سیاسی
فاجعه اسلامقلعه؛ از ناتوانی ناتو تا کمک همسايه
روز شنبه، ۲۵ دلو، گمرک اسلام قلعه که شاید در نوع خود بزرگترین گذرگاه مرزی و مسیر ترانزیتی بین افغانستان و ایران باشد، شاهد شروع یک آتش سوزی عظیم بود. لهیب مهیب آتش به سرعت فراگیر شد و طی کمتر از ۲۴ ساعت بیش از ۵۰۰ موتر باری را بلعید و دهها میلیون دالر از سرمایههای تاجران را خاکستر کرد.
وحید قتالی، والی هرات می گوید که بلافاصله پس از بروز آتش سوزی به فرمانده نیروهای ناتو در افغانستان زنگ زده و درخواست کمک کرده است، اما او گفته که این نیروها تجهیزات کافی برای مهار یک آتش سوزی منطقه یی را ندارند!
در همان زمان، ستاد مدیریت بحران ولایت خراسان رضوی ایران، تشکیل نشست فوری میدهد و پس از آن، بیش از ۱۰ موتر آتش نشانی ایران راهی منطقه مرزی میشوند، شفاخانههای ایرانی نزدیک به گذرگاه مرزی آماده پذیرش زخمیهای احتمالی می شوند، آمبولانسهای ایرانی هم برای انتقال زخمیها به مرز گسیل مییابند. آتش اما به نحو جنون آمیزی موترهای عظیم باربری را یکی پس از دیگری منفجر میکند و سرمایههای هنگفت تاجران به خاکستر بدل می شود. دو هواپیمای مربوط به سازمان آتش نشانی ایران، از هوا به کمک تیم مهار آتش میآیند و با پمپاژ حجم سنگین آب، جلو گسترش آتش را میگیرند. همزمان، مرزبانان ایرانی نیز در اقدامی کاملا غیرمعمول، بدون اعتنا به تشریفات غالبا سختگیرانه اداری برای ورود اموال و موترها از یک کشور به کشوری دیگر، مرز را باز میگذارند تا بیش از ۲۰۰۰ موتر سنگین مربوط به تاجران افغان با اموال و بارهای شان، وارد خاک ایران شوند و از خطر آتش در امان بمانند.
این طرف تر در کابل، همه چیز آرام است. رییس جمهوری نگران «جمهوریت» و سرگرم مدیریت پروژه امریکایی صلح است تا پایههای قدرت خود را همچنان استوار و مستحکم نگهدارد. دریغ از صدور یک اعلامیه کوتاه به قلم شاه حسین مرتضوی! امرالله صالح، معاون اول او به عنوان دومین فرد قدرتمند کشور، در یک پست فیسبوکی، از اینکه فاجعه، تلفات جانی نداشته ابراز خوشحالی میکند. آقای صالح یک جمله تاریخی دیگر هم گفت، جمله ای که ظاهراً مثل بسیاری دیگر از مواضع سخیف فیسبوکی یک معاون اول که عملاً نقش «فیسبوک چلوونکی» ارگ قدرت را بازی میکند، بی رحمانه بر زخم عمیق تاجران مالباخته، نمک ریخت و آتشی را که مال آنان را بلعیده بود، به جان شان افکند. آقای صالح گفت: سر که باشد کلاه پیدا خواهد شد!
احمد سعیدی، آگاه سیاسی اما در پاسخی تلخ برای آقای صالح نوشته: «جناب آقای صالح! شما گفتهاید که اگر سر باشد کلاه پیدا میشود. متاسفانه که در حاکمیت شما برای مردم نه سر ماندهاست و نه کلاه، نه عزت ماندهاست و نه حرمت، نه سرمایه مانده و نه آینده.»
سعیدی در ادامه نوشته: «من تا هنوز باور نکردم که در مقابل تجاری که در این آتشسوزی میلیاردها افغانی خسارهمند شدهاند یک مقام حکومتی آنهم آقای صالح چنین حرفی گفته باشد.»
اما آقای صالح واقعاً چنین حرفی گفت و این از معدود واکنشهایی بود که مقامهای کابل نسبت به فاجعه ای به این عظمت نشان دادند.
آقای صالح در ادامه همان پست فیسبوکیاش، یک جمله تاریخی دیگر هم گفت. او نوشته که مقامهای محلی «با مدیریت خوب توانستند از گسترش فاجعه جلوگیری نمایند.»
این در حالی است که بر بنیاد گزارشها در زمان وقوع فاجعه حتا یک موتر آتش نشانی در مرز اسلام قلعه مستقر نبوده است. مقامهای محلی تنها کاری که توانستند انجام دهند تیلفون زدن به ناتو و ایران بود که یکی با شرمساری و سرشکستهگی خفت بار، ابراز ناتوانی کرد و دومی با قدرت و صداقت، وارد عمل شد و سرانجام توانست آتش را مهار کند و از سرایت آن به صدها موتر دیگر جلوگیری کند.
شاید همین حرکت انسانی کشور همسایه افغانستان سبب شد تا کابل اینگونه در قبال یک فاجعه مهیب ملی، واکنش سرد نشان دهد و حتا بر بی مسوولیتی، بیظرفیتی، فساد و منطقه گرایی نفرت انگیز خود به عنوان عوامل اصلی بروز این فاجعه هم سرپوش بگذارد.
این بسیار شجاعت میخواهد که آتش را کشور همسایه مهار کند، اما فرد شماره دوم مملکت، از مقام های فاسد محلی که عوامل اصلی بروز این بحران بوده اند، ستایش به عمل آورد.
کاری که مقامهای مرکزی و محلی انجام دادند این بود که گمرک هرات را به عنوان پولسازترین و پردرآمدترین گلوگاه مرزی کشور همچنان به صورت ابتدایی و فاقد امکانات و ایمنی و زیرساخت و مصونیت و امنیت به کام چند دزد فاسد در میانه دشتی بی در و پیکر رها کنند. آنها هزاران موتر را چندین ماه پشت سیستم فاسد اداری شان معطل نگهداشتند تا پول بیشتری دریافت کنند، آنها بدون آنکه زیربناهای لازم را ایجاد کرده باشند، میلیونها دالر از اموال تاجران را به گروگان گرفتند تا جیبهای خود را از پول فساد و رشوه پر کنند. آنها حتا پس از وقوع فاجعه نیز دست از کار نکشیدند و در شرایطی که اموال تاجران در آتش میسوخت به آن دست بردند و اقدام به غارت و سرقت کردند.
«متحد استراتیژیک» و «حمایت قاطع» هم به ریش ما خندیدند و در میانه آتشی سرکش و بی رحم، رهای مان کردند تا همسایه ای که همیشه متهم و بدهکار ماست، مثل کار فداکارانه ای که بیش از ۴ دهه برای میلیون ها مهاجرمان میکند، از راه برسد و ما را نجات دهد.
این همه واکنشی بود که از حکومتهای مرکزی و محلی از کابل تا هرات، شاهد بودیم. بیش از این انتظاری وجود ندارد. هیأت وزارت مالیه یا مثل هر هیأت مشابه دیگری، هرگز گزارشی منتشر نخواهد کرد یا تقصیر را بر گردن تاجران بیچاره ای خواهد انداخت که پولهای شان را برای رشد و توسعه اقتصاد ورشکسته و تأمین نیاز بازارهای مصرفی کشور فاجعه بار و فاسدی به نام افغانستان آتش زدند.
نرگس اعتماد