سیاسی

امريکا و اروپا به طالبان: ما افغانستان را ترک می کنيم، شما آن را به زور نگيريد!

 نورالله ولی زاده

 

 

ايالات متحده امريکا و هم‌پيمانان اروپايي اين کشور مخالفت شان را با ايجاد يک حکومتي که از راه زور در افغانستان شکل بگيرد، اعلام کردند. نماينده گان ويژه و فرستاده‌گان ويژة اتحاديه اروپا، فرانسه، آلمان، ايتاليا، ناتو، ناروي، انگلستان و ايالات متحده در يک بيانيه مشترک بيست ماده‌يي، اعلام کرده‌اند که اين کشورها با استقرار هر حکومتي به زور در افغانستان که تهديدي براي ثبات منطقه باشد، مخالف هستند.

بيانيه مشترک کشورهاي ياد شده روز جمعه(17ثور) در پايان نشستي در برلين آلمان منتشر شد. در اين نشست عباس استانکزي معاون هيأت مذاکره کننده طالبان نيز شرکت کرده و گفته که طالبان  به صلح متعهد است. در اين بيانيه هم‌چنان از طالبان خواسته شده که جنگ بهاري خود را متوقف کنند و سطح خشونت‌ها را کاهش دهند.

اين بيانيه در حالي منشتر شده که در چند روز اخير، جنگ‌ها در چندين نقطه کشور بين طالبان و نيروهاي دولتي شدت گرفته است. سخنگوي طالبان گفته که اين گروه عمليات بهاري خود را آغاز نکرده و جنگ‌هاي جاري در چند نقطه، واکنش اين گروه به حملات نيروهاي دولتي است. البته حکومت افغانستان نيز اعلام کرده که جنگ‌هاي جاري در چند منطقه واکنش نيروهاي دولتي به حملات طالبان است.

پس از اين‌که امريکا زمان خروج نيروهاي خود از افغانستان را براي چند ماه ديگر تمديد کرد و اعلام کرد که خروج نيروها از اول ماه مي( ميعاد مقرر در توافق صلح ميان طالبان و امريکا براي خروج نيروهاي امريکايي از افغانستان) شروع مي‌شود و تا يازده سپتامبر به پايان مي‌رسد، طالبان اين اقدام امريکا را نقض توافق صلح دوحه عنوان کرده و اعلام کرد که اين گروه نيز پس از اين ملزم به رعايت مفاد توافق‌نامه صلح دوحه نيست.

طالبان در واکنش به تغيير جدول زماني خروج نيروهاي امريکايي از افغانستان، نشست استانبول را که قرار بود به تاريخ 26 ماه گذشته ميلادي برگزار شود، تحريم نموده و اعلام کرد تا زماني‌که تمامي نيروهاي امريکايي افغانستان را ترک نکنند، اين گروه در هيچ نشستي درباره صلح افغانستان اشتراک نخواهد کرد.

اکنون بسياري از ناظران به اين‌ باوراند که طالبان تا برگزاري نشست استانبول يک‌بار ديگر حملات خود را بر مواضع دولتي شدت بخشيده که بتوانند در نشست احتمالي آينده امتياز بيشتر کسب کنند. گفته شده که پاکستان، امريکا و ترکيه به گونه جدي تلاش دارند تا زمينه حضور طالبان در نشست آينده استانبول را فراهم سازند.

تشديد جنگ‌ها در چند روز اخير و تمرکز طالبان به تصرف بعضي از مناطقي که استراتيژيک خوانده مي‌شود( از جمله غزني و بغلان که نقاط عمده اتصال مرکز به شمال و جنوب به شمار مي‌روند) به اين معنا است که «زورگيري قدرت» به عنوان يکي از گزينه‌ها در دستور کار اين گروه قرار دارد.

حکومت افغانستان نيز بي‌ميل نيست که جنگ و خشونت دست‌کم در يک مقايس کنترل شده تشديد شود تا به اين ترتيب موضع حکومت در قبال صلح تقويت شود و به اصطلاح حقانيت موضع حکومت به اثبات برسد. حکومت افغانستان در دو سال اخير که بحث صلح ميان امريکا و طالبان جدي شده، همواره بر اين موضع تاکيد داشته که طالبان اراده‌اي به صلح ندارند و دنبال به قدرت رسيدن از راه نظامي اند. اين موضع حکومت افغانستان زياد از سوي امريکايي‌ها جدي گرفته نشد و توافق‌نامه صلح دوحه ميان امريکا و طلبان در واقع مصداق عيني همين جدي نگرفتن است.

به نظر مي‌رسد که استراتيژي طالبان همين بوده که با خروج نيروهاي امريکايي و ناتو از افغانستان، فرصتي براي زورآزمايي براي گرفتن قدرت از راه نظامي ميسر مي‌شود. در واقع تشديد حملات اخير طالبان در راستاي همين استراتيژيي است. اما پرسش اين است که چه چيزي مي‌تواند طالبان را از حرکت در اين مسير بازدارد؟ در پاسخ به اين پرسش غالباً دو پاسخ وجود دارد.

يکي اين‌که طالبان به اين نتيجه برسند که از راه فشار و زور نظامي نمي‌توانند به قدرت برسند. اين پاسخ در واقع، استفاده از نيروي نظامي در برابر طالبان را تجويز مي‌کند. بايد بالاي طالبان چنان فشار نظامي وارد شود که احتمال هرگونه پيروزي نظامي در مخيله اين گروه منتفي شود. دوم اين‌که طالبان از طريق فشار ديپلماتيک متقاعد شوند که به جاي توسل به جنگ و خشونت از طريق تفاهم و گفت‌وگو مي‌توانند به هدف برسند.

گزينه اول غير عملي به نظر مي‌رسد. هرچند حکومت افغانستان مدعي است که مي‌توانند با اعمال گزينه اول طالبان را با فشار نظامي وادار به تعامل کند اما با توجه به اين‌که روي دست گرفتن اين گزينه به معناي تجويز يک جنگ نسبتاً طولاني، دست‌کم دو تا سه ساله است، و در عين حال اين گزينه از حمايت امريکا و ناتو برخوردار نيست، بعيد است که چنين گزينه‌اي روي دست گرفته شود. امريکايي‌ها، اعضاي ناتو و کشورهاي اروپايي هر کدام به نحوي گفته اند که دوام جنگ فايده ندارد و بحران افغانستان راه حل نظامي ندارد. اين در واقع نتيجه‌گيري است که کشورهاي دخيل در جنگ از جمله امريکا و ناتو در طي چندين سال جنگ آن را به‌دست آورده اند و مجاب ساختن آنان به کنار گذاشتن اين نتيجه‌گيري کار ساده‌اي نيست و شايد به سال‌ها زمان نياز داشته باشد. در واقع، امروزه امريکا و اروپا و ناتو به اين نتيجه رسيده‌اند که دوام جنگ در افغانستان به‌خاطر ظرفيت پايين طرفين در پيشبرد گفت‌وگوهاي سازنده است نه اين که واقعاً گفت‌وگوها نمي‌تواند نتيجه‌اي در پي داشته باشد. توافق صلح دوحه يک نمونه قابل استناد آنان است. آنان همواره حرف شان اين است که وقتي امريکا و طالبان توانستند، مذاکره کنند و اين مذاکرات منتج به امضاي يک توافق نامه شد، حکومت افغانستان و طالبان نيز مي‌توانند و بايد بتوانند که به نتيجه برسند. اين‌که به  نتيجه نمي‌رسند به اين معناست که يا ظرفيت گفت و گو را ندارند يا هم اراده‌اي به آن ندارند که در هر دو صورت مسووليت جامعه جهاني اين است که ظرفيت طرفين را به گفت و گو بالا ببرد و هر دو طرف را زير فشار قرار دهد که اراده خود به صلح را از قوه به فعل بيارند.

گزينه دوم به نظر مي‌رسد که زير کار است، اما با توجه به رفتار طرفين جنگ به نظر مي‌رسد که به نتيجه رسيدن اين گزينه نيز زير سوال است. در حال حاضر پاکستاني‌ها تلاش دارند که طالبان را مجاب به اشتراک در روند صلح نمايند. پاکستان اين کار را به دو دليل مي‌کند. يکي به‌خاطر فشاري که از اين ناحيه از جانب امريکا بر اين کشور وارد است و ديگر اين‌که پاکستاني‌ها مي‌دانند که دوام حمايت از جنگ طالبان بسيار براي اين کشور پر هزينه و شايد نامقدور است و همچنان وضعيت فعلي و روند جاري صلح به نفع طالبان است و چه بهتر که همين اکنون به تفاهم و توافق برسند.

در اين راستا، بيانيه اخير امريکا و کشورهاي اروپايي تا حدودي يک گام مثبت و سازنده است. شايد پاکستاني‌ها مي‌خواهند که تضمين‌هايي از جامعه جهاني به‌دست آرند مبني بر اين که به قدرت رسيدن طالبان از طريق گفت وگو مقدور و ممکن شود. به احتمال زياد ترس پاکستاني‌ها اين است که اگر اين تضمين وجود نداشته باشد، دست آوردهاي طالبان در مذاکره با امريکا از بين برود و صلح در مسيري قرار گيرد که به نفع طالبان و پاکستان نباشد.

در عين حال شايد پاکستاني‌ها بخواهند که به نحوي ذهن جامعه جهاني را بخوانند که آيا جامعه جهاني به ويژه امريکا و اروپا حاضراند که بعد از خروج نظامي از افغانستان، به تعهدات خود در قبال افغانستان در بخش هاي غير نظامي پايبند بمانند. پاکستاني‌ها وقتي به اين نتيجه برسند که جامعه جهاني وامريکا به هرحال بعد از خروج از افغانستان نيز، صحنه را زياد به پاکستان خالي نمي‌مانند و نسبت به آينده سياسي افغانستان حساس هستند، شايد بعد از اين نتييجه‌گيري، به طالبان بگويند که وقت صلح فرا رسيده است و نبايد به گرفتن قدرت از راه نظامي تلاش کنند.

در واقع بيانيه اخير امريکا و اروپا، در راستاي همان فشار ديپلماتيکي است که بالاي طالبان و حاميان اين گروه وارد مي‌شود. وقتي طالبان ببينند که جهان از به قدرت رسيدن اين گروه از راه نظامي مخالف است، به احتمال زياد که اين گروه به گفت وگو بيشتر راغب شود. هرچند بر رهبري طالبان زياد هم فشار ديپلماتيک مؤثر ارزيابي نمي‌شود و اين گروه بيشتر علاقه‌مند راهکارهاي نظامي است و در همين راستا ذهنش کار مي‌کند، اما به هرحال هرگاه پاکستاني‌ها دريابند که جامعه جهاني در مخالفت به قدرت رسيدن طالبان از راه نظامي جدي است، در اين صورت فشار لازم را بر اين گروه وارد خواهد کرد که راه صلح در پيش گيرد. در اين صورت، احتمال تشديد جنگ ها در روزهاي آينده و تا معلوم شدن سرنوشت نشست استانبول در چارچوب امتيازگيري طالبان در ميز مذاکره قابل تحليل است و بنابراين تشديد خشونت‌ها کنترل شده خواهد بود

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار