سیاسی
سقوط يا عقبنشينی تاکتيکی؟
در حاليکه نمايندهگان ميدان وردک از سقوط ولسوالي جلريز به دست طالبان خبر ميدهند، وزارت امور داخله تاکيد کرده که نيروهاي امنيتي از اين ولسوالي «عقبنشيني تاکتيکي» کردهاند.
مهدي راسخ، نماينده ميدان وردک گفته که ولسوالي جلريز بيش از دو سال در محاصره کامل بود.
او مدعي شد که «بيش از 69 نفر از نيروهاي امنيتي با تجهيزاتشان و تمام وسايط، صدها ميل اسلحه و امکانات جنگي نيز در اختيار دشمن قرار گرفته است».
جلريز تنها 60 کيلومتر از پايتخت فاصله دارد. حدود يک هفته قبل ولسوالي «نرخ» اين ولايت به دست طالبان افتاد. طالبان همچنين کنترل ولسوالي دولتشاه ولايت لغمان را به دست گرفتند، هرچند وزارت دفاع گفت که از اين ولسوالي «عقبنشيني تاکتيکي» کردهاند.
طالبان همچنين دو هفته پيش ولسوالي برکه بغلان را تصرف کردند و وارد شهر کهنه بغلان مرکزي نيز شدند.
اگرچه در ساير موارد، دولت بلافاصله پس از سقوط مراکز ولسواليهاي مهم و استراتيژيک، يک عمليات نظامي را براي بازپس گيري اين مناطق آغاز کرده، اما آنچه مايه نگراني است ناموفق بودن عمده اين اقدامات است.
با اندکي اغماض در موارد استثنايي ميتوان ادعا کرد که تقريباً همه سرزمينهايي که پس از تعيين تاريخ دقيق خروج کامل نيروهاي خارجي از دست دولت خارج شده، دوباره بازپس گرفته نشده است. اين نگران کننده است.
نگران کننده تر از آن اما اين است که در اکثر موارد، دولت ادعا ميکند که «عقب نشيني تاکتيکي» کرده و به اين ترتيب، ادعاي «سقوط» کامل و دايمي اين مناطق را نميپذيرد، اما آيا عقب نشيني تاکتيکي و سرعت و نزديکي رخدادهايي که ذيل اين عنوان صورت ميگيرد، طبيعي و بخشي از راهبرد نظامي دولت براي مواجهه با شرايط جديد امنيتي ناشي از آغاز خروج قواي خارجي است، يا وضعيت پيچيده تر از آن است؟
مسأله ديگر اين است که اغلب مناطق در ولايتهاي کشور که به تازهگي در اختيار طالبان قرار ميگيرد، به مرور به کابل پايتخت، نزديک تر ميشود. مثلاً جلريز در غرب کابل تنها 60 کيلومتر با پايتخت فاصله دارد. سقوط اين ولسوالي در عين حال با توجه به موقعيت استراتيژيکاش ميتواند راه طالبان به سمت مناطق مرکزي مانند بهسود و باميان را باز کند، ضمن آنکه طالبان با سقوط مناطق بيشتري در اطراف پايتخت، حلقه محاصره کابل را تنگ تر ميکنند تا در نهايت همه زمينههاي لازم را براي خيز بلندشان به منظور اشغال پايتخت را فراهم سازند.
در اين ميان شايد ادعاي «عقب نشيني تاکتيکي» براي حفظ روحيه نيروهاي امنيتي به منظور ادامه مقاومت در برابر حجم سنگين حملات طالبان، رويکردي معقول و قابل درک باشد، اما اين امر، نياز به مواجهه مؤثر با خطري که امنيت ملي افغانستان را تهديد ميکند، مرتفع نميسازد، زيرا در بسياري از موارد، مناطقي به دست طالبان سقوط ميکند که ماهها در محاصره آن گروه قرار داشته و پيش از سقوط کامل به دست طالبان، تماسها و التماسهاي مکرر نيروهاي امنيتي مستقر در آن، از سوي نهادهاي امنيتي، بي پاسخ مانده است.
بنابراين، صرف ادعاي عقب نشيني تاکتيکي يا راه اندازي عمليات نظامي براي بازپس گيري مناطق از دست رفته، کافي نيست، دولت اگر اراده، و مهم تر از آن قدرت حفظ سرزمين هاي تحت سلطه خود را دارد پيش از آنکه سقوط کامل اتفاق بيفتد، بايد تدابير و تمهيداتي را براي مهار تهديدهاي امنيتي منجر به سقوط اين مناطق را روي دست بگيرد و از نيروهايي که در آن مستقر هستند، پيش از آنکه در نبردي مرگبار جان ببازند و يا به صورت گروهي به دست طالبان اسير شوند، حمايت کند.
از سوي ديگر، سقوطهاي سريالي و دومينويي مناطق استراتيژيکي مانند منطقه بغلان مرکزي، ولسواليهاي دولت شاه، نرخ و جلريز طي دو هفته اخير در شرايطي اتفاق ميافتد که مقامهاي نظامي امريکايي و ناتو به صورت مکرر بر ادامه حمايت از نيروهاي امنيتي افغانستان حتا پس از خروج کامل نيروهاي خارجي تاکيد ميکنند و عناصري مانند زلمي خليلزاد هم هرگونه ارزيابي واقع بينانه درباره اراده طالبان براي تسخير کابل و ساير مناطق کشور و نيز قابليت و توانمندي نيروهاي دولتي افغان براي ايستادهگي در برابر آن گروه را قوياً رد ميکنند.
در اين ميان، به نظر ميرسد که افزون بر کارزارهاي سياسي براي حفظ اقتدار و کمک به بقاي دولت مستقر، واقعيتهاي جاري را نيز آنگونه که هست، بايد درک کرد و براي مواجهه معقول و مؤثر با آن، راهبردهاي عملي انديشيد، در غير آن، اين خطر وجود دارد که در ميانه کمپاينهاي تبليغاتي براي توجيه يا کتمان وقايع نااميدکننده به جاي مهار آن، فروپاشي بزرگ از راه برسد و تروريستهايي که در ميدان جنگ جولان ميدهند و دايره سلطه خود را هر روز گسترش ميدهند، به پيروزي برسند.
عبدالمتين فرهمند/ جمهور