سیاسی

«خوش‌بينی» خليل‌زاد بر کدام فرضيه‌ها استوار است؟

نورالله ولی زاده

 

 

زلمي خليل‌زاد نماينده ويژه امريکا براي صلح افغانستان، روز سه‌شنبه اين هفته براي سومين بار در سه هفته اخير تلاش کرد تا به سوال‌هاي اعضاي کانگرس امريکا در مورد پيامدهاي خروج نظاميان امريکايي از افغانستان پاسخ داده و قناعت آنان را فراهم سازد که اوضاع پس از خروج قابل کنترل خواهد بود.

آقاي خليل‌زاد فرضيه«متلاشي شدن فوري نيروهاي امنيتي افغانستان پس از خروج نيروهاي امريکايي از اين کشور و مسلط شدن طالبان بر امور» را نادرست خوانده است. آقاي خليل‌زاد اين اظهارات را در پاسخ به نگراني‌هاي اعضاي کانگرس امريکا بيان کرده است.

فرضيه بالا در افغانستان و امريکا با جديت مطرح است و طرفداران زيادي دارد. همان‌گونه که در افغانستان مردم در مورد احتمال درست بودن اين فرضيه نگران هستند، در امريکا نيز اين نگراني وجود دارد. البته هم در افغانستان و هم در امريکا کسان زيادي هستند که مثل آقاي خليل‌زاد به نادرست بودن فرضيه بالا راي مي‌دهند.

با اين حال، اين سوال به قوت خود باقي است که آقاي خليل‌زاد بر چه اساسي به اعضاي کانگرس امريکا اطمينان مي‌دهد که فرضيه متلاشي شدن نيروهاي امنيتي افغانستان و تسلط طالبان بر امور نادرست است؟ تحليل خوش‌بينانه آقاي خليل‌زاد از وضعيت بر کدام پايه/پايه‌ها استوار است؟

در اين شکي نيست که هيچ کس در افغانستان و امريکا به اندازه آقاي خليل‌زاد شناخت کافي از وضعيت ندارد. آقاي خليل‌زاد در بيست سال اخير به انواع مختلف درگير قضيه افغانستان بوده است. او نه تنها که از رهبران سياسي حکومتي و غيرحکومتي افغانستان شناخت دارد، بلکه از طالبان و پاکستان منحيث حامي اين گروه نيز شناخت کافي دارد. آقاي خليل‌زاد بيشتر از دوسال است که با طالبان در تماس و تفاهم است و اين امر باعث شده که او بر تمامي زواياي پيدا و پنهان رفتار و گفتار طالبان اشراف پيدا کند. به اعتقاد بسياري‌ها، آقاي خليل‌زاد در بيست سال اخير در کنار آقايان کرزي و غني همچون حاکم در سايه درافغانستان حضور و نفوذ داشته و اين دو را در مديريت اوضاع سياسي افغانستان همراهي و همکاري کرده است. در اين فرآيند او بر روانشناسي رفتار رهبران سياسي افغانستان اشراف خاصي حاصل کرده است. به نيات و انگيزه‌هاي پنهان آقاي خليل‌زاد در مورد قضاياي افغانستان شک وترديدهايي نيز مطرح شده است. از جمله اين‌که او در هر طرح و برنامه‌اي براي حل معضل افغانستان گرايش‌هاي قومي خود را دخيل مي‌سازد و يا اين‌که او نفع شخصي خود را به عنوان يک سرمايه‌دار يا سرمايه‌گذار در نظر مي‌گيرد و اهل غرض است. با اين حال، اين دو اتهام چيزي از اشراف آقاي خليل‌زاد بر مسايل افغانستان کم نمي‌کند. به عبارت ديگر او يک شخص آگاه به تمام مسايل به تمام معناست اما اين‌که از اين شناخت چگونه استفاده مي‌کند بحث جداست.

در بررسي اظهارات اخير آقاي خليل‌زاد در کانگرس امريکا عجالتاً نيات و انگيزه‌هاي شخصي آقاي خليل‌زاد مطمح نظر نيست.

ابطال فرضيه«متلاشي شدن فوري نيروهاي امنيتي افغانستان و مسلط شدن طالبان بر امور» از سوي آقاي خليل‌زاد به نکات زير استوار است: نيروهاي امنيتي افغانستان از توانايي و انسجام لازم برخوردار هستند که به زودي متلاشي نمي‌شوند؛ طالبان قصد تسخير کابل و مسلط شدن بر اوضاع از طريق جنگ را ندارند و بلکه مي‌خواهند از طريق مذاکره و با کسب مشروعيت بين‌المللي به قدرت برسند؛ پاکستان در روند صلح افغانستان همکاري مي‌کند و طالبان را وادار به دوام مذاکره خواهد کرد؛  برنامه«در تيررس نيروهاي امريکايي قرار داشتن افغانستان از بيرون افغانستان» طرفين مذاکره را از حرکت در يک مسير توافق‌ناشده بازخواهد داشت.

چهار نکته فوق‌الذکر را مي‌توان هم‌چون پايه‌هاي تحليل آقاي خليل‌زاد از وضعيت در نظر گرفت. در زير به گونه فشرده به هر يک از نکات فوق‌الذکر پرداخته مي‌شود.

توانايي نيروهاي امنيتي افغانستان: در مورد توانايي نيروهاي امنيتي افغانستان مي‌توان تا حدود زيادي با تحليل و برداشت آقاي خليل‌زاد موافق بود. نيروهاي امنيتي افغانستان از توانايي‌هاي بالفعل زيادي برخوردار هستند. در کوتاه مدت احتمال متلاشي شدن اين نيروها ضعيف است. آنچه در مورد اين نيروها قابل نگراني است، مربوط به آينده مي‌شود. اگر حمايت‌هاي مالي، نظامي و لوژيستکي جهاني از اين نيروها قطع شود، توانايي آنان به تحليل مي‌رود. اما فرآيند به تحليل رفتن توانايي آنان زمان‌گير است. دست کم يک ظرف زماني دوساله را مي‌توان در نظر گرفت که در آن توانايي امروزي نيروهاي امنيتي افغانستان دوام خواهد کرد. يعني اگر بحث متلاشي شدن در بين باشد، اين اتفاق دست کم دو تا سه سال بعد خواهد افتاد. به احتمال زياد منظور خليلزاد نيز همين است. او درست مي‌گويد که نيروهاي امنيتي افغانستان«فوري» متلاشي نمي‌شوند.

خوشبيني در مورد تعاملپذيري طالبان: در مورد تعامل‌پذيري طالبان، خوش‌بني کمتري وجود دارد. در اين مورد آقاي خليل‌زاد طرفداران زيادي ندارد. اين مورد، مثل مورد قبلي(توانايي نيروهاي امنيتي) با اجماع نظر همه‌گاني همراه نيست. برعکس، تحليل اکثريت مردم و تحليل‌گران بر پايه بد بيني استوار است. برداشت غالب اين است که طالبان به صلح راغب نيستند و سوداي زورگيري قدرت را در سر دارند. با اين حال، برداشت آقاي خليل‌زاد را نمي‌توان به ساده‌گي رد کرد. چنان‌که اشاره شد او شناخت بهتري از طالبان پيدا کرده و بر اوضاع منطقه اي و جهاني نيز اشراف دارد. شايد او متوجه نکاتي شده که اين نکات از چشم ديگران پنهان است. اين احتمال وجود دارد که آقاي خليل‌زاد در اصدار اين حکم که طالبان تعامل‌پذيرند و متمايل به گرفتن قدرت از راه مذاکره و کسب مشروعيت بين‌المللي  مي‌باشند، برحق باشند. در اين مورد جهت رعايت اصل دقت و احتياط، لازم است که به اتهام‌هاي وارده بر آقاي خليل‌زاد گوشه چشمي انداخته شود. ممکن او در اين زمينه متوسل به يک غرض‌ورزي شخصي و منفعت‌انديشانه شود و به اصطلاح حکمش نه براساس شناخت وضعيت بلکه براساس کدام غرض سياسي باشد. شايد آقاي خليل‌زاد وقتي به تعامل‌پذيري طالبان شهادت مي‌دهد، تجربه تعامل‌پذيري اين گروه با امريکا را در نظر داشته باشد. به هرحال، طالبان با امريکا روي يک سند جامع که توافق صلح دوحه باشد به توافق رسيدند. خوش‌بيني خليل‌زاد مي‌تواند براين تجربه بنا يافته باشد. شايد آقاي خليل‌زاد فکر مي‌کند که اگر طرف مقابل(دولت افغانستان و نيروهاي سياسي اپوزيسيون) توانايي بالايي در مذاکره و مفاهمه داشته باشند، مي‌توانند با طالبان به تفاهم برسند.

همکاري صادقانه پاکستان: يکي از فرضيه‌هايي که تحليل خوش‌بينانه آقاي خليل‌زاد بر آن استوار است، همکاري صادقانه پاکستان است. در اين مورد، مي‌توان گفت که نظرهاي مخالف و موافق تا حدودي با هم مساوي‌اند. يعني به همان اندازه که بدبيني وجود دارد، خوش‌بيني هم وجود دارد. نشانه‌هاي زيادي وجود دارد که مي‌توان با اشاره به آن گفت که پاکستاني‌ها تمايل به همکاري در روند صلح دارند. يک دليل اين امر اين است که روند جاري صلح به نفع پاکستان است و دليلي وجود ندارد که پاکستان با آن مخالفت کند. از رفتار متواضعانه پاکستاني‌ها در اين اواخر نيز مي‌توان اين نتيجه را گرفت که آنان حاضر به همکاري براي به نتيجه رسيدن روند جاري صلح هستند. آنان در ماه‌هاي اخير با وجود حملات لفظي تند کابل، بارها تلاش کرده‌اند که از در تفاهم و تساهل پيش آمده و راه گفت‌وگو را باز نگهدارند. البته تجارب گذشته حاکي از آن است که پاکستان در مسأله صلح و جنگ افغانستان رفتار دوگانه دارد. درک اين مسأله که آيا واقعاً پاکستان در روند صلح افغانستان همکاري صادقانه خواهد کرد يا خير، به اندازه درک نيت وانگيزه طالبان دشوار و پر از شک و ترديد است. در اين مورد نيز مي‌توان به شناخت و درک آقاي خليل‌زاد اتکا کرد. او مدعي است که پاکستان آماده همکاري است. اين گفته را به ساده‌گي نمي‌توان رد کرد به همان اندازه که تأييد آن مي‌تواند دشوار باشد. اما از نشانه‌هاي ظاهري رفتار پاکستاني‌ها مي‌توان تا حدودي با برداشت خوش‌بنانه آقاي خليل‌زاد همسويي نشان داد.

اتکا به توانايي برگشت نظامي امريکا: در آخرين تحليل، آقاي خليل‌زاد اين نکته را يادآور مي‌شود که هرگاه سناريوي از قبل طرح شده در مورد صلح و آينده سياسي افغانستان به هر دليل عملي نشود و يکي از طرفين بخواهند که خلاف برنامه عمل کند، امريکا توان برگشت نظامي را دارد و اين توان را براي خود محفوظ داشته است. در واقع اين نکته را آقاي خليل‌زاد همچون ضمانت اجرايي طرح صلح مطرح مي‌کند.

فشرده آنچه «دفاعيه» خليل‌زاد در برابر کانگرس امريکا خوانده مي‌شود را مي‌توان در چند جمله زير فشرده کرد: طالبان قصد مسلط شدن بر اوضاع از طريق زور را ندارند؛ چون مي‌دانند که در اين صورت مشروعيت و حمايت بين‌المللي را از دست خواهند داد. اگر طالبان چنين قصدي داشته باشند، نيروهاي امنيتي افغانستان توان مقابله با آنان را دارند. پاکستان منحيث حامي طالبان به اين گروه اجازه نمي‌دهد که ميز مذاکره را ترک کند و توسل به زور نظامي بجويد. هرگاه چنين نشد، نيروهاي امريکايي خارج شده از افغانستان در مناطق همجوار افغانستان مستقر هستند و اوضاع را تحت نظارت دارند که دوباره مداخله نظامي کرده و اوضاع را در کنترل خواهند گرفت.

چنان‌که گفته شد تحليل آقاي خليل‌زاد بر چهار نکته استوار است. نکات اولي و چهارمي قابل سنجش و محاسبه است و بيشتر بر عينيت استوار است. اما در نکات دومي و سومي ذهنيت بر عينيت مي‌چربد. به اين معنا که براي رد وتأييد آن به شواهد و دلايل عيني بيشتري نياز است.

با اين حال، اعتماد نکردن بالاي تحليل آقاي خليل‌زاد کار دشواري است. همان‌گونه که اعتماد کردن مي‌تواند دشوار باشد. واقعيت اين است که روند صلح افغانستان ابعاد پيچيده زياد دارد. توافق روي يک راه‌حل و خوش‌بين بودن حتا اگر زياد محاسبه‌پذيرهم نباشد، يکي از گزينه‌ها است. به عبارت ديگر، وضعيت طوري است که به هيچ تحليلي نمي‌توان اعتماد کرد. اما اعتماد نکردن يک روش کارآمد به نظر نمي‌رسد. ممکن تحليل آقاي خليل‌زاد از وضعيت و برنامه‌اي که او براي صلح در نظر گرفته خالي از عيب و ايراد نباشد، اما در نظرداشتن اين نکته هم ضروري است که بالاخره او(خليل‌زاد) کار را به جايي رسانيده و اميدي را براي صلح هر چند ناپايدار به وجود آورده است. هيچ گروه و نهاد سياسي ديگري نيز وجود ندارد که طرح معقول‌تر و راه‌هشگاتري را ارايه کند که مورد توافق طرفين باشد. شايد طرح آقاي خليل‌زاد از بسياري جهات شبيه«کلوخ را به آب گذاشتن و گذشتن» باشد اما در حال حاضر همين يگانه طري است که يک چارچوب عملي براي صلح ايجاد کرده و مي‌توان روي آن توافق کرد.

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار