سیاسی
دولت انتقالی، چرا و چگونه؟
رييس جمهور غني در مقالهاي در مجله امريکايي فارين افرز (Foreign Affairs)نسبت به تشکيل دولت انتقالي چراغ سبز نشان داد و گفت: براي به نتيجه رسيدن مذاکرات صلح «طرفها بايد روي ايجاد يک اداره انتقالي گفتوگو کنند و تصميم بگيرند».
او افزوده است: «اگرچه ساختار جمهوري بايد دستنخورده باقي بماند، اما يک دولت انتقالي صلح ميتواند نظم و استمرار را در زمان برنامهريزي و برگزاري انتخابات حفظ کند.»
از نظر آقاي غني، «دوره اين دولت انتقالي بايد کوتاه باشد و به محض اينکه انتخابات رياست جمهوري، پارلماني و محلي، رهبري جديد را انتخاب کرد، به پايان برسد.»
آقاي غني تاکيد کرده است که «من در چنين انتخاباتي کانديدا نميشوم و حاضرم پيش از پايان رسمي دوره کنونيام استعفا بدهم، اگر به اين معني باشد که جانشين منتخب من ماموريتي براي پيشبرد برنامه صلح داشته باشد».
به نظر ميرسد موضع تازه آقاي غني، مشوقي وسوسهکننده است تا طرفهاي مذاکره را به بازگشت به ميز گفتوگو ترغيب کند و رکود موجود در اين روند را از ميان بردارد، اما همهچيز آنگونه نيست که برخي سادهانگاران پنداشتند و مقاله آقاي رييس جمهور را حمل بر عقبنشيني او از موضع نخستين خود مبني بر دفاع از جمهوريت کردند، بلکه آقاي غني در اين مقاله، با زيرکي و هوشمندي خاکريز تازهاي براي دفاع از جمهوريت حفر کرده و موانع سنگيني بر سر راه بازگشت امارت طالباني ايجاد کرده است.
به واقع آقاي غني با انتشار اين مقاله در مجله امريکايي فارين افرز (Foreign Affairs)از آمادهگي خود براي قرباني شدن در راه صلح خبر داده است، اما بدان معنا نيست که قدرت سياسي که مالک اصلي آن مردم افغانستان هستند، توسط آقاي غني دو دسته و با سخاوت بدون قيدوشرط، به طالبان تقديم شود.
استقرار صلح، چرايي چراغ سبز نشان دادن آقاي غني به تشکيل دولت انتقالي است، اما چگونگي تشکيل چنين دولتي، از نظر آقاي غني بايد به گونهاي باشد که به ساختار جمهوريت نظام و نقشآفريني مستقيم، آزادانه و آگاهانه مردم در تعيين نوع سازوکار نظام سياسي کشور با حفظ ميکانيزمهاي مرتبط با مردمسالاري، آسيبي نرسد و مردم در متن و محور هرگونه دگرديسي مبتني بر چرخش قدرت قرار داشته باشند.
وقتي آقاي غني تصريح ميکند که بايد ساختار نظام جمهوري دستنخورده باقي بماند، دوره دولت انتقالي، کوتاه باشد و انتخابات، سرنوشت رهبري آينده کشور را تعيين کند، معنايش آن است که در مسير دولت انتقالي، موانع بازدارنده بزرگي وجود دارد که تشکيل و تحقق چنان ساختاري را عملاً ناممکن ميکند و مزه دهان امارتطلبان را نيز تلخ.
اگرچه در مقاله آقاي غني، چگونهگي تشکيل دولت انتقالي توضيح داده نشده، اما شرايطي که او براي کنار رفتن خود از قدرت و قرباني شدن براي صلح بيان کرده است، متضمن اين چگونگي نيز هست. از کوتاه بودن دوره حکومت انتقالي که بگذريم، دستنخورده باقي ماندن ساختار نظام جمهوري و تعيين رهبري آينده دولت از طريق مشارکت مردم در انتخابات، دو مانع مهم بر سر راه تشکيل دولت انتقالي است، زيرا طالبان نه به جمهوري باور دارند و نه انتخابات را ميکانيزمي مشروع براي تعيين رهبري دولت ميدانند. بنابراين استعفاي زودهنگام آقاي غني از قدرت به منظور هموارسازي راه تشکيل دولت انتقالي، از همين آغاز منتفي و غير عملياتي است. بر اين اساس، آقاي غني با انعطافي که در قبال تشکيل دولت انتقالي نشان داده است، موضع نخست خود مبني بر پاسداري از جمهوريت نظام را به گونهاي ديگر بيان کرده و نشان داده است که او همچنان در جايگاه دفاع از جمهوريت ايستاده است.
به اين ترتيب، آقاي غني با زيرکي خاص سياسي، توپ را به زمين طالبان انداخته و اين گروه را بر سر دوراهي تن دادن به ملزومات جمهوريت از يک طرف و در پيشگيري رويکرد مردمستيزانه کنوني خود از سوي ديگر قرار داده است.
در صورت تمکين طالبان به شرايط دموکراتيک آقاي غني براي تشکيل دولت انتقالي، اگرچه او خود نخستين و بزرگترين قرباني اين روند خواهد بود، اما در عوض هدف راهبردي او که همان حفظ جمهوريت است برآورده ميشود و اين، تضميني ارجمند براي بيمه شدن مردمسالاري در کشور است، اما اگر طالبان با ناديده گرفتن موافقت مشروط آقاي غني با تشکيل دولت انتقالي صلح را نپذيرد و از شرکت در مذاکرات صلح نيز خودداري کند، آقاي غني به عنوان قهرمان آماده قرباني دادن براي صلح شناخته خواهد شد و طالبان همچنان به مثابه عامل تداوم بحران سياسي و خشونت و خونريزي، در افکار امروزيان و آينده گان باقي خواهد ماند.
راحل موسوي/ ديد