سیاسی

‌سقوط ولسوالی‌ها؛ راهبرد تاکتيکی يا اشتباه تاريخی؟

در کمتر از یک ماه اخیر، سریال سقوط ولسوالی‌ها در نقاط مختلف کشور که از سوی دولت «عقب‌نشینی تاکتیکی» خوانده می‌شود، وارد فاز جدیدی شده است. در گذشته اگر یک ولسوالی در ولایت‌های دور دست سقوط می‌کرد، نیروها بسیج می‌شدند تا هرچه زودتر آن ولسوالی آزاد شود که اقتدار دولت حفظ گردد، اما اکنون ولسوالی‌ها مثل باران بهاری سقوط می‌کند. روند سقوط ولسوالی‌ها چنان به شدت ادامه دارد که حتا کارکنان بخش مطبوعات وزارت‌های امنیتی و دفاعی و فرماندهی‌های پولیس ولایت های به صورت ساعت‌وار اعلامیه تأییدی پخش می‌کنند. اگر به نقشه جنگ نظری اندازیم، شدت جنگ و سقوط ولسوالی‌ها بیشتر به شمال محدود می‌شود؛ اما غرب و دیگر بخش‌های کشور نیز بی‌نصیب نمانده است.

تاکنون ولسوالی‌های صیاد، سانچارک، گوسفندی و سوزمه قلعه در سرپل، ولسوالی زاری در بلخ، ولسوالی لاش و جوین در فراه، ولسوالی اوبه در هرات، ولسوالی تولک، شهرک و ساغر در غور و ده‌ها ولسوالی دیگر در بدخشان، تخار، کندز، غزنی، لغمان، کنر، نورستان، بغلان، فاریاب و بادغیس سقوط کرده که نهادهای امنیتی عقب نشینی تاکتیکی می‌خوانند.

اما باید بررسی گردد که واقعاً سقوط این مناطق عقب‌نشینی تاکتیکی است یا آغازی از یک فروپاشی سیستماتیک. به نظر می‌رسد در بخشی نقاط عقب نشینی تاکتیکی مصداق می‌یابد، اما در کل این طور نیست، زیرا شواهد و قراین حاکی از تلاش برای حفظ برخی ولسوالی‌ها و سقوط در اثر فشار نظامی است.

مسأله سریال سقوط‌های پیهم از همان زمان که ولسولی برکه بغلان سقوط کرد، بو دار بود، چون به گفته طالبان و باشنده‌گان محل، نیروهای امنیتی فقط به اصطلاح جان خود را نجات داده بودند، اما تجهیزات و مهمات به طالبان رها شده بود.

در سرپل نیز برخی منابع آگاه محلی از عقب نشینی تاکتیکی را نمی‌پذیرند. این منابع می‌گویند که اگر نیروهای امنیتی و دفاعی قصد عقب‌نشینی داشتند، پس چرا مهمات و تانک و توپ خویش را رها کرده و فقط با اسلحه دست داشته خود فرار کرده‌اند.

هر دو طرف بر موضع خویش پافشاری دارند و گاهی اظهارات منابع محلی نیز گمراه کننده است. ده‌ها گزارش از سوی دولت و طالبان پخش می‌شود مبنی بر رد مدعای طرف مقابل که جدا کردن سره از ناسره را دشوار و حتا ناممکن می‌سازد.

در این جا اما مسأله بر سر این است که اگر بپذیریم که سقوط ولسوالی‌ها عقب‌نشینی تاکتیکی است، این انتباه خلق می‌شود که آیا اتخاذ چنین راهبردی درست است یا خیر. با توجه به گفته‌های برخی سیاسیون که از قضا تجربه کافی در جنگ نیز دارند، و همچنان مرحله حساسی که کشور در آن قرار دارد، به نظر می‌رسد اتخاذ راهبرد واگذاری اراضی به گروه طالبان اشتباه محض در حد خودکشی نظام است.

دو روز پیش عطامحمد نور رهبر شاخه‌ی انشعابی حزب جمعیت اسلامی در یادداشتی گفت که حاضر است روی طرحی جامع برای دفاع از کشور در برابر طالبان با مارشال دوستم و محمد محقق مشترکاً کار کند. طرح رهبر جمعیت اسلامی حاکی از این بود که عقب‌نشینی تاکتیکی اشتباه است و باید به صورت سیستماتیک و با بسیج عمومی در چارچوب نظام از اراضی کشور دفاع شود.

پیش از این نیز مارشال عبدالرشید دوستم، نیز پیرو یادداشت آقای نور در رشته توییتی اعلام کرد که عقب‌نشینی اشتباه است. مارشال دوستم که در چند روز اخیر عملاً در جنگ علیه طالبان قرار دارد، در این رشته توییت خطاب به مقامات حکومت گفته که اگر فکر می‌کنید با تمرکز قوا در شهرها می‌توانید جلو طالب را بگیرید، اشتباه است. او تاکید کرده که جلو طالب باید در سنگرهای شان گرفته شود. محمد محقق نیز با استقبال از طرح عطامحمد نور، گفته است که حاضر به همکاری و کار مشترک برای دفاع از کشور همراه آقای نور و مارشال دوستم است.

این سه چهره‌ از تأثیرگذارترین افراد در شمال کشور هستند که در سطح ملی نیز توان بسیج مردمی را دارند و همچنان تجربه چهل سال مبارزه نیز در کارنامه شان درج است؛ پس اگر آنان عقب‌نشینی را اشتباه می‌دانند، پرسش این است که چرا حکومت از ظرفیت عظیم آنان در سرکوب طالبان استقبال نمی‌کند.

اکنون با توجه به مسایل مطروحه، به نظر می‌رسد که راهبرد تاکتیکی و تخلیه راحت ولسوالی‌ها برای طالبان اشتباهی است که جبران آن در کلان شهرها ده‌ها برابر هزینه خواهد داشت.

شکوهمند/ خبرگزاری دید

 

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار