سیاسی
در بارهِ نامه طالبان و در نامه طالبان!!
نامهاي که ملا عبدالغني برادر معاون گروه طالبان به امريکا نگاشته است، دو گونه تأمل نياز دارد. اينکه چرا نامه نگاشته شده و اينکه چگونه نامه نگاشته شده است. پرسش نخست به علتها و انگيزههاي نوشتن نامه ميپردازد و سوال دوم به اينکه در نامه چه نگاشته شده است.
چرا نامه نگاشته شده است؟
اين پرسش مقدم بر پرسشهايي است که را متن نامه بر ميانگيزد. ميتوان گفت که نگاشتن نامه سرگشاده از سوي طالبان براي امريکا، يک اقدام بيسابقه است. سابقه نداشته که طالبان خطاب به يک دولت بيروني نامه نگاشته باشد. در واقع ميتوان گفت که نگاشتن يک چنين نامهاي از سوي طالبان اگر از يک طرف اشاره به احساس خود بزرگبيني اين گروه دارد که فکر ميکند که با امريکا طرف است و به يک قدرت بزرگ جهاني «تعيين تکليف» ميکند؛ از سوي ديگر اين معنا را نيز افاده ميکند که گروه طالبان سياست و ديپلماسي را جدي گرفته و ميخواهد که از طريق گفتوگو به حل مسايل بپردازد. يا به تعبير ديگر، نامه نويسي از آدرس رهبري اين گروه، اشاره به اذعان طالبان به مؤثريت راهکارهاي سياسي و ديپلماتيک دارد و نيز اين اشاره را در خود مضمر دارد که طالبان اهل نوشتن، کتابت و تفاهم اند نه آنگونه که اين گروه تا کنون در انظار جهاني به عنوان يک گروه تروريستي و فاقد اعتبار ارزشگذاري به تفاهم و تعقل و نوشتن معرفي شده است.
با توجه به نکات بالا، بعيد به نظر ميرسد که انگيزه نوشتن نامه از خود طالبان باشد. به احتمال زياد حاميان و مشاوران بيروني اين گروه، ابتکار نوشتن نامه را داشته باشند. چنانکه اشاره شد، در گذشته طالبان وارد هيچگونه گفتوگو و جدل زباني با مخاطبين خود نميشدند و هميشه با زبان غير رسمي و غير نوشتاري به پاسخ منتقدين ميپرداختند و يا اصلاً خود را از هرگونه الزاميت به پاسخگويي و دفاع از خود معاف ميدانستند.
نشر اين نامه در زماني که نشست وزيران دفاع کشورهاي عضو ناتو در حال برگزاري است، بدون شک از نظر زماني در موقع مناسبي صورت گرفته است. در واقع طالبان خواسته که حکومت افغانستان و حتا امريکا را در نظر کشورهاي عضو ناتو همچون طرفهايي به معرفي بگيرد که تمايل به صلح ندارند و امنيت و صلح افغانستان را به گروگان گرفته و قرباني بازيهاي پيچيده و چند پهلوي خود کردهاند.
چگونه نامه نوشته شده است؟
در مورد متن نامه نگاشته شده توسط طالبان نيز ميتوان گفت که اين نامه حاوي نکات ديپلماتيک است، هرچند که زياد با ادبيات عالي نگاشته نشده است.
نامه طالبان هرچند با ادبيات نسبتاً عاميانه و شفاهي نگاشته شده(يا عمداً خواسته شده که از ادبيات عاميانهتر استفاده شود) اما از اين نقطه نظر که کاملاً زورگويانه و يک جانبه نگرانه نيست، ميتوان گفت که هوشمندانه نگاشته شده است. در نامه تلاش شده که ضمن پايان يافته تلقي کردن حضور نظامي امريکا در افغانستان و استقاده از ادبيات زور و تهديد، ظاهر ديپلوماتيک قضيه را رعايت نموده و تا حدودي از زبان و لحن متضرعانه و ملتمسانه نيز کار گيرد. ترکيب اين دو متضاد در يک متن کوتاه چندان ساده نيست. طالبان در اين نامه از يک سو خواسته اند که امريکا را تهديد کنند که بايد طبق توافق به حضور نظامي خود و متحدينش در افغانستان پايان دهد، اين تلاش همزمان را نيز انجام داده که به امريکاييها بفهمانند که کاربرد ادبيات زور و تهديد بخشي از نامه است و راه به تفاهم و تعامل و مذاکره نيز باز است.
توقعي که از طالبان با توجه به پيشينه عملکرد اين گروه وجود داشت اين بود که اين گروه در نامه عنواني دولت امريکا سراسر از ادبيات تهديد و زور کار بگيرد، اما نامه طالبان حادي تضرع و التماس نيز است. نگراني از برهم خوردن توافقات انجام شده با طالبان در اين متن و محتواي نامه قابل استنباط است. انگار طالبان نگران از دست دادن آن چيزيهايي اند که در 18 ماه مذاکره با امريکاييها در عرصه سياسي و ديپلوماتيک بدست آورده اند. اين نگراني در واقع بر بنمايه گرايش به پيدا کردن يک راه حل سياسي استوار است. طالباني که تا دو سال پيش هرگونه تعامل و گفتوگو را رد ميکردند حالا در نامهاي که به امريکا مينويسند، به نحوي مظلومنمايي ميکنند و نگراني خود را از هدر رفتن تلاشهاي سياسي و دپيلوماتيک به نحوي بروز ميدهد.
آنجا که در نامه طالبان از«مقتضاي عقل و منطق» براي «پايان دادن کامل…جنگ» و «تلاشهاي صادقانه» در اين راستا سخن گفته ميشود و گفته ميشود که«امارت اسلامي افغانستان از طرف خود براي حل سياسي معضل تعهد واقعي دارد» در واقع نشاندهنده لحن نرم و ديپلماتيک طالبان است که پس از کارگيري لحن تهديد آميز عليه امريکا در نامه مورد استفاده قرار ميگيرد. به عبارت ديگر، در ابتدا در نامه طالبان ما شاهد کارگيري از لحن تهديد آميز عليه امريکاييها هستيم که آنان را متهم به نقض توافق ميکند و از تبعات زيانبار تداوم حضور نظامي اين کشور در افغانستان سخن ميگويد، اما بلافاصله کوشش ميشود که از جانب طالبان به عملي شدن توافقات صلح اطمينان داده شود.
هرچند در جاهاي ديگر اين نامه طالبان سخن از داشتن حمايت گسترده مردمي سخن ميگويد و بعضي از ادعاهاي ديگري را مطرح ميکند که خلاف واقع است، اما اين موضوعات را ميتوان از زوايد نامه به شمار آورد. نکته مرکزي در نامه طالبان، مجاب ساختن امريکا به جدي گرفتن توافق نامه صلح دوحه است. امري که به نظر ميرسد، بعد از اظهارات اخير مقامهاي ناتو و امريکايي در مورد خروح نيروهاي نظامي ناتو از افغانستان بيان داشتهاند.
حکومت افغانستان به نامه طالبان واکنش نشان داده و امرالله صالح معاون نخست رياست جمهوري با رد ادعاي برخورداري طالبان از حمايت مردمي اين گروه را متهم به ناديده گرفتن راي وخواست مردم کرده و گفته که اين گروه هيچگاه به مشارکت ديگران واجماع سياسي باور ندارد.
نامه طالبان نيز حکومت افغانستان را ناديده گرفته است. درهيچجاي نامه طالبان از حکومت افغانستان ياد نشده و تنها در يک جاي از جهتهاي ديگر ياد شده که حکومت افغانستان گويا بخشي از آن باشد.
با توجه به نکات ياد شده، به نظر ميرسد که نامه طالبان از سوي امريکاييها به عنوان ابراز تمايل اين گروه به يک راه حل سياسي و پيشبرد گفتوگوهاي صلح تعبير شود. در اين صورت، فشارهايي که بر حکومت افغانستان بهخاطر عدم تمايل به پيشبرد گفتوگوهاي صلح وجود داشته، از جانب امريکاييها شايد که بيشتر شود. در واقع طالبان با اين نامه خواسته اند که از خود به اين صورت دفاع کند که مسوول کندي روند صلح در چند ماه اخير نيست و اين حکومت افغانستان است که طالبان را متهم به کمکاري و کندکاري در روند صلح ميکند.
آريايي نژاد