سیاسی
طالبان و آزمون سخت مقاومت در شمال
افزایش حملههای تهاجمی طالبان بر شمال و شمالشرق کشور به سقوط شماری از ولسوالیها منجر شده است. سقوط پیدرپی ولسوالیها به دست طالبان سبب شده است مقاومتها و خیزشهای مردمی علیه این گروه شکل بگیرند. هماکنون مقاومتها و خیزشهای مردمی در ولایتهای بغلان، کندز، تخار و بدخشان توسط فرماندهان جهادی و مقاومتگران توانسته از توسعهی جغرافیای جنگی و خطر سقوط مرکز ولایتهای شمال و شمالشرق به دست طالبان، جلوگیری کند.
فرماندهان جهادی و رهبران مقاومت مردمی در شمال کشور میگویند که هماکنون آنان در صدد آرایش قوا، تحکیم مواضع و برنامهریزی برای اجرای عملیاتهای تصفیهیی به هدف پسگیری مناطق از دسترفته هستند.
طالبان که تجربهی تلخ شکست از مقاومت شمال را در کارنامهی خود دارند، اکنون با موج دیگری از این مقاومت روبهرو شدهاند. در صورتی که این گروه بر ایجاد یک توافق سیاسی برای پایان جنگ جاری تمکین نکنند، خطر دوام جنگ و سرکوب این گروه توسط مقاومتگران وجود دارد.
فرماندهان جهادی و خیزشهای مردمی در ولایتهای شمال و شمالشرق میگویند که آنان روند بسیج مردم را جهت مبارزه و مقاومت علیه طالبان شدت بخشیدهاند و با آمادهگی کامل تلاش دارند، افزون بر جلوگیری از تحرکات بیشتر طالبان، مناطق از دسترفته را نیز از تصرف این گروه بیرون کنند.
هرچند حرکتهای مسلحانهیی که به هدف ایستادهگی در برابر طالبان در ولایتهای مختلف کشور به میان آمده است، تأثیر چندانی در تغییر معادلهی جنگ نداشته، اما به وجود آمدن جرقههای مقاومت نشان میدهد که طالبان مقاومت مردمی را بار دیگری به تجربه میگیرند.
امروزه بستر شکلگیری یک مقاومت ضدطالبانی با توجه به شکلگیری مقاومت علیه طالبان در مقر احمدشاه مسعود، قهرمان ملی کشور بیش از هر زمان دیگری فراهم است. مقاومت نخست علیه طالبان در درهی پنجشیر با امکانات بسیار ناچیز شکل گرفت و سپس به جنبش بزرگی تبدیل شد و مانند سیل خروشان بساط سلسلهی طالبان را از سرتاسر افغانستان برچید. با آن که طالبان در آن زمان همهی ولایتهای افغانستان را منهای بدخشان و پنجشیر به تصرف خود در آورده بودند، قوای هوایی و ماشین جنگی قویتری نسبت به امروز را در اختیار داشتند، اما در برابر مقاومت شمال شکست خوردند.
اکنون فرماندهان جهادی و موج دوم مقاومت با توجه به تجربهی موج نخست مقاومت، خود را در موقعیت بهتری ارزیابی میکنند. افزون بر آن، نسل نو افغانستان طرفدار حاکمیت طالبان نیستند. چرخش اطلاعات آزاد در میان مردم که زشتیهای طالبان را برجسته میسازد، بیانگر این است که خاستگاه طالبان بیشتر سمتی، منطقهیی و قبیلهیی است و این موضوع فرصت شکلگیری مقاومت دوم را بیشتر ساخته است.
هماکنون فرماندهان جهادی و نسل نو در ولایتهای شمال و شمالشرق علیه طالبان و تفکر طالبانی سلاح برداشته و با گذشت هر روز جبهههای نبرد را در برابر پیشرویهای طالبان مستحکمتر میسازند. انتظار فرماندهان جهادی و نسل نو این است که گروه طالبان با استفاده از فرصت پیش آمده برای صلح استفاده کنند و با دست کشیدن از جنگ تلاشهای خود را بر توافق سیاسی و گفتوگوی صلح متمرکز بسازند.
اما دیده میشود که طالبان از میان جنگ و صلح، گزینهی جنگ را انتخاب کردهاند و بیشترین تلاش خود را به پیروزی از راه جنگ متمرکز ساختهاند. طالبان با افزایش حملههای تهاجمی تلاش دارند از راه زور بر افغانستان حاکم شوند. فرماندهان جهادی و نسل نو، اما به این باورند که دامنهدار شدن جنگ به روند صلح آسیب میرساند و معادلهی جنگ را به سود مردم میچرخاند و آن زمان به گفتهی آنان فصل تازهی نابودی طالبان فرا خواهد رسید. از سوی دیگر، نبرد بیش از ۲۰ سالهی طالبان در افغانستان سبب شده تا خانوادههای زیادی فرزندان، پدران و بستهگان خود را در نبرد با این گروه از دست دهند و ریشهی دشمنی با طالبان در همهی کشور خانهبهخانه علیه این گروه مستحکمتر شود.
پیروزی از راه نظامی برای طالبان از این جهت ناممکن است که حس انتقامجویی خانوادههای قربانیان جنگ بیش از هر زمان دیگری نیرومندتر شده و طالبان نمیتوانند خود را در برابر آتش خشم و انتقام خانوادههای قربانیان جنگ مصون نگهدارند.
گروه طالبان اکنون در برابر موج بزرگی از مخالفتها، دشمنیها، انتقامجوییها و مقاومتهای مردمی قرار گرفتهاند و عدم تمکین این گروه به روند صلح طالبان را در برابر این وضعیت با شکست فاحش و جبرانناپذیر روبهرو خواهد ساخت.
طالبان باید به این نتیجه رسیده باشند که پیروزی از راه جنگ در کشور مملو از تعدد قومی، تکثر زبانی و تنوع فرهنگی ناممکن است و تداوم این وضعیت سر از خشونتهای خونین و نزاعهای سنگین قومی در خواهد آورد.
سمیعالله سیحون