سيستم عدلي و قضايي نيز از جمله عوامل سقوط ولايت‌ها به شمار رفته است. چرا که اين واقعيت هاي تلخ سبب حد اقل بي اعتنايي مردم در قبال تحولات سياسي- نظامي شده است.

توقع و انتظار مردم افغانستان و دلبسته‌گان جمهوريت از حکومت آن بود که حداقل بتواند از سقوط بندرهاي تجارتي جلوگيري و امنيت شاهراه‌هاي بزرگ را تأمين کند، اما سقوط بسياري از بنادر، مخصوصاً بندر مهم و استراتيژيک اسلام قلعه نه تنها سبب تعجب همه‌گاني گرديد بلکه نا اميدي خيلي را در پي داشت. تصور مي شد که نيروهاي امنيتي امکانات و توانايي حفظ اين بنادر را دارند و پيشاپيش برنامه اي براي حفاظت از آن ها ترتيب داده اند. ياحداقل در صورت سقوط  اين بنادر با يک حمله برق آسا طالبان را تار و مار و بندر يا بنادر را مجدداً تصرف مي‌کنند. چون گفته شده و مي شود که ما بيش از چهل هزار نيروي ويژه زبده آموزش ديده و مجرب داريم که قوت طالبان در برابرشان هيچ است.

دولت تاکنون روشن نساخته که راز اين عقب نشيني هاي دراماتيک، سستي‌ها و گريزهاي خجالت آورچيست؟ آيا اين يک تاکتيک حساب شده و يا کدام پلان و طرح ويژه است يا واقعاً ناشي از ضعف مديريت جنگ، کمبود نيرو و ساختارهاي خيالي است؟ باتوجه به نزديک شدن گفت و گوهاي اصلي  در سطح بالا به نظر نمي رسد که حکومت کدام طرح مشخصي از اين عقب نشيني ها داشته باشد. چون آغاز مرحله‌ي جديد گفت و گوهاي صلح همزمان شده است با دست بالاي طالبان و دست  آوردهاي نظامي درخشان اين گروه و طبعاً دست پايين حکومت. يقيناً در چنين وضعي ، طالبان در مذاکرات پيش رو متکبرانه تر ظاهر خواهند شد و اگر آتش بسي هم مورد توافق قرار بگيرد، طالبان با حفظ بنادر تجارتي و ولسوالي هاي مهم با استفاده از عوايد سرشار  به تقويت بنيه مالي خود خواهند پرداخت.

از سوي ديگر، حکومت حاضر نيست خيزش هاي پرجوش مردمي را که با انگيزه قوي حاضرند در کنار نيروهاي امنيتي عليه طالبان بجنگند،، مورد حمايت قرار دهد، مقامات گوناگون حلقه رهبري حکومت تاکيد کرده اند که هيچ سلاح و امکاناتي در اختيار خيزش هاي مردمي قرار نخواهند داد. آيا اين موقف گيري  توهم سازش پنهاني حلقه رهبري حکومت با طالبان را مبني بر تقسيم کشور برجسته نمي سازد؟ آيا حکومت به حفظ شهرهاي کلان با يکي دو بندر تجارتي قانع بوده و کاري به ولسوالي ها و بنادر ديگر نخواهد داشت؟

من البته به اين باور نيستم، اعتفاد آن است که اين فروپاشيده‌گي ناشي از مديريت بد، تعيينات و تقرري‌هاي غير معياري، خالي کردن تشکيلات نظامي و امنيتي کشور از کادرهاي مجرب و گماشتن افراد و عناصر  بي تجربه در رأس وزارت هاي امنيتي و عدم شناخت رهبري سياسي از واقعيت هاي عيني و خصوصيت هاي جغرافيايي و جمعيتي کشور است.

چه دليلي دارد که رهبري حکومت يک بار، از روي سليقه، بغض و تعصب، کساني را از تشکيلات نظامي سبکدوش مي کند و اردو و نهادهاي امنيتي را آسيب مي زند و باز که به تنگنا قرار گرفت، دست به دامان  همان سبکدوش شده ها دراز مي کند؟

جنگ و صلح در افغانستان بسيار پيچيده، چند بعدي و هزار لايه است، حب و بغض هاي شخصي و تصميم گيري هاي عجولانه و احساساتي در اين خصوص نه تنها کمک نمي کند بلکه اوضاع را وخيم تر و پيچيده تر مي سازد، چيزي که هم اکنون شاهدش هستيم.

 

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار