سیاسی
ادغام طالبان در بدنه دولت افغانستان، چالش پسا صلح
موسسه صلح امریکا به تازهگی گزارشی منتشر کرده و به این مسأله پرداخته است که در صورت توافق صلح و پایان جنگ، ادغام نیروهای طالب در چارچوب ساختار نیروهای دولتی افغانستان، بزرگترین چالش پیش روی دولت و جامعه جهانی خواهد بود.
موسسه صلح پیشبینی میکند که پس از توافق صلح، در حدود ۶۰ هزار جنگجوی طالب و هزاران نیروی پشتیبان این گروه، باید در ساختارهای دولتی ادغام شوند. بر اساس این گزارش، خلع سلاح کردن جنگجویان طالب غیرممکن است. این نهاد همچنین پیشنهاد کرده است که بحث ادغام این جنگجویان باید یکی از سرفصلهای مهم مذاکرات صلح باشد.
موسسه صلح امریکا پیشنهاد داده است که زمینه ادغام این نیروها از همین حالا مهیا شود و راهکارهای موجود بررسی شوند. این نهاد از جامعه جهانی خواسته است تا در زمان تکمیل روند ادغام این جنگجویان در ساختار دولت افغانستان، حمایتهای خود را از دولت افغانستان ادامه دهند.
بحث ادغام جنگجویان طالب، دیرزمانی است که دغدغه جامعه جهانی و به خصوص امریکا است که در کمک به افغانستان بیشترین سهم را داشته است. در اواخر سال ۱۳۹۸، جان ساپکو، بازرس ویژه ایالاتمتحده امریکا در امور بازسازی افغانستان، در گزارشی به کنگره امریکا گفته بود که ادغام نیروهای طالبان در ساختارهای دولتی افغانستان بسیار پرچالش و هزینهبردار است. او در همان زمان خواسته بود که در راستای این مهم، از همان زمان برنامهریزی شود.
در واقعیت نیز مسأله جایگاه هزاران جنگجوی طالبان پس از صلح، باید به عنوان یک نگرانی مهم هم نزد دولت و هم نزد مردم افغانستان مطرح باشد.
از آغاز مذاکرات صلح تاکنون هنوز هیچ اشارهای به آینده هزاران جنگجوی طالب که در جبهههای جنگ حضور دارند، نشده است. البته باید این احتمال را در نظر گرفت که بخشی از فرماندهان طالب، هرگز به روند صلح نخواهند پیوست، اما بخشی از بدنه طالبان در داخل افغانستان، نه بر اساس بینش همسان گروه طالبان، بلکه به اقتضای شرایط به طالبان پیوستهاند.
یکی از عوامل مهم پیوستن به گروه طالبان، مسأله فقر و نداری مردم است. طالبان با استفاده از عامل فقر، از میان مردم سربازگیری کردند. مسلماً این افراد با تأمین صلح، دوباره به چرخه اقتصادی بازخواهند گشت و زندهگی غیرنظامی در پیش خواهند گرفت. اما بخشی از گروه طالبان از قِبَل جنگ نان میخورند. برای آنان مهم نیست که دولت ماهیتی وابسته دارد یا مستقل. آنان در هر صورت، جنگ را تنها راه معاش میدانند. بنابراین، این بخش از طالبان یا خود به صورت مستقل جنگ را ادامه خواهند داد یا جذب گروه های تروریستی نظیر القاعده و داعش خواهند شد.
تعدادی هم به محض پایان جنگ دوباره به روستا و محل زندهگی خود بازخواهند گشت و همان زندهگی کشاورزی و دامپروری را پیش خواهند برد.
با توجه به این وضعیت، نباید نگران سرازیر شدن ۸۰ هزار نیرو برای ادغام در ساختارهای دولتی بود. چرا که بخش قابلملاحظهی از جنگجویان طالب به چرخه نظام وارد خواهند شد، اما حتا اداره کردن و مدیریت همین تعداد افراد باقیمانده هم کار سادهای نیست.
جنگجویان طالب را نمیتوان مانند برنامههای DDR یا دایاگ، به سوی خودیسازی سوق داد. رهبران طالبان مسلما هیچ اعتمادی به نیروهای امنیتی دولت افغانستان ندارند. به همین دلیل تا به حال چندین بار مسأله ایجاد یک ارتش اسلامی را مطرح کردهاند. با تحریک سازمان استخباراتی آیاسآی، طالبان نخست تلاش خواهند کرد تا دوباره نظام ارتش افغانستان را از هم بپاشند. این کار یک بار در آغاز دهه ۹۰ میلادی صورت گرفت و ارتش قدرتمند افغانستان به سرعت منحل شد. این دیدگاه هنوز هم در نزد سازمان استخباراتی پاکستان وجود دارد. اما جامعه جهانی و دولت افغانستان گفته است که ارتش افغانستان، خط قرمز آنان است و در ساختار ارتش افغانستان هیچ تغییری به وجود نخواهد آمد.
بنابراین طالبان مجبور به استفاده از گزینه دوم خواهند شد. آنان جنگجویان خود را وارد ساختار میکنند تا نیروهای وفادار به خود را به صورت رسمی در نزدیک خود داشته باشند. اما برای ارتشی که به صورت آکادمیک و زیر نظر مجربترین استادان نظامی جهان آموزش یافته است، تحمل افرادی که هیچ ضابطهیی را نمیپذیرند، به شدت دشوار خواهد بود. تنها راهکار موجود در این رابطه، ایجاد نیروی مردمی یا مانند گذشته لشکرهای شبهنظامی است. این نیروها نباید تسلیحات فوق سنگین با خود داشته باشند. بلکه باید بیشتر به صورت نیروهای پیاده در ارتش افغانستان استفاده شوند و در کنار آن، بازگشت آنان به زندهگی غیرنظامی تشویق شود.
بعید به نظر میرسد که تمامی گروه طالبان به روند صلح بپیوندند. با این حال از همین حالا باید راهکارهای ادغام جنگجویان طالب به صورت دقیق و گسترده و بدون ضربه وارد کردن به قدرت ارتش افغانستان، بررسی و آماده سازی شود.
فریدون آژند