سیاسی
امريکا «چگونه» حکومت افغانستان را فشار می دهد؟
رسانههاي امريکايي گزارش دادهاند که دولت بايدن تلاش دارد تا هم بر طالبان و هم بر حکومت افغانستان فشار وارد کند تا روند صلح را تسريع بخشيده و به يک توافق برسند. در واقع فشار هم بر حکومت افغانستان و طالبان يگانه راه براي رسيدن به توافق صلح است.
گفتوگوهاي بينتيجه صلح در قطر بين هيأت دولت و هيأت طالبان در شش ماه اخير نشان داد که بدون يک فشار خارجي بر طرفين گفتوگو کننده، دستيابي به توافق صلح امکانپذير نيست. در اين مدت، دو طرف هيچ پيشرفتي نداشته و فقط همديگر خود را متهم به بيميلي و بيارادهگي به صلح کردهاند. اين نشان ميدهد که براي دستيابي به توافق صلح، فشار خارجي بر طرفين ضروري و لازمي است.
اما سوال اين است که امريکاييها چگونه طرفين داخلي صلح را فشار ميدهند. اين پرسش را به اين صورت نيز ميتوان صورتبندي کرد: اهرمهاي فشار امريکا کدامها اند؟ باز اين پرسش را ميتوان به دو بخش تقسيم کرد: بخش اول، اهرمهاي فشار امريکا بر طالبان کدامها اند؟ بخش دوم، اهرمهاي فشار امريکا بر حکومت افغانستان کدامها اند؟
پاسخ بخش اول چندان دشوار نيست. يعني امريکاييها اهرمهاي فشار ساده و دمدستي در اختيار دارند که ميتوانند با آن طالبان را فشار دهند. اما پاسخ بخش دوم ساده نيست. امريکاييها نميتوانند به آن سادهگي و با آن اهرمهايي که طالبان را فشار ميدهند، حکومت افغانستان را نيز فشار دهند.
همينکه جو بايدن رييس جمهوري امريکا گفته که در اول ماه مي نيروهاي امريکايي از افغانستان خارج نخواهند شد، خود يک فشار بر طالبان است. امريکا اين امکان را دارد که به حضور نظامي خويش در افغانستان ادامه دهد، مواضع طالبان را بمباران کند و روابط سياسي طالبان با کشورهاي منطقه را قطع کند. امريکا ميتواند حمايت خود از نيروهاي امنيتي افغانستان در سرکوب طالبان را چند برابر کند. اينها اهرمهاي فشارامريکا بر طالبان است.
در مواجهه با حکومت افغانستان، اما امريکا قدرت مانور چنداني ندارد. حکومت افغانستان به هرحال حکومت قانوني و مشروع و مردمي افغانستان دانسته ميشود. امريکا نميتواند از گزينه نظامي عليه حکومت افغانستان کار بگيرد. امريکا نميتواند روابط خود با حکومت افغانستان را قطع کند. امريکا نميتواند حمايت خود از نيروهاي امنيتي افغانستان را قطع کند. به اين معنا امريکا اين کارها را انجام داده نميتواند که طبق اصول و ضوابط بينالمللي امريکا ملزم و متعهد به حمايت از دولت مشروع و قانوني در افغانستان است. امريکا ناگزير است که براي اعمال فشار به حکومت افغانستان به روشهاي پيچيدهاي متوسل شود که کارآيي فوري و آني آن چندان قابل پيشبيني نيست.
در زمينه اعمال فشار بر حکومت افغانستان امريکاييها گاه گاهي نسبت به قطع کمکهاي مالي خود به افغانستان هشدار ميدهند. گاهي از قطع حمايت خويش از نيروهاي امنيتي در زمينه اجراي عملياتها و امور لوژستيکي و تجهيزاتي سخن ميگويند. گاهي به انتقاد صريح از فساد حاکم در دستگاه حکومت افغانستان روي ميآورند. گاهي از احتمال سقوط مناطق بيشتر به دست طالبان سخن ميگويند. اينها هر کدام ميتواند يک اهرم فشار باشد. اما چنانکه اشاره شد، اين اهرمها به سادهگي و سرعت مورد استفاده قرار گرفته نميتوانند و کارآيي آنان نيز در کوتاه مدت مورد سوال قرار دارد.
حکومت افغانستان در واقع به بسياري از فشارهايي که از نواحي فوقالذکر از جانب امريکا وارد شده، جواب رد داده است. حکومت افغانستان مدعي است که توان تأمين امنيت و دفاع مستقلانه از کشور را دارد. حکومت افغانستان مدعي است که با وجود قطع کمکهاي خارجي، افغانستان توان ايستادن روي پاي خود را دارد. حکومت افغانستان مدعي شده که در برابر فساد برنامه دارد و مانع سقوط مناطق بيشتر به دست طالبان نيز شده ميتواند. اينها در واقع پاسخهاي رد حکومت افغانستان به فشارها امريکا است.
در تازهترين مورد، رسانهها به نقل از منابع نظامي و استخباراتي امريکا گزارش کردند که در صورت خروج نيروهاي بينالمللي از افغانستان، تا دو يا سه سال ديگر، بسياري از مناطق کشور به دست طالبان خواهد افتاد. در واقع بسياري از هشدارهاي امريکاييها براي حکومت افغانستان از نظر زماني دو يا سه سال زمان را در بر ميگيرد که تأثيرات آن قابل لمس و شهود باشد. اين درست است که اگر مثلاً امروز امريکا کمکهاي خود را به افغانستان قطع کند، تأثير قابل لمس اين اقدام بالاي وضع اقتصادي افغانستان دو سه سال زمان را در برخواهد گرفت. در نشست اخير بروکسل کشورهاي کمک کننده به افغانستان حجم کمک هاي خود را 25 درصد کاهش دادند، اما حکومت افغانستان مدعي شده که اين کاهش کمکها تأثيري بر زندهگي عادي مردم ندارد.
با توجه به موارد فوق، ميتوان گفت که امريکاييها در اعمال فشار بر حکومت افغانستان دست باز ندارند. يا در واقع فشارهايي که آنان وارد ميکنند، چون تأثير فوري ندارد، حکومت افغانستان ميتواند از زير بار آن به نحوي گريز کند. تأثيرات منفي فشارهاي امريکا بالاي حکومت، در آينده نيز بيشتر متوجه مردم افغانستان و وضعيت عمومي کشور و جامعه است که حکومت فعلي چندان پرواي آن را ندارد. يعني براي تيم حاکم در ارگ مهمترين مسأله اين است که به هر طريقي دو يا سه سال ديگر خود را در قدرت حفظ کند. اينکه بعد از آن چه اتفاقي براي کشور و مردم خواهد افتاد، پروايش را ندارد. معمولاً حکومت افغانستان مدعي ميشود که تهديدهاي امريکاييها واقعي نيست. اين ادعاي حکومت افغانستان با توجه به قابل لمس نبودن تأثيرات آني اقدامات تنبيهي، تا حدودي مورد پذيرش عام مردم قرار ميگيرد.
به بيان ديگر، امريکاييها حکومت افغانستان را با چيزهايي تهديد ميکنند و از چيزهايي ميترسانند که آن چيزها براي حکومت افغانستان قابل ترس نيستند. حکومت افغانستان هرچند مدعي مشروعيت مردمي است، اما از اينکه مردم در انتخابات اشتراک ناچيز کردند و به تيم حاکم راي ندادند، کينه مخفي نسبت به مردم در دل دارد و پرواي بدتر شدن وضعيت مردم را نيز ندارد. امريکاييها به حکومت افغانستان ميگويند که اگر چنان نکنيد ما چنان کار را عليه شما انجام ميدهيم. حکومت افغانستان ميگويد که دست تان خلاص، هرچه ميخواهيد انجام دهيد، ما پرواي آن را نداريم!! اينجا ما با نوعي مسووليتگريزي و بيتفاوتي نسبت به سرنوشت مردم مواجهيم. براي امريکاييها که از ديد دولتمردان مسوول و متعهد به منافع کشور مردم به قضايا نگاه ميکنند، شايد بيتفاوتي حکومت افغانستان در برابر اين همه فشار و تهديد قابل درک نباشد.
تنها گزينهاي که در اختيار امريکاييها ميتواند همچون عامل فشار بر تيم ارگ قابل محاسبه باشد، موجوديت يک نيروي سياسي قوي بيرون از حکومت است که در نقش اپوزيسيون فعال و کنشگر، با امريکا و طالبان طرف واقع شده و اعلام کند که حکومت فعلي بايد کنار برود و راه را براي صلح باز کند. چنين نيروي قوي و منسجمي در حال حاضر در افغانستان وجود ندارد. شايد اگر امريکاييها بخواهند، چنين نيرويي بوجود آيد اما به نظر ميرسد که حکومت در اين کار نيز پيشدستي کرده است. اينکه اين روزها ارگ «خانه مشترک همه رهبران اقوام» شده، بيانگر اين امر است که تيم ارگ با درک اينکه احتمالاً امريکاييها به بسيج نيروهاي سياسي مخالف حکومت اقدام کنند، اقدام به جلب حمايت رهبران قومي کرده است. سيد خيلي