افغانستان همزمان با آغاز گفت و گو های صلح در دوحه روز های دشوار و شرایط حساسی را پشت سر می گذارد که نقطۀ عطفی در تاریخ چهاردهۀ خونین کشور به حساب می رود. درست روز هایی که جنگ ویرانگر تمامی خوش بختی ها و آرزو های انسانی مردم افغانستان را به یأس بدل کرده است و بیش از هرزمانی احساس خستگی می نمایند. از این رو با آغاز دور دوم گفت و گو ها در دوحه چشم بر راه زمامداران و سیاستگران کشور خود اند که چگونه دراز راه جنگ را به کوتاه راه صلح بدل می کنند و به طولانی ترین تراژیدی خونین کشور نقطۀ پایان می گذارند. از آنجا که تراژیدی کنونی محصول وابستگی های استخباراتی و خودخواهی ها و قدرت طلبی های چهل سالۀ همه سیاستگران کشور از جهادی تا غیرجهادی و لیبرال وتکنوکرات و … است. پس حالا این آقایان نزد مردم افغانستان مسوول و پاسخگو اند. حالا مردم افغانستان از آنان می خواهند که در شرایط حساس کنونی دست به دست هم داده و برای رهایی افغانستان از فاجعۀ کنونی صادقانه و صمیمانه باهم کار بکنند تا مبادا فرصت ها تمام شود و گفت و گو ها به سکوی پرش مخالفان بدل شود و بالاخره حوادث غیرمترقبهیی رخ بدهد که آقایان « پنج چهار یک» و جمهوریخواه و اصلاح طلب و ادارۀ موقت خواه همه افغانستان را ترک و تیغ های ستم و وحشت و بیرحمی بر گلو های مردم افغانستان نشانه بروند. پش از چهل سال گرده سواری های پیهم بار دیگر طالبان برگرده های مردم مظلوم افغانستان سوار شوند.
در این شکی نیست که فاجعۀ کنونی محصول فقر بیکاری و تنگدستی های دوامدار پیش از دهۀ پنجاه بود که زمینه را برای کودتای ثور و تهاجم شوروی و بعد هم تهاجم امریکا فراهم ساخت واما در این مدت چهل سال بیشترین بار مسوولیت بیشتر به دوش رهبران سیاسی و جهادی پیشین و زمامداران پیشین وپسین افغانستان در چهار دهۀ گذشت و به ویژه بعد از دو دهۀ اخیر است که با بازی های ضعیف سیاسی و وابستگی های افتضاح بار به شبکه های جهنمی، پاکستان،ایران، امریکا، روسیه، هند، بریتانیا و سایر شبکه های استخباراتی شاهکاری ها حماسه آفرینی های سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفتند. در واقع فاجعۀ کنونی در کشور ریشه در شوربختی های بیشتر از چهل سال گذشته دارد که آرام آرام چون صوری در گلوی زمان دمید و آبستن شد و درکودتای هفت ثور ۱۳۵۷ رخ بنمود. هرچند کودتای ننگین ثور واکنشی در برابر استبداد و فقر و تبعیض آن زمان بود؛ اما وابستگی فکری و اقتصادی این کودتا با شوروی پیشین پی آمد های ناگواری دربر داشت که فاجعۀ کنونی در واقع ریشه در آن دارد. تنها وابستگی های فکری و اقتصادی رهبران و حامیان این کودتا زمینۀ قیام مردم در برابر نظام تحت حمایت شوروی را فراهم نکرد؛ بلکه صدور فرمان های شتاب زده و به زندان کشیدن ها و ستم بی رویۀ مزدوران شوروی برای قیام مرد و زن و پیر وجوان این سرزمین فرصت ساز شد. هرگاه رهبران حزب دموکراتیک مرتکب آن اشتباهات نابخشودنی نمی شدند، ممکن امروز اوضاع افغانستان به گونۀ دیگری رقم می خورد.
کودتاگران ثور در کشوری دست به این گونه جنایت ها زدند که از لحاظ فکری و فرهنگی در سطح پایانی قرار داشت و دارای بستر مناسبی برای تبلیغات برضد نظام حاکم بود. حملات کودتا گران به اعتقادات مردم و توهین و تحقیر مردم سبب شد تا قیام های مردمی هر روز بیشتر از روز دیگر برضد رژیم قوت بگیرد و گسترده شود. قیام مردم برضد رژیم فرصت سربازگیری به گروه های اسلامی را در کشور فراهم گردانید؛ اما هزاران دریغ و درد که رهبران گروههای اسلامی خیلی خوب توانستند، از مردم به سود شان سربازگیری کنند و از قیام خودجوش مردم استفادۀ اعظمی نمایند که در اصل فاجعۀ اصلی از همین جا آغاز شد و فاجعۀ کنونی در دل آن آبستن گردید.
بخش عمدۀ این ناکامی ریشه در وابستگی های استخباراتی و خودخواهی ها و رقابت های ناسالم درونی آنان داشت که هرکدام به قول معروف « پنج چهاریک» و هیچ یک « چهاریک » را قبول نداشتند. باتأسف که تمامیت خواهی ها و قدرت طلبی ها و بلندپروازیی های رهبران جهادی پس از سقوط رژیم داکتر نجیب مبدل به یک بمب آتش زا شد و با جرقۀ کوچکی آغاز شد و شهر کابل را به آتش بدل کرد و هزاران انسان بیگناه را به قربانی گرفت و شهر کابل به ویرانه بدل شد. ستم گروه از آن زمان تا کنون هم ورد زبان ها است.
جنگ های گروهی که نه تنها هزاران انسان بیگناه را کشت و شهر کابل را به ویرانه بدل کرد؛ بلکه؛ برنده هم نداشت و در حقیقت تمامی گروه های جنگی شامل حکومت و مخالف حکومت آن زمان بازنده شدند و بالاخره فرار کردند و کابل و مردم کابل را به بسیار سادهگی به طالبان رها کردند. تأسف آور این که طالبان حکومت مجاهدین را زیر نام « حکومت شر و فساد» سرنگون کرد و وضعیت کنونی بدتر از آن شر و فساد است و بلکه بیشتر و بیشتر از آن و این چراغ سبزی برای طالبان است.
این که ورود طالبان چه فاجعهیی را در پی داشت و چه کابوسی بر روان انسان این سرزمین سنگینی می کرد و چنان فضای نکبت بار و اختناق و وحشت را در موجی از وحشت آفرینی ها بوجود آوردند که حتا یادآوری خاطره های فراموش ناشدنی و وحشتناک به زندان کشاندن ها و کیبل و چماق زنی های آنان حتا همین اکنون چنان بر ذهن فشار می آورد که گویی سر انسان از وحشت های آن زمان طالبان به ترکیدن می آید. طالبان حکومت خود را امارت اسلامی خواندند و اما چه جنایت ها و جفا ها و آدم کشی ها و زمین سوزی ها نبود که زیر چتر آن حکومت انجام ندادند. به گونۀ مثال به آتش کشیدن تاکستان های کهدامن و کشتار های جمعی در بامیان و مزار شریف در کجای امارت اسلامی جای داشت. بهتر است که نام آن امارت را حکومت کیبل و شلاق نهاد واین نام برای امارت آن زوز طالبان اسم با مسمایی است. هنوز کیبل طالبان از گرده های مردم فرود نیامده بودند و کیبل و چماق بر دستان شان سبک و سنگینی می کرد که سناریوی یازدهم سپتمبر به وقوع پیوست و با متهم شدن اسامه از سوی امریکا دراین قضیه پای طالبان و افغانستان را به میان آورد. ملاعمر به دلیل برادر اسلامی بودن از تحویلی اسامه به امریکا خودداری کرد و امریکا هم به همین بهانه به افغانستان لشکر کشی کرد و تهاجم دیگری بر افغانستان از سوی یک قدرت بزرگ جهانی شکل گرفت.
امریکایی ها در حالی دست به این تصمیم شتاب زده زدند که شاهد شکست افتضاح بار شوروی و پیش از آن هم شکست بریتانیا در سه جنگ معروف افغان و انگلیس بودند؛ اما بعد ها روشن شد که مقام های کاخ سفید از تاریخ و فرهنگ افغانستان شناخت درست نداشتند و از این رو در حملۀ خود به افغانستان شتاب نمودند. این شتاب اردوی امریکا را در باتلاق جنگ افغانستان زمین گیر کرد و رویا های استراتیژیک امریکا را برای پیش گیری از برتری طلبی های اقتصادی چین و تفوق جویی های تسلیحاتی روسیه به یأس بدل کرد و اکنون کاخ سفید چنان خود را در جنگ افغانستان پا در گل می بیند که به قول فلسفی ها دچار «تحصیل حاصل» شده است. حال امریکایی ها پس از ۲۰ جنگ به بهانۀ توافقنامۀ دوحه افغانستان را ترک می کنند. هدف اصلی این توافقنامه اعاده حیثیت به نیرو های امریکایی و کاخ سفید است تا آن را روپوشی برای شکست و رسوایی های خود در افغانستان نماید.
امریکا در حالی بدون دستاورد افغانستان را ترک می کند که بیشتر از هشتصد میلیارد دالر در جنگ آن هزینه کرده و در حدود ۱۴۰ میلیارد دالر در بخش های سازنده گی افغانستان هزینه کرده است؛ اما با تأسف که بسیاری ازاین پول ها حیف و میل شد و حتا در یک پروژۀ قابلیت بازدهی هزینه نشده است. بیشتر این پول به جیب مافیا های اقتصادی و سیاسی و اسلحۀ امریکا و یک قسمت اندک هم به جیب شرکای افغانستان آنان ریخت.
در این میان بیشترین زیان را مردم افغانستان متحمل شدند و تا کنون در این جنگ وحشتناک بیش از دوصد هزار شهروندان نظامی و غیر نظامی کشته شده اند.
این جنگ دهها هزار تلفات مستقیم غیرنظامی برجا گذاشت. بیش از ۴۰۰۰ سرباز آیساف و پیمانکاران غیرنظامی، ۱۵۰۰۰ نیروهای امنیت ملی افغانستان و همچنین بیش از ۲۰هزار غیرنظامی کشتهشدند. پس از ۱۳ سال جنگ مداوم، در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۴ ناتو و ایالات متحده رسماً به عملیات جنگی در افغانستان پایان دادند و تمامی مسئولیتهای امنیتی را به دولت افغانستان واگذار کردند. از اینرو دوره جدیدی از جنگ در افغانستان از ۲۰۱۵ تاکنون آغاز شد.
نیروهای افغان: نظامیان افغان نیز از آغاز فعالیت آنها در سال ۲۰۰۲م همهساله تلفات داشتهاند. در سالهای ۲۰۰۷م، ۲۰۰۸م و ۲۰۰۹م تعداد کشته شدهگان نیروهای امنیتی افغان به ترتیب ۹۶۶، ۹۸۳ و ۹۳۱ تن بود. در سال ۲۰۱۰م که شدت جنگ بهصورت بیسابقهیی افزایش یافته بود، تعداد کشتهشدهگان نیروهای افغان به ۲۱۱۳ صعود نمود. با آنکه تعداد کشتهشدهگان نیروهای امنیتی افغان در سال ۲۰۱۱م کاهش یافت و به ۱۰۸۰ تن رسید، ولی در سالهای بعد از آن تعداد کشتهشدهگان به سرعت سیر صعودی داشت. در ۲۰۱۱م انتقال مسوولیتهای امنیتی به نیروهای افغان آغاز گردید و به همین دلیل، در سالهای پس از آن تلفات آنها نیز رو به افزایش نهاد. چنانچه در سالهای ۲۰۱۲م، ۲۰۱۳م و ۲۰۱۴م تلفات این نیروها به ۲۷۶۵ و ۴۳۵۰ و ۴۶۳۴ تن رسید. اما در سال ۲۰۱۵م ۷۰۰۰ سرباز افغان کشته و ۱۲۰۰۰ سرباز در جریان جنگ جراحت برداشتهاند.
نیروهای خارجی: از سال ۲۰۰۱م الی ۲۰۰۴م نیروهای ائتلاف نسبت به سالهای بعد از آن تلفات کمتری داشتند، ولی بعد از آن تلفات این نیروها رو به افزایش نهاد. در سال ۲۰۰۴م تلفات نیروهای ائتلاف ۶۰ تن بود که این تعداد در سالهای ۲۰۰۵م، ۲۰۰۶م، ۲۰۰۷م و ۲۰۰۸م به ترتیب به ۱۲۹، ۱۹۳، ۲۲۸ و ۲۹۶ بالا رفت و در سال ۲۰۰۹م به ۵۱۶ تن رسید. سال ۲۰۱۰م نقطۀ اوج تلفات نیروهای ائتلاف در افغانستان بود که مجموعا تا سال ۲۰۱۵ تلفات نیروهای خارجی در افغانستان به بیش از ۳۵۰۰ تن میرسد. تلفات ملکی و نظامی پس از سال ۲۰۱۵ افزایش یافت و در سال ۲۰۲۰ تلفات ملکی و نظامی به بیش از چهل هزار رسیده است.
این یک پهلوی حملۀ ناکام امریکا در افغانستان است و پهلوی دیگر آن حاکم شدن زمامداران فاسد در افغانستان تبدیل شدن این کشور به فاسدترین کشور های جهان است. هرگاه بیست سال گذشته به درستی بررسی شود، دراین مدت چند نفر محدود سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفته و همین چند نفر بر رغم بدنامی ها و آلوده شدن و متهم شدن شان به فساد در حلقۀ قدرت از یک مقام به مقام دیگر نصب می شوند. در فصل ناتمام حملۀ امریکا در افغانستان فقط چند نفر تمامی ثروت های این کشور را دزدیدند و ۹.۹۹ درصد مردم افغانستان محروم و مظلوم باقی مانده اند. بیشتر کسانی که در مقام های ارشد دولتی نصب شدند یا غیر مسلکی بودند و یا فاسد و عدم تخصص آنان سبب شد که کمک های امریکایی های در افغانستان حیف و میل شود و بهجای این که به کمک کننده های خارجی صحبت می شد تا این پول ها در پروژه های حیاتی و ملی به مصرف میرسید؛ برعکس بخاطر منافع شخصی شان و بهره گیری از پروژه های غیر بنیادی، تمام کمک ها حیف و میل شد و یک قسمت هم که مصرف شد، بیجای هزینه شده است. از نظر مردم افغانستان زمامداران و سیاستگران و به ویژه آنانی که در بیست سال گذشته به نحوی در جرخۀ قدرت قرار داشتند، بیشتر مسوول اند؛ زیرا عامل اصلی به اوج رسیدن شورشگری در افغانستان زمامداران افغانستان بودند. در این رابطه سخنان گیتس در مورد کرزی صدق می کند که او طالبان را برضد جبهۀ شمال تقویت کرد و بیش از ۶۰۰ میلیارد دالر برای شان داد و پایگاه های نظامی برای شان ساخت. به همین گونه سایرشرکای او تا اکنون در این حادثه دخیل و مسوول اند و مردم افغانستان منتظر فردا هایی اند که در محکمۀ مردمی آنانی به محاکمه کشانده شوند که عامل فساد های مافیایی در افغانستان اند و در تقویت طالبان با آی اس آی پاکستان همدست شده اند.
گفته های بالا به گونۀ آشکارا بیان کنندۀ این حقیقت است که مردم افغانستان و سرنوشت آنان از چهل سال به این سو در گرو قمار رهبران جهادی و سیاسی بوده است. هرگاه تاریخ حکومتداری و بیتفاوتی در برابر فساد و غارت و غصب زمینهای دولتی وشخصی در چهل سال گذشته مطالعه شود. هرعقل سلیمی به این نتیجه می رسد که همانقدر که آی اس آی در ساختن طالبان نقش داشته و نقش این طرف کمتر از آن نیست؛ زیرا این طرف برای آنان پناه گاه های امن در افغانستان ایجاد کردند و پایگاه ها برای شان در داخل افغانستان ساختند. حال مردم افغانستان امیدوار اند که در چرخۀ بعدی قدرت دست آنان به کلی قطع شود وهرگاه باز هم آنان در چرخۀ قدرت قرار بگیرند، هیچ گاهی افغانستان روز خوبی را نخواهد دید. مردم افغانستان به این باور اند که تمامی کسانی که در حوادث چهل سال گذشته دخیل بوده اند و نقش تأثیر پذیر را در رخداد های افغانستان داشته اند، بدون استثنا در برابر مردم افغانستان مسوول و پاسخگو اند؛ بهویژه آن آقایانی که در مقابل موسسه های خیریۀ غربی زوزه می کشیدند و پرسه می زدند و با جیب های خالی به افغانستان آمدند و اکنون صاحب میلیونها دالر شده اند. مردم افغانستان خواهان توافق عادلانه در دوحه اند و لحظه شماری می کنند تا ساختار بوجود آمده از فیصلۀ دوحه داراییها و کارنامه های تمامی کسانی را بررسی کند که طی چهل سال و به ویژه در بیست سال گذشته چهقدر دزدی کرده اند و دزدی های شان شناسایی و به بیت المال سپرده شود و خود شان محاکمه شود.