روز جهاني کودک فرصتي است که دولت ها کار کرد و برنامه هاي شان را در برابر کودکان که آينده سازان جوامع اند بازنگري کنند و با تنوع بيشتر در فکر حمايت از کودکان در کشور هاي شان باشند، در کل عاطفه و قانون زندهگي بشري حکم ميکند که دوران کودکي بايد يک دوره امن و شاد باشد، اما در افغانستان چنين نيست.
زندهگي کودکان در افغانستان نگران کننده از هر کشوري ديگري است. جنگ و فساد اداري و عوامل ديگر اجتماعي، زندهگي کودکان را در اين کشور متاثر کرده است وضعيت اسفبار کودکان افغان را ميتوان در گزارش سازمان حمايت از کودکان دانست، به اساس گزارش يونسف افغانستان در زمره هژده کشوري قرار دارد که بدترين کشور ها براي کودکان اند و کودکان محرومترين قشر در جامعه افغاني اند.
مشکلات کودکان در افغانستان در تمامي عرصه ها وجود دارد. از بهداشت تا آموزش و پرورش، از مشکلات امنيتي تا استخدام کودکان در صفوف گروه هاي مسلح، از کار شاقه در داش هاي خشت پزي و مزارع تا کار در خيابان ها، از ازدواج زير سن تا سو استفاده ها، خشونت هاي اجتماعي و خانوادهگي، فقر و بي سوادي و … واقعيت هاي تلخي اند که کودکان در افغانستان آن را تحمل ميکنند.
در منازعات جنگي و وقايع تروريستي بيشتر کودکان قرباني شده اند، حتا به گونهيي هدفمندانه به قتل رسيده اند، حادثه اخير در برابر دانش آموزان مکتب سيد الشهدا در ساحه دشت برچي، حمله بر يک شفاخانه در همين ساحه و قتل عام بيماران و نوزدان، اختطاف هاي منظم کودکان در بلخ و تخار و جاهاي ديگر، کارگيري از کودکان در قاچاق و انتقال اسلحه و مواد مخدر، کار گيري از آنان در جهبات جنگ، استفاده از مردمان ملکي به خصوص کودکان به عنوان سپر انساني، نمونه هاي از برخورد تحجر آميز توام با بربريت در برابر کودکان است.
يونسف خود اذهان داشته است که بيش از هفت درصد کودکان در افغانستان قبل از سن پنج سالگي ميميرند. مشکل در اين است که خدمات صحي براي کودک و مادر معياري نيست و افغانستان در ميان کشور هاي است که بلندترين ارقام مرگ مير مادر و کودک را دارد، چهل در صد کودکان در اين کشور از عدم رشد سريع رنج ميبرند، بيشتر از 4 ميليون کودک از مکتب بازماندهاند و نزديک به يک سوم آنها مصروف کار و حتا کاري شاقه استند، در مواردي زيادي ديده شده است که کودکان در افغانستان حق آموزش، محافظت و صحت را از دست دادهاند.
آسيبپذيري کودکان در افغانستان عوامل متعدد سياسي، امنيتي، اقتصادي و اجتماعي دارد، در بعد سياسي حمايت از کودکان ار سوي هر جناح و هر جرياني شنيده ميشود مگر در عمل براي حمايت از آنان کمتر کار شده است، همين که جنگ ادامه دارد و صلح تأمين نميشود، فرصت کشي براي کودکان است، فرصت آموزش و تربيه سالم را از آنان را گرفته است و بدون شک با ادامه چنين وضيعتي قضاوت سختي در برابر سياست ورزان و جناح هاي درگير در کشور خواهند داشت.
در بعد امنيتي هم مشکلات زيادي فرا راه رشد کودکان قرار دارد، جنگ باعث شده است که مليون ها کودک از رفتن به مکتب بازمانند، جنگ و ناامني باعث شده است که کودکان قرباني اصلي منازعات جنگي و وقايع تروريستي باشند، جنگ و ناامني باعث شده است که کودکان در چنگ گروههاي مسلح گير مانند و از آن در ميدان جنگ، سپر انساني، انتقال دهنده اسلحه و مواد انفجاري و مواد مخدر استقاده شود، جنگ و ناامني افغانستان را فقير تر کرده است که رنج اولي آن را کودکان متحمل ميشوند.
در بعد اقتصادي؛ فقر و ناتواني در خانواده ها باعث شده است که کودکان با تن ضعيف و ناتوان شان تن به کار هاي شاقه دهند، در داش خشت پزي و مزرعه کار کنند، به خيابان ها رو آورند و متحمل رنج هاي بيشمار شوند. ارقام غير رسمي نشان ميدهد که اضافه از سه ميليون کودک در افغانستان مصروف کارخيابان ها اند که ناهنجاري هاي زيادي آنان را تهديد ميکند.
در بعد اجتماعي، اعتياد، اختطاف، ازدواجهاي زير سن، بد دادن دختران خوردسال، خشونت هاي خانوادهگي، خشونت هاي محيطي… واقعيت هاي اند که زندهگي کودکان را در افغانستان متاثر کرده است.
همة اين چالش ها در برابر نظام اند، نظامي که مطابق به قانون اساسي مکلف به حراست و تأمين حقوق اتباع منجمله کودکان است، مگر کار کرد نهاد هاي مسوول در تأمين حقوق کودکان قابل پذيرش نيست و نميتواند توجيه کننده و قناعت دهنده باشد.
واقعيت اين است که در افغانستان براي تأمين حقوق کودکان خيلي ها کم کار شده است که به تناسب فرصت ها و امکانات که در طول بيست سال گذشته براي افغانستان مساعد شد هيچ کاري صورت نگرفته است، در اصل نهاد هاي مسوول، مسووليت پذير نبوده اند، و اين ادعا را در پيام ديروز وزير کار و امور اجتماعي ميتوان تکرار کرد، در پيام بيشتر بر برنامه ريزي ها تأکيد شده است نه از کار کرد، و اگر چيزي هم گفته شده است بيشتر پناه بردن به ارقام است و ترسيم يک آينده خيالي براي کودکان، در حالي که مشکلات کودکان واضح و تعريف شده است و نياز است که با درايت و پشت کار براي حل مشکلات اقدام کرد نه با الفاظ و گفته هاي کليشهيي.