سیاسی
انتخاب دشوار خبرنگاران: حفظ جان يا آزادی بيان
شرایط برای خبرنگاران، رسانهها و کارمندان رسانه ای روز به روز بدتر می شود. تهدیدهایی که ماه هاست عملیاتی شده و تاکنون ده ها خبرنگار و کارمند رسانهیی را به کام مرگ فرستاده، اکنون بی هیچ پرده پوشی و خویشتن داری از سوی طرفهای درگیر ابراز میشود.
روز سه شنبه (۱۵ ثور) ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان به شماری از رسانهها هشدار داد که “ابزار پروپاگندای حکومت افغانستان” شدهاند و “در صورت دوام همچو کار، مسوولیت اقدامات بعدی به مسوولان و کارمندان رسانه برخواهد گشت”.
همزمان یک نماینده غزنی در مجلس به نقل از احمدضیا سراج، رییس امنیت ملی نوشت :”تبلیغات بعضی از تلویزیونها به نفع طالبان شوکه کننده است. این آزادی بیان نیست. سوء استفاده از آزادی بیان است. تحمل نمیکنیم”.
اما اداره امنیت ملی این اظهارات را “به دور از واقعیت، تحریفشده و منحرفانه” خوانده است.
صرف نظر از اینکه در جلسه سری مجلس نمایندهگان با مقام های امنیتی چه گذشته، هم دولت و هم طالبان در به وجود آمدن این وضعیت وخیم، قصور یا تقصیر دارند.
واقعیت این است که تهدیدها و ترورها مستقیماً کارمندان رسانه، خبرنگاران و تحلیلگران رسانهیی را آماج قرار می دهد و بی تردید شرایط حتا از این نیز بدتر خواهد شد. یک روز پس از انتشار تهدیدهای منسوب به دولت و طالبان، یک گوینده پیشین تلویزیون، در خیابانی در کندهار آماج تیراندازی قرار گرفت و کشته شد.
این نشان میدهد که خبرنگاران میان دو انتخاب دشوار قرار گرفته اند: حفظ جان یا آزادی بیان.
آزادی بیان اما برخلاف بیانیههای تبلیغاتی سفارتخانههای خارجی، دیگر هیچ حامیای ندارد. حتا اگر نقل قول منسوب به رییس امنیت ملی، نادرست باشد، دولت درهمشکسته اشرف غنی، نه اراده ای برای حمایت و حفاظت از خبرنگاران و رسانهها دارد و نه توان آن را.
بر هیچکس پوشیده نیست و گزارشهای رسمی سازمانهای ملی و بینالمللی حامی رسانهها هم نشان میدهد که نهادهای امنیتی دولت افغانستان در کنار گروههای ستیزه جوی تروریستی مانند طالبان، طی سالهای گذشته همواره تهدیدی علیه خبرنگاران و از نیروهای محدودکننده آزادی بیان بوده اند.
اکنون که نیروهای خارجی در حال ترک افغانستان هستند، آزادی بیان حتا به اندازه یک پروژه آب و نان دار برای جلب کمکهای بینالمللی توسط دولت کابل، اهمیت و جذابیت ندارد، زیرا اولویتهای مهم تر دیگری وجود دارد که نیازمند اختصاص بودجه و هزینه کردن پول است، اولویتهایی که بقا و حیات دولت کنونی به آنها بستهگی دارد. از سوی دیگر، حتا این خطر وجود دارد که حلقاتی غیر از طالبان نیز به منظور بدنام کردن آن گروه و نشان دادن جدیت تهدیدهایی که پس از خروج قوای خارجی، آزادی بیان و سایر دستاوردهای ۲۰ سال گذشته را هدف میگیرند، خبرنگاران و کارمندان رسانهیی را آماج قرار دهند. ترور افرادی مانند یما سیاوش که مشاور بانک مرکزی بود و ابهامات زیادی درباره آن وجود دارد و هیچ مرجعی حاضر به پاسخگویی مسوولانه به این پرسشها و ابهام ها نشده، این گمانه را تقویت میکند.
بنابراین، خبرنگاران باید به تنهایی و بدون هیچ حامی و حافظی، خود مسوولیت مستقیم جنگیدن برای آزادی بیان را بر عهده بگیرند و پیوسته قربانی بدهند. البته در این میان، راه دومی نیز وجود دارد و آن، ترجیح حفظ جان بر پاسداری از آزادی بیان است. این عاقلانه تر است و در شرایطی که هردو طرف جنگ، یا اراده و توان حمایت از امنیت خبرنگاران را ندارند و یا مستقیماً آنها را دشمن میدارند و بخشی از نیروهای طرف متخاصم به حساب میآورند و بی محابا آماج ترور قرار میدهند، دیگر راهی جز ترجیح حفظ جان بر آزادی بیان باقی نمیماند.
در این میان اما شرم این شکست برای کسانی است که در ۲۰ سال گذشته به نام آزادی بیان، پروژه و پول گرفتند و همواره کار عظیم جامعه رسانه ای و خبرنگاران بی پناه افغان را به حساب کارنامه کاذب و افتخارات مجعول خودشان نوشتند.
سفارتخانههای خارجی نیز همانند همه سال های تلخی که خبرنگاران قربانی دادند، کشته شدند و در راه هدفی که برگزیده بودند، جان سپردند، از این پس هم پیوسته، بیانیه صادر خواهند کرد و جنایتهای ضد انسانی دشمنان آزادی و آگاهی را محکوم میکنند. در این میان اما چیزی برای خبرنگاران تغییر نخواهد کرد، زیرا آزادی بیان و دستاوردهای بی بدیل خبرنگاران و رسانه گران، پیش از این در تبانی ننگین تروریستها و ضد تروریستها در پشت درهای بسته هوتل شرایتون قطر، مورد معامله قرار گرفته و دولت از همگسیخته کابل، منفعلتر از آن است که برخلاف این معامله، عمل کند.
نرگس اعتماد