آنچه درين سالها پيهم روي داده، بدون شک حادثه نيويارک و لندن و ساير کشورها، جامعه بشري را سخت نگران ساخته است. اين حوادث نشان داد که جهان دستخوش عارضه و حتا آسيب پذير شده است، اوضاع و احوال امروزي نظم جديد و تازهيي را که جوابگوي واقعي رفع نيازمندي هاي اقتصادي و شناخت از انسان هاي که در طول تاريخ، از طرف تشکيل و احزاب و گروههاي اجتماعي، سياسي و حتا نظام هاي استبدادي آنها را به حال خودشان رها ساخته که امروز جامعه جهاني بار اشتباهات و عملکرد گذشته خود را به دوش مي کشند، جريانات اخير بازبيني و تجديد نظر همه کشورها را مي طلبد؛ اکنون با گروه ها، افراد و انسانهاي رها شده که به هيچ اصل قانون ومذهب پايبند نيستند روبهرو هستيم. جان کلام اينجا است که موضوع و قضاياي امروزي به ده و بيست نفر ختم نمي شود، البته ازين قماش و چهره ها هزاران هزارتن دگر نيز نظير اين انسان ها در سراسر جهان پراکنده شدهاند که مي توانند روحيه تنفر و انزجار و عقده در درون آنها رشد و به کار گرفته شود، چون فقر اقتصادي به مرز مرگ و زنده گي رسيده ترس از مرگ نزد شان معني ندارد، از جانب ديگر جمعي انبوه سر براه، زنده گي کن و پايبند عيال و خانواده هستند که هرج و مرج و نا امني را دوست ندارند؛ درعين حال از جريان وشرايط موجود هم راضي نيستند. پس به مشاهده مي رسد که در دورة جديد حساسيت مردم نسبت به چگونگي زندهگي خيلي ها بيشتر شده است، توقع ها افزايش يافته و از تحمل ها کاسته گرديده؛ بنابر آن دنياي کنوني با جامعه يي سروکار دارد که هم مي خواهد آرام بماند و در ضمن نا آرام است. مردم مي بينند با اينکه حرف از دموکراسي ومردم سالاري زياد بر زبان آورده مي شود ولي اداره امور جهان در دست يک عده يي محدود است که فعاليت هاي تخريبي دور از کرامت انساني توأم با سياست، فريب و نيرنگ آنها در جريان است با تأسف که سهم صداقت در آن کمتر به مشاهده مي رسد. بدبختانه آنچه لازم است توجه سياست بازان در حل مسايل جهاني شکل تهاجمي دور ازعدالت اجتماعي جريان دارد که اين امر تعادل و توازن جهان را به خطر مواجه ساخته است؛ آيا مي شود چنين جهاني را به سهم حداقل صداقت اداره کرد؟ در حالي که همه کسانيکه ته مانده هاي انسان و انسانيت وروشن بيني در آن ها با قي مانده باشد با تأسف کنار نشسته ويا عمداً درحاشيه مسايل حاد اجتماعي قرارداده شده وحالت خاموشي را اختيار کردهاند و اگرحرفي براي گفتن داشته باشند کسي به حرف شان گوش نمي دهند. عدهيي از کشورهاي دنيا غرق در اشتغال و يا دل مشغول کن خود اند، غوغاي بلند گوها و فرستنده ها نمي گذارد که کسي به صدا و نجواي عقل گوش بسپارند. روزنامه هاي کيلويي پر از اعلان مواد مصرفي هستند و تشويق به سرگرم شدن مي کنند که اين مطلقاً در انحصار طبقه مرفع تر قرار گرفته است. استعداد ها دست چين مي شود و در هر زمينه کساني که به زعم خود بهتر مي توانند خود را خدمت گزار وضع موجود نشان مي دهند جلو مي افتند، وضع موجود هم در مسير قدرت مسلط حرکت مي کند، تا وقتي اين وضع را صاحبان و تشنهگان قدرت و ثروت ادامه مي دهند که از نفس باز مانند؛ اما دردراز مدت نمي توانند بر خلاف خواسته هاي طبعي ادامه داد، دنيا در قرن بيست و يکم به انتهاي سرحد هوش رسيده، ولي نبايد فراموش کرد هوش به تنهايي بار زندهگي را که بسيار سنگين است به منزل رساند، اين حالت در درجة حاد خود مي تواند کساني را بهگونه ي درآورد که در مرز جنون وعقل مجازي قرار دارند، البته نمي شود آنها را ديوانه خواند ، درميان آنان گروهي از طريق جنايت هاي فاجعه بار وغير قابل جبران خود را نشان مي دهد، اين مرز، مرز جنون است و بس! دردنياي امروز چگونه تروريستان مي توانند بدون همکاري شبکه هاي مافيايي مواد مخدر و استخبارات کشورهاي ياغي و دلالان منطقه و جهان بي مسووليت، چنين ثروتي را بياندوزد و از کجا اندوخته اند؟ آيا در طول تاريخ ديده و شنيده شده که تروريستان و انقلابيون ميلياردر بدون آنکه از عرق جبين و مشروع ثروت اندوخته باشند؟، همين قماش اند که به سرنوشت انسانها بازي مي کنند. همه اين فعل وانفعالات بين المللي به شکلي از اشکال معما گونه جلوه مي کند. در جنوب و غرب سرحدات افغانستان جريانات براه انداخته شده وفعلاً هم جريان دارد، بدون شک ناشي ازتناقض وبي ريشه گي هويت ملي و فقدان فرهنگي و تاريخي است که توسط استخبارات کشور پاکستان سازماندهي مي شود، ما را به ياد شعر سعدي علي الرحمه مي اندازد: (يکي بچه گرگ مي پروريد چو پرورده شد خواجه را بدريد) ! هدف از تهاجم طالبان درافغانستان شاهد مدعاي ماست، چون کشور پاکستان توسط بريتانيا از بدنهي وطن ما و هند ايجاد شد، دايماً از فقدان فرهنگ و تار يخ احساس حقارت مي کرد، بدون ترديد در پهلوي خود کشور مادر را به چنان فرهنگ و تاريخ غني مي ديد؛ چون پسران نا خلف و گستاخ و تمرد در مقابل ارزش هاي ديني و معنوي که زماني خود از چشمه سار و فرهنگ پر بار افغانستان حيات شرافت مندانه داشت، همه روابط انساني را به معامله و بازي سياست گذاران و استخبارات به حيث وسيله نا مطلوب ادامه داد. تاحدي به خصومت خود ادامه داد و در تخريب ارزشهاي مادي و معنوي کشور ما چون تاراج گران تاريخ موجبات شرمندهگي خود را ثبت تاريخ مهاجمان کرد. با تأسف و دريغ که درمقابل اين اعمال غير انساني و مداخلات نارواي همسايه جنوبي ما يک عدهيي از کشورهاي حامي پاکستان سکوت نمودند. حوادث امروزي که در گوشه و کنار کشورما جريان دارد اگر کشورهاي جهان ناديده ونا شنيده بگيرند؛ جامعه بشري را به تهديد مواجه خواهند کرد؛ پاکستان نه تنها به معيارهاي اخلاقي و تمدن اصيل بشريت هرگز وقعي نمي گذارد، درهمچو حالتي کيست که از کشتار انسانهاي بيگناه ومعصوم مردم ما جلوگيري و چاره جويي وچاره گر باشد؟ همان است که گفته اند: ( ديوارکوتاهتر از ديوار مردم نيست)، سياست بازان نوآموز درين سالهاي اخير با ما تمرين سياست مي کنند، ولي غافل از اين که ( بارکج به منزل نمي رسد)، آنچه درين تمرين سياسي مورد توجه است، آموزش نظامي درمدارس ديني در جوار سرحدات افغانستان است؛ حتا دراين سالهاي اخير مسايل نظامي جزو نصاب تعليمي مدارس به منظور ترور انسانها زير پوشش نام مقدس اسلام صورت مي گيرد؛ درختم و بعد از فراغت فرزندان اين طرف و آن طرف سرحدات فرضي کشورما را مسلح نموده غرض ترور مردم ما مي فرستد. ما باور داريم که هيچ کس نمي گويد که نسل انسان از علم محروم و روي برگرداند و يا از تکنالوژي معاصر محروم شود؛ ولي به فکر آن بخشي از نياز انسان بود که خارج از مدار علم حرکت مي کند. واي به آن روزي که علم با جهل در تقابل و دشمني قراربگيرد؛ چون امروز در کشور ما فاجعه توسط مزدوران استعمار در لباس مذهب جريان دارد. آنچه همين اکنون با تمدن موجود درکشورما و جهان درعناد بسر مي برد جهل و تحجر و بيهويتي فرهنگي است که با موتورغبطه وعقده به کار افتيده، از طرف ديگر ذهن گرايي و هم هويت شدن با ثروت و قدرت و افراط گرايي مذهبي و ناديده گرفتن اصل اعتدال اين روش پسنديده اسلامي و قرآني ازطرف مدعيان مزدوران استعمار در لباس مذهب جامعه ما را سخت به باورهاي غلط که اصلاً مورد تأييد ارزشهاي اسلامي نيست آلوده ساخته است. اگرعاصيان جهان از پيشرفت هاي مادي و معنوي جهان سهمي ندارند، اگر دارند نهايت اندک است، دنياييکه تا اين حد حالت يک بام و دو هوا را داشته باشد، خواه نا خواه توليد فاجعه را مي کند. چون عدالت جهان همراه با پيشرفت هاي علمي و مادي حرکت و همسويي ندارد، مي تواند دستاويز خوبي براي ايجاد خشم مردم باشد. اما آنچه درين ميان مورد توجه است اينست که مردم حق دارند خشمگين باشند؛ ولي به هيچ صورت حق ندارند براي ابراز خشم خود دست به خشونت بزنند! به قول معروف ( آدمي شير خام خورده) هستند انسانهايي که دنيا را مطابق ميل شخصي خود مي خواهند، طوريکه طالبان دست به اعمال انتحاري ميزنند که به هيچ آيين و مذهب انساني سابقه ندارد، البته اين اعمال نهايت جنون فکري و تعصب محض را تداعي مي کند. اکنون که پيامد حوادث نيويارک و امثال آن به شکل هشدار دهنده و فاجعه بار درکشور ما رونما گرديد؛ براي دولت هاي همجوار بايد زنگ خطري باشد، آنچه امروز در افغانستان ميگذرد فردا سرنوشت بدتر از ما به سراغ شما خواهد آمد. حوادث را صرف از ديد و طريق مادي تحليل کردن نمي تواند راه حل نهايي واساسي باشد. اگر جامعه افغانستان، حتا جهان بيدار نشود وازلاک کسب ثروت وقدرت انحصاري خود را نجات ندهد، درين آشفته بازار هر متاعي، حتا کشتن انسان باعمل ترور، بيشتر از پيش خريدار دارد. بايد جلو دلالان و عالمان بي عمل و فضل فروش را که علم را براي ثروت اندوزي مي آموزند بگيرند تا ديگر لشکر تاريک انديشان متحجر، حيات بشريت را به خطر و فداي اغراض حيواني خود نکنند.
اوضاع و شرايط امروزي شديداً ما را به تعقل و خردگرايي فرا مي خواند؛ چرا تنها به دانش و تکنالوژي اتکا کردن بدون بينش و شناخت جامعه، تاوان غفلت و اشتباهات ديروز و امروزرا با هزينه هنگفتي خواهيم پرداخت. راه هاي جلوگيري ازين حوادث فاجعه بار اينست که نه تنها ديد کشورهاي که ادعاي همکاري، به قطع جنگ و خون ريزي که امروز درافغانستان از طرف پاکستان براه انداخته شده دارند، به تجديد نظر وادارند؛ و ازهمه مهم ترتشدد و پراکندهگي که در بين گروههاي سياسي درداخل و خارج دولت ايجاد شده شديداً ضرورت به تجديد نظردارد تا منافع کشور و مردم را فداي اغراض حزبي و شخصي نکنند. چراحوادث و عوارض که درين چند دهه دامنگير مردم ما و حتا منطقه و جهان شده نهايت آموزنده و قا بل بازنگريست؛ چه به تجربه ثابت شد که دوگانهگي و دو رويي در سياست و اقتصاد سياسي درحل مسايل جهاني دستآورد آنچناني که توانسته باشد فقر و بحران بيکاري را حل کند، با تأسف برعکس موجبات بحرانات اجتماعي را موجب شده است. همين اکنون درمنطقه و به خصوص درسرحدات جنوبي وطن ما طغيان و ياغي گري شعله وراست. مبارزه با تروريزم و مافياي مواد مخدر يک صحنه سازي و معامله گري بيش نيست؛ پاکستان در ايجاد شبکه هاي تروريزم و مافياي مواد مخد ر آن طرف سرحدات افغانستان هزينه جنگ امروز را براي گروههاي نيابتي تأمين مي کند.
بايد مردمان هر کشور به موضوع تروريزم و مواد مخدرکه به اين پيمانه سابقه نداشته است و موج آن مرز نمي شناسد با دولت هاي خود همکار و يا فشار مضاعف وارد کنند. نا بودي تروريزم و محو مواد مخدر که هنوز دير نشده اقدام عاجل را مي طلبد تا به راستي صلح واقعي امنيت سرتاسري درافغانستان ومنطقه و جهان تأمين شود ونسل هاي آينده درفضاي عاري از هرگونه نگراني حيات بسر برند و بار اشتباهات ما را به دوش نکشند.