سیاسی

عقب‌گرد تاريخی، از «بن» تا استانبول!

 

مهم‌ترين طرح و برنامه دونالد ترمپ براي پايان‌دادن به جنگ طولاني افغانستان امضاي توافق‌نامه صلح با طالبان بود. در يکي از بندهاي اين توافق‌نامه، طالبان تعهد کرده‌اند که با حکومت افغانستان مذاکره مستقيم مي‌کنند. بر همين اساس مذاکرات حکومت و طالبان در دوحه قطر به جريان افتاد.

اما با روي‌کار آمدن جو بايدن دموکرات، مذاکرات قطر کم رنگ شد، زيرا دستگاه جديد ايالات متحده توافق‌نامه با طالبان را يک‌جانبه به نفع طالبان مي‌ديد و خواهان بازبيني در آن شد. جو بايدن با ناديده‌گرفتن توافق‌نامه، به ابتکار جديدي دست زد، وزير خاجه امريکا در نامه‌اي به سران افغانستان و گروه طالبان اجلاس استانبول و حکومت موقت را پيشنهاد کرد و خواستار همراهي همه طرف‌هاي درگير با اين طرح شد.

اکنون بيش از يک ماه است که اين موضوع ذهنيت حاکمان افغانستان، طالبان و رهبران احزاب را به خود مشغول کرده است، حالا همه‌گي مصروف گرفتن آماده‌گي‌ها براي رفتن به اجلاس استانبول هستند که به زودي برگزار خواهد شد.

بسياري از تحليل‌گران مسايل سياسي، اجلاس استانبول را مهم ارزيابي کرده و آن را نقطه پايان جنگ فرسايشي کنوني خوانده‌اند. برخي از اين تحليل‌گران با خوش‌بيني زياد گفته‌اند: جامعه جهاني و قدرت‌هاي بزرگ تصميم خود را درباره افغانستان گرفته‌اند و در اجلاس استانبول بر بحران افغانستان نقطه پايان خواهند گذاشت.

از اين مهم‌تر، برخي از مقامات حکومتي و شخصيت‌هاي سياسي اجلاس استانبول را مشابه اجلاس «بن» دانسته و آن را «بن ديگر» ناميده‌اند. اجلاس بن پس از سقوط اداره طالبان در سال 2001 ميلادي، در بن آلمان برگزار شد. ساختار حکومت کنوني افغانستان ساخته و پرداخته اجلاس بن است.

پرسش مهمي که مطرح مي‌شود اين‌ است که اوضاع سياسي و شرايط اجتماعي کنوني تا چه اندازه با شرايط سياسي و اجتماعي سال 2001 همانندي دارد؟ آيا زمينه‌ها و ضرورت‌هاي کنوني مشابه زمينه‌ها و ضرورت‌هاي آن زمان است يا با آن تفاوت‌هاي اساسي دارد؟

در سال 2001 پس از جنگ‌هاي خونين و مقاومت سرسختانه، اداره طالبان از هم گسيخت و گروه‌هاي مختلف مسلح جهادي به کابل و شهرهاي ديگر سرازير شدند. نه حکومتي بود و نه اداره‌اي، نه نظمي بود و نه حسابي. همه‌چيز از هم گسيخته و سررشته‌ها از دست رفته بود. گروه‌هاي مختلف جهادي، سلاح در دست همه مدّعي نقش بي‌بديل خود و آماده تسخير وزارت‌خانه‌ها و ادارات دولتي بودند و هرکدام قصد داشتند قدرت نخست باشند.

نه اداره بود و نه اردو و نه پوليس. کشور در زير چکمه‌هاي نظاميان مسلح پيروز به سختي نفس مي‌کشيد. زمينه‌ براي يک جنگ بي‌پايان و ويراني سرتاسري ديگر آماده بود. آتش احساسات قومي و سياسي شعله مي‌کشيد و از آيندة تاريک خبر مي داد.

به راستي اگر وضعيت به همان‌گونه ادامه مي‌يافت بدون ترديد يک دوره از جنگ‌هاي خونين ديگر آغاز مي‌شد، بدون آن‌که پايان آن قابل پيش‌بيني باشد. تنها مانعي که وجود داشت حضور گسترده سياسي و نظامي جامعه جهاني در افغانستان بود. جامعه جهاني و ايالات متحده و متحدانش در افغانستان حضور يافته بودند و مانع ادامه هرج‌ومرج و ترک‌تازي گروه‌هاي نظامي و سياسي مي‌شدند.

در چنين شرايطي، جامعه جهاني اجلاس بن را طراحي کرد. مهم‌ترين دستاورد اجلاس بن ايجاد يک سيستم سياسي و روي‌کار آوردن يک اداره به عنوان يک ضرورت حياتي و فوري بود.

اما در حال حاضر و در آستانه اجلاس استانبول، افغانستان نظام جمهوري اسلامي، ارتش منظم، سيستم امنيتي، ادارات فعال، دستاوردهاي دو دهه دموکراسي و مهم‌تر از همه قانون اساسي مترقي و مردمي دارد. انتخابات برگزار مي‌کند، سيستم وسيع آموزشي دارد، از آزادي بيان و رسانه‌هاي آزاد برخوردار است و بيست سال است در برابر گروه‌هاي تروريستي از خود دفاع مي‌کند. اين نهادها، دستاوردها و آزادي‌هاي موجود با خون هزاران جوان اين کشور آبياري شده است. در پاي اين درخت صدها هزار جوان قرباني گرديده و هزينه‌هاي کلان ملّي داده شده است.

به نظر مي‌رسد پاکستان و امريکا تصميم دارند نگذارند افغانستان گامي به پيش بگذارد. روزي، گروه‌هاي تروريستي را به ميدان مي‌آورند و روز ديگر به بهانه صلح و شريک کردن اين گروه‌ها به قدرت، اين کشور را دو دهه به عقب برمي‌گردانند.

آيا اجلاس استانبول مي‌خواهد افغانستان را به دو دهه قبل بازگرداند؟ نظام و دستاوردهاي بيست ساله آن را قرباني هواوهوس‌هاي سياست‌مداران قدرت‌طلب و گروه‌هاي تروريستي ‌کند؟ اين کشور و اين مردم تاکي بايد راه‌هاي رفته را بازگردند؟ تا چه زمان در جا بزنند و در خود بمانند؟

سيد اسحاق شجاعي

 

 

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار