وزارت امور خارجه پاکستان به تازهگی اعلام کرده که این کشور از خروج مسوولانه و منظم نیروهای خارجی از افغانستان حمایت میکند. سخنگوی وزارت امور خارجه پاکستان گفته که خروج عجولانه نیروهای بینالمللی از افغانستان راه را برای فعالیت تخریب کنندهگان باز میکند. او گفته که سال گذشته در رابطه با صلح افغانستان پیشرفتهای خوبی صورت گرفت و این پیشرفتها باید حفظ و تقویت شوند.
پیش از این مقامهای پاکستانی خواستار خروج نیروهای امریکایی از افغانستان طبق جدول زمانبندی شده در توافق صلح دوحه شده بودند. طبق این جدول، در اول ماه می سال جاری میلادی باید تمامی نیروهای امریکایی و ناتو افغانستان را ترک میکردند. طالبان نیز در این اواخر بارها خواستار خروج نیروهای امریکایی در موعد مقرر شده بودند و حتا این گروه هشدار داد که اگر در تاریخ تعیین شده، نیروهای خارجی از افغانستان خارج نشوند، این گروه آن را به معنای دوام جنگ تلقی کرده و جنگ را شدت خواهد بخشد.
به عبارت دیگر، تا چند روز پیش پاکستانیها از موقف طالبان در زمینه خروج نیروهای امریکایی از افغانستان حمایت میکردند. اما به نظر میرسد که پاکستان تحت فشار دیپلوماسی حاضر شده که از این موضع عقبنشینی کند.
پاکستان یکی از مهمترین کشورهای تأثیرگذار بر روند صلح افغانستان دانسته میشود. گروه طالبان بدون اجازه پاکستان در مسایل مهم موضعگیری نمیکند. پاکستانیها این توانایی را دارند که حتا مواضع اعلام شده طالبان را تغییر دهند. شاید انتظار طالبان این بود که پاکستان از موضع این گروه در قبال خروج سریع نیروهای امریکا از افغانستان تا آخر حمایت خواهد کرد و براساس چنین تصوری پیش از پیش طالبان اعلام کرده بودند که اگر نیروهای امریکایی در موعد مقرر از افغانستان خارج نشوند، این گروه آن را نشانه نقض توافق صلح و تشدید جنگ تلقی خواهد کرد.
یکی از دلایلی که طالبان تا کنون موقف خود را در قبال اشتراک و عدم اشتراک در نشست استانبول روشن نساخته بود، به همین موضوع مرتبط دانسته میشد. طالبان منتظر بودند که پاکستان در این زمینه چه تصمیم خواهد گرفت. حالا با توجه به موقف جدید پاکستان در قبال خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، به نظر میرسد که این کشور جواز حضور طالبان در نشست استانبول را صادر کرده است. وقتی موضع پاکستان در قبال خروج نیروهای امریکایی تغییرکند، به صورت طبیعی موضع این کشور در قبال صلح و نشست استانبول نیز تغییر خواهد کرد.
پاکستانیها در یک زمان مشابه در آستانه پیروزی مجاهدین در برابر حکومت کمونیستی وقت، به گروههای جهادی اجازه ندادند که پیش از خروج کامل نیروهای ارتش سرخ از افغانستان، با حکومت افغانستان وارد تعامل و تفاهم شوند. با توجه به این تجربه تاریخی، یک تحلیل این بود که پاکستانی اکنون نیز تا زمانیکه از خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان اطمینان حاصل نکنند، به طالبان اجازه نمیدهند که در یک نشست سرنوشت ساز اشتراک کنند. اما موقف تازه وزارت خارجه پاکستان، عجالتاً پیشفرض این تحلیل را نادرست نشان داده است.
اینکه چرا پاکستانیها اینبار متفاوت عمل کردند و به اصطلاح در قبال روند صلح امریکایی انعطاف نشان دادند، سوالی است که یافتن پاسخ به آن بحث تفصیلی جداگانهای را میطلبد. یک پاسخ بر میگردد به روابط دیرینه و مستحکم پاکستان و امریکا. پاکستانیها با وجود اینکه از طالبان به صورت دوامدار در بیست سال اخیر حمایت کردند، روابط خویش با امریکا را نیز حفظ کردند. یا به عبارت دیگر، امریکاییها نسبت به تمام رفتارهای دوگانه پاکستان در قبال جنگ وصلح افغانستان به دیده اغماض نگریستند و روابط خود را با این کشور از بین نبردند. این روابط فراز و فرودهایی داشت اما از بین نرفت. حالا به نظر میرسد که حفظ این رابطه مفیدیت خود را در روند صلح نشان داده و در نتیجه دیپلوماسی امریکا پاکستان حاضر شده که در روند صلح همکاری کند. همکاری به این معنا که در شرایط بسیار حساس، نه در حمایت از موضع طالبان که در حمایت از موضع امریکا، موضعگیری کند.
هرچند عقلانیت سیاسی نیز حکم میکند که پاکستان به عنوان حامی و راهنمای طالبان در همچو مواقع تصمیمی بگیرد که در درازمدت به نفع طالبان باشد. پاکستان روند جاری صلح را به نفع طالبان و به نفع خودش ارزیابی میکند. هر اقدامی که موجب تضعیف و تعویق این روند شود از نظر پاکستان به ضرر طالبان و به ضرر پاکستان است. یکی از مواردی که میتوانست/میتواند روند صلح را به مخاطره مواجه کند، تاکید طالبان به خروج نیروهای امریکایی از افغانستان در موعد مقرر است. در حالیکه امریکاییها از موجودیت مشکلات تخنیکی در اجرای این بند توافق با طالبان سخن میگویند و جای دولت قبلی را نیز دولت جدید گرفته است، اگر طالبان به اصطلاح این«عذر» امریکا را نپذیرند، به این معنا خواهد بود که دولت جدید امریکا تشویق به بازنگری جدی بخشهای دیگر توافق نامه صلح با طالبان شود و این گونه فرصت پیش آمده که به نفع طالبان تلقی میشود، از دست برود. این موضوع را شاید طالبان درک نکنند، اما پاکستانیها آن را با توجه به شناختی که از امریکا دارند، درک میکنند.
دولت جدید امریکا، تغییرات جدی و اساسیای در مفاد توافق صلح این کشور با طالبان نیاورد. بر خلاف انتظار بسیاریها، دولت بایدن به خلیلزاد اجازه داد که طرح صلح خود را که طالبانی خوانده میشود و در همسویی با پاکستان ساخته شده، عملی کند. این بزرگترین امتیازی است که امریکا به طالبان داده است. در مقابل دولت جدید امریکا چند ماهی(شاید سه تا شش ماه)مهلت خواسته که در این مدت بتواند برنامه خروج را منظم اجرا کند. اگر طالبان این خواست را رد کنند، به این معناست که این گروه از عقلانیت سیاسی لازم برخوردار نیست و نباید طرف مذاکره با امریکا باشد.
سخنگوی وزارت امور خارجه پاکستان گفته که در صورت خروج استعجالی نیروهای امریکایی از افغانستان، زمینه به کسانی مساعد میشود که به دنبال تخریب روند صلح هستند. به احتمال زیاد اشاره او به هند باشد. هند یکی از مخالفان روند صلح امریکایی پنداشته میشود که این روند را به نفع رقیب خود پاکستان ارزیابی میکند. این نگرانی میتواند جدی باشد که با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، پیش از حصول یک توافق صلح با جناحهای داخلی، طالبان به فکر گرفتن قدرت از راه جنگ شوند و به این ترتیب حکومت افغانستان را در موقعیت دفاع مشروع قرار داده و این گونه واقعاً زمینه جنگ و خشونت مساعد شده و صلح عملاً از دستورکار همه طرفها بیرون شود.
بر عکس، اگر خروج نیروهایی امریکایی از افغانستان برای مدتی به تعویق بیافتد و در این مدت تلاش شود تا روند صلح به یک نتیجه نهایی برسد، در این صورت احتمال بیرون شدن وضعیت از کنترل و تشدید جنگ تضعیف میشود. امریکاییها نه تنها خروج نیروهای خود شان را به حالت تعلیق در آوردهاند که همپیمانان خود در ناتو و اروپا را نیز منتظر ساختهاند که از گفتوگوهای صلح چه بیرون میشود. آیا طالبان به یک توافق صلح قابل قبول برای همه تن میدهند یا خیر؟ در صورت حصول توافق، مرحله اجرایی شدن توافقات چگونه سپری خواهد شد؟ پیش از یافتن پاسخ دقیق و روشن به این پرسشها، خروج امریکاییها به راستی که به معنای خروج غیرمسوولانه ازافغانستان که خطر مواجه شدن این کشور به جنگ داخلی را در خود نهفته دارد، خواهد بود.
به بیان دیگر، امریکاییها میخواهند که روند صلح با موفقیت به پایان برسد و آینده سیاسی افغانستان از طریق تفاهم و تعامل سیاسی میان طالبان و جناحهای داخلی مشخص شود. برای حصول اطمینان از اینکه این اتفاق میافتد و سناریوهای بد مجال اجرایی پیدا نمیکنند، حفظ یک مقدار نیروی خارجی یک امر لازمی است. گرچند در نهایت روند صلح منافع طالبان و پاکستان را تأمین کند!
طالبان گروهی است که بیشتر با احساسات تصمیم میگیرد. تصمیمگیری بر مبنای احساسات به این معنااست که طالبان یکدنده بر خروج کامل نیروها پیش از حصول توافق سیاسی تاکید کنند. این تاکید در واقع نگرانی از خارج شدن وضعیت از کنترل را در محاسبه ندارد. طالبان میپندارند که با شکست و خروج امریکا، توان مهار وضعیت امنیتی و سیاسی داخلی را دارند و برای حصول اطمینان از در کنترل بودن وضعیت، نیازی به حفظ احتیاطی نیروهای خارجی نیست. این همان نتیجهگیریای است که از روی احساسات حاصل شده است. اما حکم عقل این است که طالبان خونسردی خود را حفظ کنند و در اتخاذ تصامیم مهم و استراتیژیک، چشم به راه فیصله استراتیژیستهای پاکستانی باشد. استراتیژیکهای پاکستانی این را میدانند که بی تضمین امریکا، هر توافق صلحی هر قدر هم که به سود طالبان باشند، امکان اجرایی شدن پیدا نخواهد کرد. به تعبیر دیگر، اجازه داده شود که امریکا چیزی را که به طالبان وعده داده، درعمل به اجرا در بیارد. اگر امریکا در افغانستان نیروی نظامی نداشته باشد، نمیتواند به وعده های خود به طالبان عمل کند!!