کشورهاي عضو ناتو و امريکاييها در موضعگيري اخير شان در قبال صلح، به نحوي به تفکيک ميان نهادها و اشخاص تاکيد دارند. به گونه نمونه هرگاهي که مقامهاي امريکايي در مورد صلح سخن ميگويند بر تداوم حمايت از نيروهاي امنيتي افغانستان منحيث يک اصل اشاره ميکنند. آنان در واقع ميخواهند بگويند که حفظ نيروهاي امنيتي و دفاعي افغانستان براي جامعه جهاني يک اصل است و اين هم يک اصل است که اين نيروها از حکومت و رهبري سياسي مجزا هستند و به اصطلاح نبايد رهبري سياسي خود را بخش لاينفک نيروهاي امنيتي و دفاعي بداند و يا برعکس اين نيروها و سرنوشت آنان به سرنوشت تيم سياسي حاکم در حکومت گره زده شود.
در داخل افغانستان نيز بسياري از فعالين سياسي و احزاب و جريانهاي سياسي بر اين موضوع تاکيد دارند که بين نظام و نهادهاي آن منحيث نهاد؛ و اشخاص و مسوولين نظام بايد تفکيک قايل شد. هدف از طرح چنين موضوعي اين است که روند صلح بايد اشخاص را هدف بگيرد نه نهادها را. مثلاً ميتوان از برکناري و استعفاي رييس جمهوري سخن گفت، اما نبايد از نفي جمهوري و جمهوريت منحيث يک نهاد سياسي و حقوقي سخن گفت. ميتوان از برکناري مسوولين امنيتي سخن گفت، اما نميتوان از انحلال نهادهاي امنيتي سخن گفت.
به نظر ميرسد که آقاي غني متوجه اين نکته شده و از آن نگران است. نگران اين موضوع است که در بحثهاي جاري صلح نوعي تفکيک بين نيروها و نهادهاي ملي و معتبر نظام و اشخاص و حلقات خاص سياسي بوجود آمده است. چون بحث حفظ نظام و از جمله حفظ نيروهاي امنيتي و دفاعي کشور منحيث نيروها و نهادهاي مستقل و غير سياسي منحيث يک اصل و يک پيشفرض پذيرفته شده در روند صلح، موجب انزواي شخص آقاي غني و تيم همراه او در ارگ ميگردد. در واقع تفکيکي که بين نهاد و شخص مطرح ميشود، هدف عمده آن رهبري سياسي حکومت است.
در راستاي نگراني فوق، آقاي غني در روزهاي اخير پيوسته تلاش کرده که با نيروهاي امنيتي و دفاعي کشور رابطه نزديکي برقرار کند. اين تلاش، همسو با تلاش ديگري است که آقاي غني در عرصه سياسي آن را براي نزديکي با رهبران سياسي مخالف حکومت انجام داده است. آقاي غني در روزهاي اخير تقريباً با تمامي رهبران سياسي که تا چندي قبل به شدت عليه آنان بود، در تماس شده و تلاش کرده که حمايت آنان را از حکومت جلب نموده و به اصطلاح آرايشي از نيروهاي سياسي مخالف در کنار خود داشته باشد که از آن در جهت دفاع از جمهوريت استفاده کند.
آقاي غني، در چند روز اخير، بهويژه بعد از برگزاري نشست وزيران دفاع ناتو، با ادبيات تهاجميتر، زورگويانه و فرافگنانه در مورد صلح سخن ميگويد. انگار آقاي غني از نشست وزيران دفاع ناتو اين نتيجهگيري را بهدست آورده که ناتو و امريکا در کوتاه مدت برنامه خروج از افغانستان را در سر ندارند و اين امر فرصتي را فراهم کرده که با ادبيات تهاجميتر با طالبان صحبت شود و به گفته امرالله صالح، ضرب شصت يا زهر چشم دولت به طالبان نشان داده شود. اين رويکرد آقاي غني را نيز ميتوان در جهت از ميان بردن تفکيکي در نظر گرفت که بين نيروهاي امنيتي و دفاعي منحيث نهادهاي قابل حفظ و رهبري سياسي منحيث اشخاص قابل کنار گذاشتن، به تحليل نشست.
هرچند آقاي غني در روزهاي اخير طوري در مورد انتقال قدرت سخن ميگويد که انگار از موضع قبلي خود در اين زمينه عقبنشيني کرده باشد، اما با اين وصف لحن سخن او در مورد صلح آشتيجويانه به نظر نميرسد. به گونه مثال آقاي غني در سخناني که به مناسبت نهم حوت روز حمايت از نيروهاي امنيتي بيان داشت، گفت:« ما صلح پايدار و با عزت ميخواهيم که با قوت بازوي نيروهاي امنيتي و دفاعي، مغز فعال ما و اراده مردم باشد.»
در بخش ديگر از سخنانش آقاي غني افزود: «اين حق ملت است و نيروهاي امنيتي و دفاعي ما اين را ثابت مي سازند که تغيير به اراده ملت و به شکل قانوني بيايد. در غير آن، مدت جمهوريت معلوم است.»
در دو جمله بالا بسيار واضح است که آقاي غني با ادبيات جنگي و زورگويانه در مورد صلح سخن ميگويد. او ميگويد که ما صلحي ميخواهيم که با «قوت بازوي نيروهاي امنيتي و دفاعي» بهدست آمده باشد. يعني ما با استفاده از فشار نظامي بر طالبان آنان را وادار به صلح ميکنيم. اين ادبيات به همان پيمانه که زورگويانه است، تحريک کننده نيز است.
در بخش ديگر از سخنان آقاي غني آمده که«نيروهاي امنيتي و دفاعي اين را ثابت ميسازند که تغيير به اراده ملت و به شکل قانوني بياييد.» معناي اين سخن اين است که نيروهاي امنيتي و دفاعي کشور اجازه نميدهند که به غير از مجراي قانوني(که اشاره به زمانبندي انتخابات در قانون اساسي است) از راه ديگري در عرصه سياسي و تحويل قدرت تغييري رونما شود.
به عبارت ديگر آقاي غني ميگويد که با استفاده از زور نظامي اجازه داده نخواهد شد که تحولات سياسي آينده به غير از مجراي قانوني مسير ديگري را طي کند. در اينجا آقاي غني به صورت ضمني به بحث احتمال شکلگيري حکومت موقت در چارچوب برنامه صلح اشاره دارد.
در اين بخش از سخنانش، آقاي غني در واقع بيشتر از آنکه تحکمي سخن بزند، از ادبيات امدادجويانه کار ميگيرد. او ميگويد که نيروهاي امنيتي و دفاعي «ثابت ميسازند» که تغيير به اراده ملت و به شکل قانوني صورت پذيرد. در واقع آقاي غني ميخواهد به نحوي از نيروهاي امنيتي استمداد بجويد تا اجازه ندهند که در روند صلح، فيصلهاي خلاف قانون نافذه موجود صورت گيرد. در اينجا ما با نوعي ترغيب و تشويق روبه رو هستيم. آقاي غني به گونهاي غيرت نيروهاي امنيتي را تحريک ميکند و آنان را مدافع و محافظ حکومت و نظام موجود معرفي ميکند. اين نوعي به کار انداختن، انگيزه دادن، تشويق کردن و هدايت غير مستقيم کردن است که در آن بين گوينده سخن و انجام دهنده کار، نوعي احساس همدردي و فضاي خودماني حکمفرماست.
همين لحن صميمي و خودماني آقاي غني با نيروهاي امنيتي اگر از يک طرف به معناي کشاندن اين نيروها به سوي رهبري سياسي و از بين بردن مرز کشيده شده بين اين نهادها و رهبري حکومت است، از سوي ديگر، استفاده از نيروهاي امنيتي در جهت تثبيت موضع رهبري حکومت است که همسو با برنامه صلح امريکاييها نيست.
به بيان سادهتر آقاي غني ميخواهد بگويد که اجازه نميدهم بين من(منحيث يک شخص که در رأس حکومت قرار دارم) و نيروها و نهادهاي امنيتي، کسي تفکيک قايل شود. او ميخواهد بگويد که نيروها و نهادهاي امنيتي بخش لاينفک نظام سياسي کنوني هستند و بين آنان و رهبري سياسي مرز و فاصله و تفکيکي وجود ندارد. او به اصطلاح خود را با نيروهاي امنيتي يکي ميداند تا سرنوشت او منحيث يک رهبر سياسي و نيروهاي امنيتي با هم گره بخورد. نزديکي آقاي غني در اين شرايط با نيروهاي امنيتي، در واقع استفاده از اعتبار پذيرفته اين نيروها در جامعه جهاني است. به هرپيمانه که نيروهاي امنيتي در اين شرايط سياسي شوند و رهبري سياسي حکومت با آنان نزديک شود، به همان پيمانه حفظ آنان به عنوان نيروهاي مستقل و بيطرف در عرصه سياسي دشوارتر ميشود.
بايد گفت که آقاي غني در چند سال اخير پيوسته تلاش کرده که نيروهاي نظامي را به يک معنا غير سياسي بسازد. استفاده از مهرههاي تخنيکي و غير سياسي در رهبري نيروهاي امنيتي و دفاعي، نشانه همين رويکرد آقاي غني است. اين امر باعث شده که تفکيک نيروهاي امنيتي و دفاعي از رهبري سياسي حکومت تا حدودي ساده شود و همين سادهگي اکنون براي آقاي غني به يک دردسر مبدل شده است. او حالا شايد بخواهد که نيروهاي امنيتي و دفاعي به اين معنا سياسي شوند که تفکيک بين آنان و رهبري سياسي نظام از بين برود.
اما سياسي شدن نيروهاي امنيتي هم از اين جهت خطرناک است که حفظ نيروها و نهادهاي امنيتي در يک توافق صلح و شرايط پسا صلح دشوار ميشود، در درازمدت نيز سياسي شدن نيروهاي امنيتي و دفاعي از رهگذر حفظ ثبات و امنيت نيز خطرآفرين است. ميتوان گفت که سياسي شدن نيروهاي امنيتي در دوره حکومت هاي کمونيستي تجربه شده و يک تجربه ناکام بوده که منجر به کودتا و قصد کودتاي نظامي گرديده است. چيزي که در نهان شايد آقاي غني از آن نيز بيم داشته باشد. آقاي غني با منش و روش تکروانه و مستبدانه که دارد، نميخواهد که رهبران نهادهاي امنيتي حکومت سياسي به اين معنا باشند که از خود مفکوره سياسي مستقل داشته باشند و در مورد منطق و عقلانيت تصاميم نظامي رهبري حکومت با ديده شک و ترديد بنگرند.