بحث بر سر هندوکش بحث بر منطقه ای است که به دلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم پیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان بوده و یکی از مهمترین مراکز بازرگانی عصر باستان بهشمار میرفتهاست؛ بلکه از این بیشتر بحث در بارۀ هندوکش نماد پایداری و وحدت و همدلی مردمی را در خاطره ها تداعی می کند که فرزندان راستینش در طول تاریخ نماد شجاعت و مردانهگی ومنادیان آزادی، آگاهی و عدالت بوده اند. از این رو بحث در مورد هندوکشنه تنها شهکاری ها و رادمردی ها و دلاوری های مردانی را در خاطره ها تداعی می کند که رزم آوری ها و حماسه آفرینی های آنان در طول تاریخ تمدن ها را دگرگون کرده و تمدن های جدیدی را به بار آورده اند؛ بلکه باهمی و همرزمی مردانی را به نمایش می گذارد که تاریخ کشور های منطقه و جهان را نیزعوض کرده اند. شگفت آور این که هندوکشیان در طول تاریخ تاج بخش بوده اند و بر سکوی رستم داستان تکیه زده اند و تا خسروان را در سلطنت ابقا نمایند؛ اما دریغ و درد که خسروان این پاسداری هندوکشیان را پاس نداشته اند و در برابر آن ناپاسداری کرده اند. این ناپاسداران چنان ناشیانه و احساساتی بوده است که بخاطر شبش حتا از به آتش زدن پوستین هم خودداری نکرده اند و نمی کنند. شایداین لک بخشی هندوکشیان را شماری دلیل برضعف آنان تلقی کنند واما آنان این خودگذری را دلیلی بر رسالتمندی شان برای حفاظت از استقلال و تمامیت ارضی خود تلقی می کردند. آنان به این باور بودند که حفظ استقلال و دفاع از این سرزمین امری مقدس بوده و دفاع از آن را امری انسانی و دینی و ملی می دانستند. از این رو قدرت از نظرآنان امری ثانوی بوده و رزم آوران هندوکش هراس از آن داشتند که قدرت ارزش زدا و الینی کننده است و از آن رو هراس داشتند که مبادا قدرت جاذبه های ملی و حس وطن دوستی و صداقت و رسالت تاریخی و میهنی و ملی َآنان را از بین ببرد. زیرا آنان عاشقان جان بر کف آگاهی، آزادی و عدالت بودند و هستند. ممکن اکنون آنان از تاریخ آموخته باشند و بنا بر ضرورت تاریخی این رسم رستم پهلوانان سیستان را قابل تجدید نظر بدانند.
صلحشوری و رویارویی با مهاجمان در طول تاریخ چنان به رسم پایدار هندوکشیان بدل شده که هرگز به تاج و تخت فکر نمی کردند و دغدغۀ آزادی کشور برای شان با ارزش تر از هر تخت وتاجی بوده است. از همین رو بوده است که هندوکش در هر برهه ای از تاریخ نماد آزادی خواهی و اسارت ستیزی داشته و با تمامی مهاجمان تاریخ استوار و پایدار آرمیده است و به هیچ ستمگر و به سیطره جویی سر تسلیم خم نکرده و با چنگ و دندان در برابر آنان آرمیده است. از این رو هندوکش در طول تاریخ نماد آزادی، آگاهی و عدالت بوده است و فرزندانش در هر برهه ای از تاریخ منادیان آگاهی، آزادی و عدالت بوده اند. بنا براین هندوکش در هر مقطعی از تاریخ احمدشاه مسعود ها را در آغوش خود پروریده است. نه تنها این؛ بل مردانی چون هوفیانی در برابر سلوکی ها، عثمان خان تگابی و میربچه خان و مسجدی خان و ده ها قهرمانان دیگر را در برابر مهاجمین بزرگ تاریخ و بهویژه متجاوزینی که آفتاب در سرزمین شان غروب نمی کرد، پروریده است. به گواهی تاریخ رزم آوران هندوکش در هر مقطعی از تاریخ دشمنان خارجی را زبون گردانیده و درس مردانهگی و مروت پروری داده اند، ولی به گونه بیرحمانه از داخل خنجر خورده اند و شهکادی ها و شجاعت های شان قربانی عینک و قوطی نصوار امیر دوست محمد ها شده و یا قربانی معامله های شاهان و زمامداران مزدور و سیاه کاری چون؛ امیر دوست محمد ها و شاه شجاع ها و یعقوب ها و عبدالرحمان ها و نادر غدار و دیگران شده است؛ اما بدا به حال دولت هایی که زمامدارانش به بهای پای گذاشتن بر گلوی مظلومان برای مفسدان درجه یک حق سکوت می دهند. هرچند شماری هندوکشیان پس از شهادت سپهسالار شان در نتیجۀ یک توطیه سازمان یافته زیر چتر خبرنگاران عرب، خلاف میل وجدانی او دست همکاری با امریکایی ها برای سرنگونی طالبان دادند و این معاملۀ ننگین را به بهای اندکی انجام دادند. این اشتباه بزرگ سیمای هندوکش مغرور را اندکی مخدوش و کارنامه های هندوکشیان با وجدان و با شرف را زیر پرسش برد. اما هرچه باشد، پاسخگوی فشردن دست امریکایی ها عده ای قدرت طلب و ثروت جو بود و است که از گذشته مورد خشم و نفرت مسعود بزرگ قرار داشتند.
قامت سر به فلک کشیده هندوکش مغرور در کاجستان غرور و سر به آسمان کشیده تراجمیر نمادی از بلند همتی طبیعت در نماد این منطقه است. این قامت بلند هیچ گاه به پای کسی خم نشده است و دیگران را پاس داشته و از آنان پاسداری کرده است. همیشه آرزو داشته تا به رسم پایدارای ها و مردانهگی ها وفادار بماند و اما آنانی که این رسم پاسداری را ندانسته اند. در این صورت هندوکشیان نه تنها از پاسداری با آنان بازگشته؛ بلکه نخستین سیلی ناپاسداری را بر روی آنان حواله کرده اند. این به معنای آن نیست که دشمنان هندوکشیان به تعبیری لک بخشی های آنان را در نظر نگرفته و خشم آنان را دست کم بگیرند؛ زیرا هندوکشیان به همان اندازه که با مدارا و تحمل پذیری و همدیگر پذیری سر سازش دارد و بیشتر از آن در برابر دشمنان خود سخت گیر و سازش ناپذیرنیز هستند. هندوکشیان در طول تاریخ این درس را به دشمنان خود داده اند. جنگاوری و مقاومت این مردم بوده که سکندر نتوانست تا وارد دره های هندوکش شود و ناچار به ساختن یک مدرسه یا قرارگاه نظامی در پروان شد. هندوکشیان مغرور هر از گاهی سر داده اند و اما سنگر را به دشمن تسلیم نکرده و زمین را در زیر پای دشمن به آتش بدل کرده اند. آنگاه که در جنوب بر دشمن تاخته نتوانسته اند؛ به شمال عقب نشینی کرده و در کهن دژ یا کندز کنونی مرکز فرماندهی خود را درست کرده اند. از همین رو بوده که در طول تاریخ کاپیسا در جنوب و کندز در شمال هندوکش مراکز قیام های ملی و مقابله با دشمنان زبون و خونخوار بوده اند. نورستان امروز و کافرستان دیروزی نماد آشکار رنگارنگ و تنوع زبان ها و فرهنگ ها است. این گویایی این حقیقت است که تا پیش از حملۀ امیر عبدالرحمان نورستان مرکز مقاومت دو طرف شمال و جنوب هندوکش بوده است. این بیانگر این حقیقت است که هندوکش در طول تاریخ نماد تنوع و رنگارنگی اقوام و ادیان و مذاهب گوناگون بوده و هرکدام به مثابۀ گل های رنگارنگ در دره های سبز و شاداب و در کنار دریا های مست و خروشان آن در فضای امن، با محبت و صمیمیت و به دور از فریب و ریا و دو رنگی زنده گی کرده اند. نه تنها این که هندوکش نقطۀ وصل فرهنگ ها و تمدن ها بوده؛ بلکه در زمان های گوناگون وصل کنندۀ رشته کوه های بابا و فیروزکوه، سفیدکوه، سیاهکوه، پامیر، تیربند ترکستان، سفیدکوه و رشتهکوه خواجهمحمد نیز بوده است. هرچند هندوکش حیثیت ستون فقرات مقاومت در برابر مهاجمان را داشته است و به مثابۀ نقطۀ مرکزی مقاومت زمینه را برای سایر رزم آوران فراهم کرده است. هندوکش در برهه های گوناگون تاریخی به مثابۀ نقطۀ وصل رزم آوران این سرزمین ابراز موجودیت کرده و دست آزادی خواهان و جنگاوران را فشرده است.
این مردانهگی و رادمردی های هندوکشیان را نباید با کارنامه های سیاه عدهیی به عوضی گرفت که از سیاه کار ترین چهره های تاریخ اند و برای رسیدن به قدرت و ثروت همه چیز خود را به حراج گذاشته اند. شاید باشند در میان هزاران هزار انسان با وجدان و با شرف هندوکشیان کسانی که عزت و شرف خود را به بهای وجدان و شهامت و شجاعت و دلاورمردی های هندوکشیان بخاطر رسیدن به مقام و جا و ثروت و مکنت به معامله بگذارند. این معامله گران بی وجدان منطقه و افغانستان را نباید با آن عقاب های بلند پرواز هندوکش به عوضی گرفت که از عنقای آسمان و مهاجمان تاریخ و ستمگران گیتی باج گرفته اند و باج می گیرند و سر می دهند و هرگز عزت و شرف خود را در بازار مکارۀ سیاست به حراج نمی گذارند. درست بر مصداق این شعر مرحوم عاصی:
هندوکشیان غرور کوه و کمر اند
آزاده و سر فراز و سر سختر اند
از صخره به آفتاب خون میبخشند
کهپایه نشینان چقدر با هنر اند
هندوکش در سراسر تاریخ بستر پذیرش تمامی فرهنگ ها و تمدن ها بوده و گفته می توان که هندوکش نماد آشکار جلوه های میان فرهنگی و فرهنگ پذیری است. ظرفیت فرهنگ پذیری و تمدن پذیری هندوکش است که هر فرهنگ و تمدن جدید را با سعه صدر و پیشانی گشاده پذیرفته است که این قدرت و روحیه تحول پذیری هندوکش را به نمایش می گذارد. این بیانگر آن است که دل هندوکش بی کینه و مبرا از هر نوع تعصب است و نفاق و دو رویی و فریب و کذب و فریب و دروغ در آن گنجایی ندارد. دل هندوکش فراخ و قلبش سرشار از مهر و محبت است و از کدروت و سیاه دلی و کوتاه فکری و بد اندیشی در آن خبری نیست. از این رو در طول تاریخ هندوکش نماد کثرت گرایی و پذیرش تنوع بوده و از هرگونه دگم اندیشی و سیاه انگاری گریزان بوده است. هندوکش و هندوکشیان با هیچ ایده ئولوژی سر سازش و ایده ئولوژی را برهان بردار و سوال پذیر و دیگر پذیری ندارد. هندوکش حس زیبا پسندی داشته و زیبایی ها را از هر فرهنگ و تمدنی می پذیرد و با مطلق اندیشی سرسازگاری ندارد.
هندوکش در طول تاریخ دژ تسخیر ناپذیر بوده و بزرگ ترین مهاجمان تاریخ مانند سکندر ها و چنگیز ها و ساسانی ها و صفوی ها و انگلیس ها و روس ها و اکنون هم امریکایی ها را زمینگیر کرده است. این پایمردی هندوکشیان بوده که دشمنان خارجی در هر برهه ای از زمان با استفاده از مزدوران داخلی برضد آنان توطئه کرده اند. از همین رو هندوکشیان در طول تاریخ آماج توطیه مزدوران داخلی بوده اند. در شماری از برهه های تاریخی دشمنان مردم افغانستان توانسته اند تا با استفاده از مزدوران داخلی مانند شاه شجاع ها و ببرک ها و … و امروز طالبان توانسته اند تا با ایجاد نفاق میان مردم افغانستان آرمان ها و آرزو های ملی این مردم را قربانی معامله های ننگین با خارجی ها کنند تا در قدرت باقی بمانند؛ اما دشمنان داخلی و خارجی مردم افغانستان باید بدانند که هرچند این سرزمین هر ازگاهی آماج حمله های مهاجمان قرار گرفته است و روزگاری را در اسارت مستقیم و یا غیرمستقیم مهاجمان و استعمار گران سپری کرده است و اما این شب ها طولانی نبوده و زود پایان یافته است. مزدوران گوش به فرمان خارجی ها و وابسته به شبکه های استخباراتی منطقه و جهان بدانند که بافت میان اقوام و مذاهب گوناگون این سرزمین آنقدر محکم است که آنان هیچ گاهی با دهن کجی های سیاسی نمی توانند، در میان مردم افغانستان نفاق و اختلاف را دامن بزنند؛ زیرا مردم افغانستان سیاستگران خود را شناخته اند و درک کرده اند که آنان در اصل به هیچ اصلی باور ندارند و چه رسد به این که به قوم و زبان خاصی احترام داشته باشند. رویکرد های سیاسی بیشتر سیاستگران افغانستان درک کرده اند که بسیاری از سیاستگران شان از پاکی و قداست ضجه می کشند و آنگاه ندای قومیت را بلند می کنند، نه به هدف نجات و خدمت به قوم، بلکه در خط اول قربانی نهادن آنان است. زیرا آنانی که نگاه ماکیاولی به سیاست دارند، استفاده از هر ابزاری را برای رسیدن به هدف مشروع می دانند.