رسانهها به نقل از منابعی از شورای عالی مصالحه گزارش کردهاند که این شورا کمیتهیی را تحت ریاست محمد یونس قانونی به منظور توحید نزدیک به سی طرح صلح مؤظف کرده است.
در سوی دیگر اما رسانهها به نقل از منابعی در ریاست جمهوری گزارش کردهاند که آقای غنی روی یک طرح صلح کار دارد و در رابطه به آن با برخی از سفیران کشورهای خارجی نیز صحبت شده است.
یک طرح دیگر، همان طرح صلح امریکایی است که به نظر میرسد در تفاهم میان امریکا و طالبان آماده شده است.
بنابراین در اصل میتوان از سه طرح سخن گفت. طرحی که شورای عالی مصالحه از میان سی طرح بیرون کند؛ طرحی که تیم ارگ ارگ زیر کار دارد و طرح صلح امریکا-طالبان.
طرح صلح امریکا-طالبان تا حدودی روشن است. این طرح چند بار به شکل غیر مستقیم به دسترس رسانهها قرار گرفت و بحثهایی در رابطه به آن نیز مطرح شد.
طرح صلح حکومت نیز هرچند با جزییات منتشر نشده، اما به نحوی آقای غنی، معاونین او و سخنگویان حکومت در مورد آن سخن گفته و تا حدودی روشنی در موردش انداخته شده است. خلاصه این طرح را میتوان به این شکل صورت بندی کرد که مهمترین بحث در آن، حفظ کرسی ریاست جمهوری برای آقای غنی تا دستکم برگزاری انتخابات زودهنگام است.
البته با توجه به اینکه برگزاری انتخابات زودهنگام زیاد عملی و قابل توافق به نظر میرسد، میتوان گفت که طرح آقای غنی در واقع همان طرح ابقای وی درقدرت است. محاسبه آقای غنی این است که با پیش کشیدن بحث انتخابات زودهنگام، موضع صلحخواهانهاش در نزد مردم و جهانیان تقویت میشود و این ذهنیت شکل میگیرد که او آماده قربانی دادن برای صلح است، اما همزمان به دلیل غیر عملی بودن برگزاری انتخابات، این طرح به نحوی روند صلح را به تعویق مواجه میسازد که این تعویق در واقع هدف اصلی تیم آقای غنی برای ماندن در قدرت است.
چنانکه گفته شد، در اصل سه طرح وجود دارد. حالا پرسش اصلی شاید این باشد کیف و کان این سه طرح چیست و در نهایت توافق روی کدام یک از آنان صورت خواهد گرفت.
واقعیت این است که حکومت افغانستان و شورای عالی مصالحه، ناوقت به طرحسازی روی آوردند. این دو نهاد در حالی از تلاش برای ساختن طرح صلح سخن میگویند که امریکاییها طرح خود را ماهها قبل آماده کرده و برای قبولاندن آن نیز چند ماه دپیلوماسی کردهاند. از یک طرف توافق طالبان را گرفتهاند، از یک طرف توافق برخی از احزاب و جریانهای سیاسی را و از طرف دیگر توافق کشورهای منطقه و جهان را. امریکاییها توان قبولاندن اجباری طرح خود بالای حکومت افغانستان را نیز دارند.
با توجه به اینکه حکومت افغانستان و شورای عالی مصالحه در زمینه ارایه طرح دیر جنبیدند، احتمال قوی این است که طرح مورد نظر امریکاییها در نشست آینده ترکیه مورد توافق قرار گیرد.
حکومت افغانستان در زمانی که باید روی طرح صلح کار میکرد، روی چگونهگی مخالفت با طرح صلح امریکاییها کار کرد. حکومت افغانستان حدود یک سال زمان را مصرف مخالفت با طرح صلح امریکا کرد و در این مدت خود به ایجاد طرح اقدام نکرد. این امر باعث شده که حالا امریکاییها با این استدلال که زمان طرحسازی منقضی شده، طرفین را مجاب بسازند که از طرح خود شان حمایت کنند.
شورای عالی مصالحه نیز در میان تعدد طرحها راه خود را گم کرده است. بررسی سی طرح صلح، دستکم سی روز زمان نیاز دارد. این در حالی است که زمان کمی تا برگزاری نشست ترکیه باقی مانده است. به احتمال زیاد زمانیکه این نشست برگزار شود، شورای عالی مصالحه هنوز سر گرم توحید طرحها باشد. شاید شورای عالی مصالحه از روی بیطرحی، خود را مشغول طرحهای دیگران کرده است.
با استناد به طرح صلح امریکاییها و برخی از جزییات مبهمی که در مورد طرح صلح تیم ارگ درز کرده، میتوان گفت که طرح صلح امریکا و طرح تیم ارگ از یک لحاظ با هم مشابهت بیشتر دارند. این مشابهت را میتوان در«مرکزیتگرایی» به تماشا نشست. هم تیم ارگ و هم طالبان در اصل طرفدار دوام یک نظام سیاسی متمرکز هستند. این در حالی است که مشکل اصلی ساختاری سیاسی افغانستان به همین نکته گره خورده است.
مشکل سیاسی بنیادی افغانستان این است که در یک کشور کثیرالقومی، نظام سیاسی متمرکز که همه قدرت دست یک نفر و یک گروه خاص سیاسی و قومی قرار گیرد، ایجاد گردد. تا کنون جریان های سیاسی پشتونتبار به این باور نرسیدهاند که ساختار نظام متمرکز، مشکل اصلی است و به همین دلیل چون رهبری طالبان و رهبری تیم ارگ هر دو متشکل از رهبران سیاسی پشتون است، به این اعتبار میتوان گفت که تلاش هر دو در یک مسیر است و آن اینکه ساختار متمرکز نظام دستنخورده باقی بماند.
طالبان نیز میخواهند که رهبری یک نظام متمرکز را بدست گیرند تا بتوانند برنامههای ایدیولوژیک و قومی خود را بر کل کشور با استقاده از قدرت ساختار متمرکز جبراً و قهراً تحمیل کنند. کاری که تیم ارگ در چند سال اخیر انجام داد و به همین دلیل حالا این تیم حاضر به ترک لذتی نیست که برخورداری از قدرت به شدت متمرکز شده کام این گروه سیاسی-قومی را شیرین کرده است!
به احتمال زیاد که طرح بیرون شده از دل سی طرح زیر بررسی در شورای مصالحه، از نظر ماهوی با طرح صلح امریکا وطالبان متفاوت باشد. انتظار میرود که این طرح بیشتر بازتاب گرایشهای سیاسی غیرمتمرکزخواهی باشد. هرچند داکتر عبدالله و یونس قانونی از رهبران سیاسی آزموده شده و ناکام در تحقق داعیه غیرمرکزیتخواهی پنداشته میشوند و به این اعتبار بعید است که آنان از میان سی طرح دست داشته، آنی را برگزینند که بیشتر بازتاب خواستها و مطالبات سیاسی جریانهای سیاسی غیرپشتون و غیر مرکزیتخواه باشد، با آنهم چون انتظار عمومی از شورای مصالحه همین است که یک چنین طرحی را ارایه کند، براین اساس ممکن که در نهایت چنین طرحی از این مرجع بیرون شود. اما بعید است که مورد توافق قرار گیرد.
آنگونه که امریکاییها عمل کردند، ایجاب میکرد که جریانهای سیاسی داخلی در محوریت شورای عالی مصالحه نیز از یک سال پیش روی طرح صلح خود کار میکردند و همزمان با دیپلوماسی فعالی که امریکا در حمایت از طرح خود به کار انداخت، شورای عالی مصالحه نیز به اقدام بالمثل میپرداخت. اما چنین نشد. حالا که امریکاییها با بیصبری تمام در تلاش تسریع روند صلح هستند و به نحوی با اعتقاد به بیظرفیتی طرفین داخلی صلح به ایجاد طرح، به قضیه نگاه میکنند، شورای عالی مصالحه در واقع مصروف بررسی طرحهایی شده که به احتمال زیاد به شکل پراکنده از سوی جریانهای سیاسی مختلف به آدرس این شورا ایمیل شده است!
اما طرح خوب کدام است؟ شاید بتوان گفت که خوبترین و راهگشاهترین طرح، همان طرحی باشد که با عطف توجه به غیرمتمرکزسازی ساختار قدرت آماده شده باشد. هر طرح صلحی که چنین چیزی را در محراق توجه قرار ندهد، میتوان گفت که یک طرح ناکام یا استعجالی است که اگر در کوتاه مدت تبعات منفی آن قابل لمس نباشد، در درازمدت تبعات منفی آن آشکار خواهد شد و دور باطل جنگ و بیثباتی ادامه خواهد یافت.