سیاسی

گوشه يی از تاريخ افسانه ی بند کمال خان

عبدالحميد مبارز ---- بخش دوم  و پايانی

من به دگروال امر دادم که اين جريان را با استفاده از شفر مقام ولايت به وزارت داخله خبر داده هدايت بخواهد و در شفر اقدامات ولايت را اينطور توضيح نمايد که دو تولي پوليس را در خوابگاه که در برابر بند کوهک قرار دارد مؤظف ساخته ام که اگر کدام ايراني به دريا پايين شود فوراً ذريعه ي يک لين تيلفون که از تيلفون يگانه لين اتصالي ولايت با ولسوالي چاربرجک داشتيم به خوابگاه وصل کرده اند به من خبر بدهند بعد از آن که هدايت دادم ايراني هايي را که دردريا براي تخريب آن ککرکي پايين شده باشد با آتش تفنگ هاي شان از بين ببرند، ضمناً ملک عبدالرحمن گورگيچ را که خانه اش در لب دريا بالاي بند کوهک قرار داشت احضار کردم و قضيه را با وي مطرح کردم و به موافقه رسيديم که ملک قوم گورگيچ را که در دو طرف سرحد زنده‌گي دارند بسيج مي سازد که مسلح و آماده باشند اگر ايراني ها مقابله نمايند در جنگ اشتراک نمايند ملک با تجربه‌‌يي که در منطقه داشت جاسوسان را به ايران مؤظف ساخت که شب براي مقامات سرحدي ايران اطلاع بدهند که افغان ها آماده‌گي دارند و يک فرقه در حال حرکت به طرف زرنج مي باشد اگر ايراني ها به جنگ بپردازند براي جنگ آماده‌گي کامل دارند، خوشبختانه اين اقدامات ما مؤثر واقع شد و ايراني ها اقدام نکردند حادثه بخير گذشت  و چون در آن وقت تيلفون‌هاي امروز وجود نداشت وولايات توسط يک لين عمومي چينل که تا دل آرام آمده بود به مرکز وصل مي‌شدند واين لين بعد از 11 شب بسته مي شد، تا ما شفر خود را ترتيب کرديم لين مسدود شده بود پس از طريق فراه با استفاده از لين بسيار ضعيف که خسکي مي گفتند خود را به کابل رساندم شاد روان علوي وزير مخابرات را که  از دوستان شخصي ام بود بيدار ساخته خواهش کردم تا لين چينل را باز و به کار اندازد تا من اين شفر مهم را براي وزير داخله مخابره کنم، وزير مخابرات تيلفون را دوباره به کار انداخت و من شفر را مخابره کردم. ولي ايراني ها از جنگ ترسيدند و خودداري کردند و واقعه به خيريت گذشت.

وقتي ايراني ها از جنگ ترسيدند و خودداري کردند و واقعه به خيريت گذشت و اين مقاومت را ديدند توسط يک فئودال که قدرت خود را از دست داده بود، زيرا من حکومت قانون را مستقر ساخته بودم و با همه ي مردم تماس دوستانه داشتم و فئودال ها را که سال ها از مردم به حيث مزدور، دهقان و قوه ي امنيتي خود کار مي گرفتند تحت کنترل آورده بودم، عصباني بودند و سرحدار ايراني از يکي آن ها که همکاري با ايران داشت کار گرفته به حضور سردار محمد داوود اين گونه راپور داده بودند که «والي نيمروز شبانه جنرال هاي ايراني را ملاقات مي کند و اين جنرال ها برايش بوتل هاي شراب ارائه مي دارند» اين گونه موضوعاتي بود که سردار محمد داوود که اخلاق عالي داشت و بسيار وطن‌دوست بود چنان عصباني شد که فوراً مرا به تنزيل رتبه به حيث مدير عمومي اداري غزني تبديل نمود من که در انتظار تقدير بودم فوراً به کابل آمده در خانه ماندم.

بعد از يک ماه بود که روزي داکتر کمال سيد که در حال حاضر در کانادا زندگي مي کند به خانه نزد من آمده و گفت که وي با دکتور نوين وزير اطلاعات و فرهنگ گپ زده و ترا به حيث عضو انجمن تاريخ مقرر کرده،  اگر تو قبول کني و از دوام وظيفه در وزارت داخله بگذري بسيار خوب مي شود.

من که علاقه به مطبوعات داشتم فوراً قبول کردم، فردا آن روز مکتوب تقررم به خانه برايم رسيد، روز ديگر رفته در انجمن تاريخ با شوق کار خود را آغاز کردم. چند روز بعد تر باز دکتور کمال سيد به خانه آمده وظيفه را برايم تبريک گفته علاوه کرد که ميداني بدون آن که با خودت مشورت کنم با وزير اطلاعات موضوع را مطرح و باعث تقررت شدم، گفتم نه نمي دانم که چطور با اين سرعت اقدام کردي و نتيجه هم گرفتي.

داکتر کمال سيد گفت که خودش داکتر سفارت ايران نيز مي باشد و گاه گاهي که مريض مي داشته باشندآنجا مي رود و آنها هم وي را در برخي دعوت هاي شان که در بين کورديپلوماتيک معمول است نيز دعوت مي نمايند. چندي قبل در سفارت دعوت بود من هم اشتراک داشتم يک بار شکر جايي که مسوول ساواک اداره ي جاسوسي ايران در سفارت بوده و منافع ايران را از طريق جاسوسي حفظ مي کرد در حالي نشه گفت که «ما امروز والي نيمروز را برکنار کرديم». کمال سيد که تکان خورده بود؛ زيرا دوست من بود از شکر چايي مي پرسد که چرا؟ شکر چايي در جواب مي گويد که بند کمال خان را مي سازد، کمال سيد مي گويد چه فرق مي کند، والي ديگر مي آيد اين کار را طبق هدايت حکومت تعقيب مي کند» شکر چايي مي گويد که براي والي جديد پول مي دهيم تا يک لاري خاک را امسال و يک لاري خاک را سال ديگر مي اندازد.

مگر به زودي حقايق نزد سردار محمد داوود خان روشن و مرا به حيث آمر مطبوعاتي که در آينده مهمتر مي گرديد مقرر نمود به هر صورت بعد از چند ماه آماده گي براي آغاز کار بند و ساختمان آن طبق توجه خاص سردار محمد داوود آغاز شد.

ولي از کوتاهي قسمت و کودتاي 7 ثور اين کار يکبار ديگر قبل از آن‌که با کدام کمپني ساختماني قراردادي صورت بگيرد يا کمپني ساختماني وادي هلمند آن کار را آغاز کند، حکومت سردار محمد داوود سرنگون شد خود با 27 نفر از اعضاي خانواده اش حتا تا نواسه‌ي دوساله اش به شهادت رسيدند، کار بند کمال‌خان ماند که ماند، مگر حکومت دموکراتيک خلق در پايان حکومت شان به فيصله رسيده بودند که اين کار را آغاز نمايند ولي بازهم جنگ ها مانع آن گرديد تا بالاخره کار ساختمان کمال خان در سال 1996 در دوره ي کار جناب حامد کرزي شروع شد ولي چند بار کمپني هاي ساختماني يا خود صرف نظر کردند يا از طرف حکومت افغانستان يا با مداخله ايراني ها برکنار شدند که در هر حالت ساختمان بند متوقف مي شد تا آن‌که بالاخره در ظرف 25 سال تکميل گرديد و خبر آب گيري يعني ذخيره کردن آب چشمان نيمروزي ها را که از لحاظ کمبود آب در کنار درياي هلمند تشنه و به کمبود آب طوري دچار اند که هزاران جريب زمين خشک و لامزروع مانده کمبود گندم خوراکي خود را هر سال با خريد از خارج تلافي مي نماييم ولي جاي خوشي است که موضوع تقسيم آب در زمان حکومت محمد موسي شفيق آخرين صدراعظم دوره ي شاهي حل شده چنانچه کميسيون بي طرف مشورتي دلتاي رودخانه هلمند در ماه اکتوبر 1950 مطابق به موافقه مارچ 1950به اشتراک اين سه متخصص با تجربه:

1- فرانسيسکوجه دومينگو پروفيسور در پوهنتون چيلي

2- روبرت ال نوري انجينير آبياري از ولايت تگزاس ايالات متحده امريکا

3- کريستوفراي وب انجينير و متخصص در آب و آبياري از کشور کانادا

موافقه و تعيين شدند و وظيفه شان چنين تعيين شد که «پيشنهاد تهداب گذاري يک راهکار استوار بر مبناي اساسات انجينيري قابل قبول براي  دولت هاي افغانستان و ايران با تعيين سهم از رودخانه هلمند پايين تر از بندکمال خان براي منطقه ي سيستان ايران و چخانسور افغانستان (نيمروز امروزي) ترتيب نمايند.

اين کميسيون تخنيکي نظر مشورتي شان را به ايران و افغانستان سپردند و هيأت هاي مذاکره کننده دو کشور بعد از بحث طولاني به توافق رسيدند و حقابه ايران را 26 متر مکعب آب تعيين نمودند به طوري که بر مبناي آبي که افغانستان عبور آن را از نطقه ي سرحدي تضمين مي کرد از نصف يک ثلث به کمتر از دو درصد کاهش يافت و مقرر گرديد تا بر مقدار آب اضافي که از سرحد بگذرد ايران بهاي آن را تاديه کند».

اين توافق و معاهده آخرين روي تقسيم آب هلمند بين افغانستان – ايران توسط محمد موسي شفيق صدراعظم افغانستان و عباس هويدا صدراعظم ايران امضا شد و پارلمان هاي دو کشور افغانستان و ايران آن را تصويب و به توشيح رؤساي دو کشور رسيده حکم قانوني را پيدا کرد، و به يک جنجال تاريخي تقسيم آب که از چند قرن بين دو کشور وجود  داشت خاتمه بخشيد.

به اين اساس حقوق ايران توسط متخصصين شناخته شده‌ بين المللي و موافقه ي هيأت با صلاحيت کشورشان تعيين گرديده ديگر ادعاي شان تهداب حقوقي ندارد و اين که انتقاد کردند که ايران در برابر سد سازي در افغانستان ساکت نمي ماند اعتبار حقوقي ندارد چه اگر آب ايران کمبودي پيدا کند و آنها ضرورت داشته باشند و در ذخيره آب اضافي باشد، افغانستان براي ايران در بدل قيمت طبق نرخ بين المللي آب را جاري مي سازد درست همان طوري که نفت را از ايران بدست مي آورد براي ايران آب مي دهد؛ زيرا نفت ماده ي مهمي بود که در قرن 19 و 20 جهان را استيلا کرد و دارنده گان آن را به ثروت بزرگ رساند، آب در قرن 21 همان ارزش را کسب مي نمايد و کشورهاي دارنده ي آن حق همان طور استفاده را که دارنده گان نفت داشتند دارند تا آب هاي کشورشان را مديريت نمايند.

اين که محمد اشرف غني يکي از پروگرام هاي مهم خود را در مديريت آب هاي کشور اعلان کرده بود در اين دوره بند سلما و بند کمال خان هر دو با سنگ اندازي يک همسايه بازهم اکمال شد و مردم افغانستان به يکي از آرمان هاي تاريخي خود رسيد مگر گلايه‌هاي شان از اين دو همسايه ي مسلمان شان که ايران وپاکستان باقيست خوشحاليم که در اين روزها مي شنويم که بند شاه و عروس که در ولايت کابل موقعيت دارد در ماه حمل تکميل و به آب گيري يعني ذخيره کردن آب مي پردازد، خدا کند که شبکه ي توزيع آب آن نيز با افتتاح يکجا افتتاح شود تا از ساختمان بدون فوت وقت استفاده به عمل آيد تا از يک طرف در سرسبزي ولايت کابل و از جانب ديگر با اکمال آب آشاميدني کابلي ها مستفيد بگردند همچنان اعلان اين که قرارداد اعمار ساختمان بند شاه توت روي درياي کابل بين افغانستان و هندوستان به امضا رسيد و کشور دوست هند ساختمان را با مصرف 230 ميليون دالر بعهده گرفته است. بنابراين وجيبه تمام مردم ما مخصوصاً سياستمداران است تا در يک صف واحد عليه فشار خليل زاد که بازهم مي خواهد به طرفداري طالب ها عمل کند و 6 هزار ديگر زندانيان طالبان را آزاد و جنگ را توسط طالبان بسيار گرم بسازد و تحت اين فشار حکومت موقت را بدون کدام انتخابات براي شمول طالبان به وجود آورد و نظام جمهوري را با قانون اساسي آن به نفع طالبان از بين ببرد، يعني کساني را که بعد از امضاي موافقه با خليل زاد کشتار فرزندان افغان را چند چند برابر ساخته اند فرصت بدهد که بالاي مردم افغانستان حکومت نمايند و يک اداره‌ي قرون وسطي اي را در کشور ما حاکم بسازند يعني افغانستان را به قرون وسطي برده شود و پاکستان هفتاد ساله بي تاريخ به قرن 21 در حال پيشرفت باشد، اين را که اکثريت قاطع مردم افغانستان قبول ندارند نمي دانم امريکايي ها به وارثان شهيدان افغان که توسط مليشه ها، تروريست ها و طالبان به نفع پاکستان به شهادت رسيده اند چه جواب مي دهند؛ زيرا به بهانه از بين بردن القاعده و تروريزم و مواد مخدر به کشور ما آمدند و امروز اين سه فکتور قوي تر از گذشته شده و خليل زاد آن را قوي تر ساخته کشورما را بدون آن که از لحاظ نظامي تقويت کرده باشند و مخصوصاً قواي هوايي را که از حکومت نجيب به ميراث مانده بود پاکستان تحت حکومت نواز شريف در حالي که امريکايي ها نظاره داشتند از بين بردند، سلاح هاي اردوي افغانستان بين ا يران و پاکستان تقسيم شد امروز هيچ نداريم، اگر ما نسبت به گذشته ضعيف شده ايم مسوول آن دوستان امريکايي ما مي باشند، نمي دانم کدام منطق قبول مي کند که طالبان از القاعده و حقاني و ديگران جدا خواهد شد در حالي که پسر سراج الدين حقاني حاضراً معاون رييس طالبان است، کدام منطق قبول مي کند که طالبان که در افغانستان يک ولسوالي را در دست ندارند امنيت امريکا و اروپا را تضمين مي نمايند، اين بازي فقط به نفع پاکستان صورت گرفته ورنه امريکاي بزرگ هرگز در برابر طالبان شکست نمي خوردند و امروز اگر امريکا بخواهد و پاکستان را مثل بعد از 11 ستپامبر که اخطار داد که به عصر هجر مي بردش و پرويز مشرف فوراً 180 درجه دور زد و در ظاهر در کنار امريکا قرار گرفت.

فوراً پاکستان موسسات تروريستان را لغو و تحت نظارت قرار مي دهد و امنيت در منطقه بر قرار مي گردد، مگر نمي دانم اين چه حکمت است که امروز هم در حالي که امريکا چين را رقيب بزرگ خود مي داند مگر پاکستان متحد تاريخي و قوي چين را از سال 1957 يعني از کنفرانس باندونگ که در حاشيه ي آن بين چويتن لاي و ذوالفقار علي توافق شد که با ايدئولوژي اسلامي خود در برابر ايدئولوژي کمونستي چين خاموش بماند و چين در برابر ايديالوژي اسلامي پاکستان حرکتي نکند، اين دو کشور در ظرف شصت و چهار سال با هم متحد مانده اند مگر باز هم امريکا براي پاکستان اجازه مي‌دهد که با يک دست کارت چين را بازي کند و با دست ديگر کارت امريکا را حکمت اين بازي را که قرباني آن افغانستان را ساخته اند نمي دانم؟؟

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار