سیاسی

افغانستان و طالبان؛ تقابل روايت پيشرفت و سنت‌گرايی

هانيه ملک

پس از پيروزي مجاهدين در سال 1989 مقابل شوروي پيشين، جنگ‌هاي داخلي آغاز شدند و مجاهدين به مقاومت در برابر طالبان پرداختند. مجاهدين تا زمان سقوط رژيم طالبان برابر اين گروه مبارزه و مقاومت کردند. چرايي اين پرسش مشخص است، که چرا مجاهدين مقابل طالبان به مقاومت پرداختند. مقاومت‌گران نمي‌خواستند که افغانستان تبديل به ايالت پنجم براي پاکستان باشد.

پس از کاوش مي‌توان دريافت که واقعيت آن زمان افغانستان نشان مي‌دهد که مقاومت‌گران ديروز به رهبري احمدشاه مسعود، به دستاوردهاي بزرگي مقابل طالبان دست يافتند. با استراتيژي جنگيِ آن زمان مقاومت‌گران، طالبان سرگردان شد و شکست خورد. بخش زيادي از افغانستان، تحت اداره شورشيان طالب بود، اما آن‌ها از تجهيزات نظامي بسيار اندکي برخوردار بودند. مجاهدينِ مقاومت‌گرا در شرايطي که مناطق زيادي را تحت اداره‌ خود نداشتند، توانستند با ارتش منظم خود، طالبان را عقب برانند. استراتيژي بسيار دقيق مجاهدين مقاومت‌گرا، شرايط بسيار دشواري را براي طالبان رقم زد. اين مقاومت‌گران بودند که از طرف جهانيان به رسميت شناخته شدند و کابل توانست از زير بار جنگ، خارج شود.

اين روزها، هم‌زمان با افزايش درگيري‌ها ميان نيروهاي امنيتي افغانستان و تروريست‌هاي طالب، مردم دوباره به مقاومت در مقابل اين گروه ايستاده‌اند. اين مقاومت در شمال، شرق و غرب افغانستان موج بيشتري داشته است. طالبان نيز در اعلاميه‌هاي اخير خود هشدار داد که سازمان‌دهنده‌گان اين خيزش‌ها «از عفو محروم خواهند شد». امروز زن و مرد افغانستان در برابر طالبان به مقاومت‌ ايستاده و سلاح برداشته‌اند. اين بدان معناست که افغانستان، افغانستان ديروز نيست، اما روايت مقاومت در برابر متجاوزان و قاتلان مردم، همچنان مثل ديروز زنده است. مشخص است که روايت طالبان به جز کشتار و خشونت، چيزي ديگري نيست. طالبان در سال‌هاي حکومت‌شان در افغانستان، به کوچک و بزرگ اين سرزمين رحم نکردند و همه‌ را زير آتش گرفتند. همينک، به سبب آتش‌باري‌هاي خشونت‌بار طالبان، هزاران خانواده از ولايت‌هاي مختلف آواره شده‌اند. اين نمايان‎گر آن است که طالب هنوز روايتي به جز کشتار بيگناهان ندارد. خيلي خلاصه مي‌توان گفت که روايت طالبان همانند ديروز وابسته به چادر، کتاب‌هايي با پوشش‌هاي سرخ و زردِ «مکتب قصه‌خواني پشاور»، مدرسه‌هاي افراطي پاکستان و چند طالب قطرنشين است. آيا شما، روايت ديگري را از اين گروه تروريستي، شاهد بوده‌ايد؟

حالا اما روايت اين طرف جنگ چيست؟

بدون شک روايت ما، بزرگ‌تر و باارزش‌تر از روايت‌هاي پوچ و کهنه‌ طالبان است. ما هزاران روايت براي ايستاده‌گي در برابر طالب داريم. روايت ما، افغانستاني است که دوران سياه طالبان را پشت سر گذاشته است. امروز ما زير نظامي به نام جمهوريت زنده‌گي مي‌کنيم که در قانون اساسيِ آن، شلاق و زنداني کردنن زنان به زور، زير نام اسلام، جايز نيست. ما قانون اساسي داريم که بر اساس آن از حقوق شهروندي، زير نظام جمهوريت برخورداريم. افغانستان، امارتي براي طالبان نخواهد بود که در آن هيچ شهروندي حق انتقاد از حکومت و زعيم خود را نداشته باشد. امروز ما از حق آزادي بيان برخورداريم. زنان از حق کار و تحصيل برخوردارند. ما در نظامي به نام جمهوري اسلامي افغانستان، رسانه و رسانه‌دار داريم. افغانستان کنوني، جايي براي تفکر ديروزي قشري‌گرايان نخواهد شد.

ما با خلق روايت امروزي از افغانستان مي‌توانيم روايت طالبان را با شکست مواجه سازيم. در دروان مقاومت ديروز، شورشيان طالب، پنج برابر نيروهاي مقاومت‌گرا بودند، اما نتوانستند روايت مردم و مقاومت مردم را بشکنند. بدون شک امروز نيز روايت طالب پيروز نخواهد شد. از خواننده‌گان مي‌خواهم روايت‌هايي از اين سو؛ روايت‌هاي مردم و نظام جمهوري را بيشتر بنويسند و منتشر کنند. روايت‌هاي اين سو انگشت‌شمار نيستند. البته مردم از وحشت و دهشت طالبان نيز روايت‌هاي بسياري دارند.

گفتني است که ما نمي‌توانيم در نظامي زير اداره‌ طالب زنده‌گي کنيم. در روايت طالبان، حق شهروندي و حقوق زنان جايگاهي ندارد. به طور خلاصه، زنده‌گي در امارت طالباني، همان اسارت طالباني است. اين گروه همواره تلاش مي‌کنند که باورهاي خود را به زور حاکم سازند. امروز ما مجبور به مبارزه در برابر طالبانيم. چه بخواهيم يا نخواهيم بودن در اسارت طالب براي اين نسل، مرگ در پي دارد. تسليم شدن در برابر طالب نيز پاياني جز مرگ ندارد. بنابراين نبايد اجازه داده شود که روايت طالباني بر روايت مردم و مردم‌سالاري پيروز شود. امروز طالبان، چابک‌تر از ما، در خلق روايت‌هاي دروغين‌شان، عمل کرده‌اند.  روايت‌هاي دو طرفِ جنگ، توانايي رهبري جنگ رواني را دارد.

چه چيزي روايت طالبان را تقويت مي‌کند؟

متأسفانه اين روزها روايت طالبان به دست رسانه‌ها و رسانه‌داران، خواسته يا ناخواسته در حال فربه شدن است. به تازه‌گي شماري از رسانه‌هاي صاحب‌نام و معتبر کشور، ناخودآگاه يا خودآگاه به نفع دشمن گزارش مي‌دهند. جالب است که بيشتر گزارش‌هاي اين رسانه‌هاي صاحب‌نام، از خبرهاي نادرست سقوط ولايت‌ها است، خبرهايي که از سوي گروه طالبان منتشر مي‌شوند. نشر بيشتر خبرهاي منفي و نادرست، در خلق روايت‌هاي طالبان بسيار سازنده و مفيد است. تلاش بايد بر اين باشد که روايت‌ها و ارزش‌هاي جمهوريت تا حد توان حفظ و پرورش يابند. خلق روايت براي دشمنان آزادي بيان از سوي نماينده‌گان اين حوزه (آزادي بيان)، به سان آن است که تبر به ريشه‌ خود بزنيم. ممکن نيست که طالبان در زير اداره‌ خود، به رسانه‌ها اجازه فعاليت بدهد. منطق طالب با آزادي بيان و جهان مدرن سازگاري ندارد!

حالا نخبه‌گان و قلم به دستان مسووليت دارند تا با خلق روايت، ميدان جنگ رواني را براي طالبان، تنگ‌تر کنند. مقاومت‌گران مقاومت کنند و نخبه‌گان با خلق روايت و پيشبرد جنگ رواني بتوانند به مقاومت‌گران در ميدان نبرد رودررو، روحيه ببخشند.

گفتني است که در روزهاي اخير طالبان با سقوط برخي از ولسوالي‌ها، چنين پنداشت که مي‌تواند وضعيت را به طور کلي به اداره خود دربياورد، اما مقاومت مردم و نظاميان مانند ديروز، کار اين گروه را يک‌سره خواهد کرد و داستان پديده‌ شومي به اسم طالب، به پايان خواهد رسيد.

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار