سیاسی

دستان مرموز و خطرناکی ناآرامی های شمال را يدک می کشند

بخش اول: مهرالدين مشيد

پروژه‌ی انتقال جنگ از جنوب به شمال ادامه‌ی پروژه‌های قدرت های اهریمنی و انسان دشمن منطقه و جهان است که از همان آغاز جهاد با شوروی آغاز شد. قدرت های اهریمنی نبرد آزادی خواهانه‌ی مردم افغانستان را به پروژه های خطرناک استخبار اتی و سیاسی و حتا اقتصادی بدل کردند. آنان توانستند تا در هر برهه ای از ناریخ با استفاده از ناتوانی های رهبران و سیاست‌گران و تنگدستی های مبارزان افغانستان در این راه توفیق یابند. در میان کشور های مداخله گر در افغانستان مداخله‌ی پاکستان، ایران، امریکا و روسیه در این رابطه بارزتر است. چنان‌که پس از سقوط نجیب شاهد بودیم ‌چگونه پاکستان با مداخله‌ی بی شرمانه با استفاده از یک گروه خاص خواست پروژه‌ی جدید جنگ را بر مردم افغانستان تحمیل کند و بعد با ساختن طالبان این پروژه را وارد مرحله‌ی جدید کرد. پاکستان بار دیگر توانست در سال ۲۰۰۳ زیر نام اشغال افغانستان به وسیله امریکا گروه طالبان را دوباره سازماندهی کند و پروژه جدید جنگ را بر مردم  افغانستان تحمیل نماید. ظهور طالبان که با پروژه‌ی یونیکال دیروز و تاپی امروز گره خورده بود و بعد از برتری جویی های اقتصادی چین و بلند پروازی‌های تسلیحاتی روسیه؛ امریکا خواست تا در تبانی پاکستان پروژه‌ی جدیدی را زیر نام مبارزه با تروریزم بر مردم افغانستان تحمیل و از تروریستان برضد چین و روسیه استفاده‌ی ابزاری کند.

پروژه‌ی انتقال جنگ از جنوب به شمال در زمان حکومت حامد کرزی رییس جمهور پیشین آغاز شد که صدها طالب به وسیله‌ی موتر و طیاره از جنوب به شمال افغانستان به گونه مرموز منتقل شدند. این پروژه پس از آن آغاز شد که طالبان از پذیرفتن ۸ ولایت در جنوب تحت پروسه صلح خودداری کردند. پروژه انتقال جنگ از جنوب به شمال پس از اظهارات وزیر دفاع پیشین و سایر مقام های امریکایی به حقیقت پیوست که گفت، مبارزه در برابر برتری جویی های تسلیحاتی روسیه و امتیازطلبی های اقتصادی چین برای امریکا مهم تر از مبارزه با تروریزم است؛ اما شکست افتضاح بار امریکا در افغانستان سبب شد تا امریکایی ها پس از خروج از افغانستان بربنیاد توافقات پنهان دوحه پروژه جدیدی را با انتقال جنگ از جنوب به شمال در تبانی با پاکستان و طالبان و سایر شرکای منطقه ای شان سازماندهی کنند.

با تأسف که اکنون ما شاهد پروژه سازی های جدید جنگی در افغانستان هستیم؛ یک پروژه جنگ در شمال به کمک بخشی از طالبان به کمک پاکستان و امریکا در حال ساخته شدن است و یک پروژه‌ی جنگی هم به وسیله‌ی شاخه هایی از  طالبان به کمک ایران و روسیه در غرب کشور ساخته شده است. این دو پروژه در برابر هم قرار دارند. هدف از پروژه‌ی ایرانی‌ها ضربه زدن به امریکا و منافع آن و از سویی هم ایجاد موانع در برابر پروژه های آبی افغانستان است‌. ایران در صدد تخریب و مانع ساخت و ساز پروژه های آبی مانند بند های برق و کانال های آبیاری در غرب و جنوب غرب افغانستان است. ایران در صدد آن است که پس از خروج  نیرو های امریکایی بازهم شاخه های از طالبان را در این منطقه تقویت کند و برای آنان اسلحه و مهمات فراهم کند. چنان‌که چند روز پیش 8 سپاه پاسداران ایران همزمان با حمله‌ی طالبان به ولسوالی های مرزی ولایت  فراه چندین موتر سلاح  و مهمات به طالبان رساندند تا آنان در برابر نیرو های  دفاعی افغانستان مقاومت کنند. پیش از آن نیز ایران و روسیه سلاح های پیشرفته شامل کمره های شب بین را برای طالبان داده بودند. روزنامه کیهان ایران در شماره‌های اوایل ماه سرطان خود به مداخلۀ ایران در افغانستان  پرداخته و نوشته است، مردم افغانستان خواهان پیشرفت کشور های ایران و پاکستان اند و اما دولت های این دو کشور خواهان یک افغانستان بی ثبات هستند.

هدف پروژه‌ی شمال شاید شامل انتقال مراکز جنگی طالبان از جنوب به شمال باشد و حتا در صورتی که جنگ درازمدت شود. در این حال ممکن شورا های پشاور و کویته نیز به شمال منتقل شوند تا فشار جهانیان بر پاکستان کاهش یابد. هرچند پاکستان این برنامه را در گذشته ها داشت و نظامیان پاکستان چند سال پیش زیاد تلاش کردند تا با تصرف ولایت هلمند شورا های طالبان را از پاکستان به آنجا منتقل کند؛ اما این تلاش های نظامیان پاکستان به وسیله نیروهای شجاع دفاعی و امنیتی افغانستان خنثا گردید و نظامیان پاکستان تا امروز نتوانستند، به این اهداف شوم شان در آنجا نایل آیند. آقای کرزی بنا بر اظهارات گیتس در کتاب ” وظیفه” بخاطر بدبینی با جبهه مقاومت پیشین گروه طالبان‌را تقویت کرد و به گزارش تایمز لندن بیش از ششصد میلیون دالر به طالبان کمک کرد و ۵ مراکز آموزشی برای آنان در چند ولایت به شمول لوگر ایجاد نمود. هدف کرزی بردن درگیری ها از جنوب به شمال و تحت فشار قرار دادن جبهه شمال بود. وی خواست جنگ تروریستی طالبان را تباری ارایه کند؛ اما از این که طالبان به گفته یک نویسنده امریکایی ” پاکستانی ها خوب خریده می شوند و اما افغانستانی هایی مثل طالبان خوب کرایه گرفته می شوند.” چنان به کرایه آی‌اس‌آی وفادار اند که حتا حاضر  به کرایه دادن ارزش های تباری و اسلامی خود اند‌. امریکایی ها هم با استفاده از این ضعف آنان خواستند از آنان استفاده استراتیژیک نمایند. بنابراین امریکایی‌ها خواستند تا با کرایه گرفتن طالبان اهداف راهبردی خود را در رابطه به انتقال جبهه جنگ از جنوب به شمال دنبال کنند. امریکا نسبت به توافق‌نامه‌های علنی و مخفی خود با طالبان خوش بین بوده و به آن وفادار است. امریکا به این باور است که با امتیازدهی به طالبان می تواند،  از آنان برضد گروه های تروریستی مثل القاعده و داعش استفاده کند و در ضمن می خواهد از طالبان برضد چین و روسیه استفاده ابزاری نماید‌.

در این تردیدی نیست که پاکستان در صدد تضعیف قدرت های شمال است و این قوت ها را به گونه‌ی سنتی از حامیان مسعود و خوش بین به روسیه می داند. پاکستان مخالف سرسخت مسعود بود و در ضمن از  روابط سنتی مسعود و حامیان او  با روسیه و هند هنوز هم هراس دارد. یکی از جمله دلایل مهم تمرکز طالبان به شمال سرکوب نیرو هایی است که به محوریت مسعود شهید تا پایان دوره‌ی طالبان در برابر آنان رزمیدند. مقاومت در آن زمان در شمال سبب نگرانی شدید امریکا و پاکستان شده بود. به گواهی کتاب جنگ اشباح یک زمانی وزارت خارجه امریکا آماده‌ی تحویلی سلاح به مسعود شد و اما پنتاگون و سی آی ای مخالفت کرد. آن زمانی بود که بین مسعود و سی‌آی‌ای قول و قرار هایی در پیوند به دام افکندن اسامه صورت گرفته بود. پس از آن‌که اسامه در تیررس افراد مسعود قرار گرفت و امریکایی ها مانع کشتن او شدند، این موضوع شک مسعود  را برانگیخت.

به همه‌گان آشکار است که طالبان پروژه‌ی مشترک امریکا و پاکستان و عربستان سعودی است. این موضوع را نخستین بار بی نظیر بوتو در سال ۲۰۰۱ در مصاحبه با نشریه‌ی لوموند افشا کرد که امریکا، پاکستان و عربستان گروه طالبان را در برابر مجاهدین ساختند و به قدرت رساندند. به گفته احمدرشید معاش های مقام های طالبان را امریکا از طریق وزارت خزانه داری پاکستان می پرداخت. رابطه پاکستان با طالبان تنگاتنگ است و مقام های پاکستانی مانند سرتاج عزیز مشاور پیشین امنیت ملی پاکستان به آن اعتراف کرده و اعترافات و افشاگری شیخ رشید وزیر داخله کنونی پاکستان که گفت، رهبران طالبان از خدمات صحی در پاکستان برخوردار اند و زخمی های آنان در شفاخانه های پاکستان تداوی می شوند گویای آشکار این رابطه است. رابطه پاکستان و امریکا در پیوند با تروریزم آنقدر بهم گره خورده که حمایت از تروریزم منافع هردو کشور را برمی تابد. هرگاه ملاعمر حاضر به تحویلی اسامه به امریکا می شد. امریکا هرگز امارت طالبان را سقوط نمی‌داد. ممکن اگر ملاعمر اسامه را به امریکا تحویل می داد؛ اسامه نه تنها کشته نمی‌شد و برعکس امریکا  از آن در جنگ های سوریه و عراق استفاده می کرد.

هرچند سخنان بالا اندکی از علاقه‌مندی امریکا و پاکستان نسبت به اشغال شمال پرده برمی دارد و به این حقیقت مهر تأیید می گذارد که پاکستان در تبانی با امریکا و دیگر شرکایش در صدد آن اند که شمال به کلی از مخالفان پاکستان و طالبان خالی شود و تا کوچک‌ترین هسته‌ی مقاومت در شمال باقی نماند. شماری اعضای مجلس نماینده‌گان حتا حکومت را در این تبانی دخیل شمردند. هدف امریکا و پاکستان این است که شمال پیش از سقوط کابل  به یاغی ستانی بدل شود که طالبان در آینده از آن تروریستان را به روسیه و چین و سایر جاها صادر کنند. آرزویی که مقام های امریکایی بارها به آن اذعان کرده و گفته اند که مبارزه با برتری جویی های اقتصادی چین و بلند پروازی های تسلیحاتی روسیه، برای امریکا مهم‌تر از مبارزه با تروریزم است. با این حال تروریزم ابزاری در دست امریکا است و پاکستان کشتی آن را به سود امریکا یدک می کشد؛ اما این پرسش که آیا پاکستان با قبول این بازی با چین بدرود خواهد گفت و از همکاری ها و کمک های ۴۲ میلیارد دالری چین محروم خواهد شد یا این‌که نه با بازی دو پهلو مثل همیشه خاک بر چشمان امریکایی ها زده و با عمل کردن ” گاه بر سم و گاه برنعل» به بازی دوگانه‌ی خود ادامه می دهد.

این در حالی است که طالبان با کمک مستقیم نظامیان پاکستانی و اکمالات بی پیشینه آنان به سرعت ولسوالی ها را یکی پی دیگر در شمال و جنوب و غرب سقوط می دهند و تلاش دارند تا بر منابع عایداتی کشور مانند بنادر و مراکز پول مسلط شوند. چنان‌که در جنگ های اخیر چندین نظامی پاکستانی کشته و بازداشت شدند؛ اما تأسف آور این است که چگونه و به چه دلایلی نماینده دولت افغانستان عادله راز طی چهار سال گذشته کدام شکایتی در این مورد درشورای امنیت سازمان ملل  ثبت نکرده است. این سناریوی سقوط به ویژه در شمال برای مردم افغانستان پرسش برانگیز است و بسیاری آگاهان وضعیت پیش آمده را خطرناک می خوانند. آنان مدعی اند که هنوزهم استراتیژی کارا برای مقابله با این پیشروی طالبان سنجیده نشده است و این را می توان غفلت آشکار استراتیژیک خواند.

ادامه دارد…

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار