سیاسی

کابل بايد بسوزد؛ آيا رويکرد پاکستان نسبت به افغانستان تغيير کرده است؟

ابومسلم خراسانی

زلمي خليل‌زاد، نماينده ويژه امريکا در امور صلح افغانستان به اين باورست که رويکرد پاکستان نسبت به جنگ افغانستان تغيير کرده و در رده‌هاي بالاي سياسي –  نظامي اين کشور رويکرد نظامي‌گرا و استفاده از پيکارجويان جهادي براي اهداف سياسي  – نظامي جاي خود را به رويکرد اقتصاد محور داده است تا پاکستان با استفاده از جغرافياي افغانستان به کشورهاي ديگري وصل شود. آقاي خليل‌زاد در مصاحبه ويژه‌يي با شبکة خصوصي «طلوع‌نيوز» اشاره کرده است که پاکستان از پيامدهاي تصرف کابل توسط طالبان هراس دارد و اين امر مي‌تواند پيامد سنگين نظامي و اقتصادي براي پاکستان داشته باشد.

اما پرسش اساسي اين است که آيا واقعاً رويکرد نظامي‌محور پاکستان و عمق استراتيژيک اين کشور در افغانستان، تغيير کرده است؟ جنرال يوسف، رييس بخش «بيروي افغان» که جنگ پيکارجويان جهادگرا را در دهة هشتاد و نود ميلادي مديريت، اکمال و کنترل مي‌کرد، جملة معروفي از رييس سازمان جاسوسي پاکستان نقل مي‌کند که بيانگر اهداف پاکستان در افغانستان است. او مي‌نويسد که جنرال اختر عبدالرحمان باور داشت که کابل بايد بسوزد، زمين کابل بايد داغ شود، کابل بايد محاصره شود، کابل بايد در تاريکي فرو برود و زنده‌گي بر باشنده‌گان آن چنان تنگ شود که آنان به ستوه بيايند.

نزديک به نيم ‎قرن پس از آن ‌که شوروي در سال 1979 ميلادي به افغانستان لشکرکشي کرد و پاکستان دست به تجهيز و سامان‌ دادن به تنظيم‌هاي جهادي زد، سياست «کابل بايد بسوزد» در افغانستان از سوي پاکستان تطبيق مي‌شد. اين سياست گاهي توسط تنظيم‌هاي جهادي در افغانستان به بوتة عمل مي‌نشست و اين تنظيم‌ها سال‌ها افغانستان را توسط جنگ‌هاي درون‌گروهي تخريب کردند و زماني هم توسط طالبان؛ گروهي ‌که از دل زد و بندهاي تنظيمي سر بيرون آورد و خشونت‌گراتر و خطرناک‌تر از جهادي‌ها بود. همان ‌طوري که رهبران تنظيم‌هاي جهادي در پاکستان خانه داشتند و در شهر کويته و پشاور جلسه مي‌گرفتند، به همان سان طالبان در دوحه، پشاور و کويته خانه و کاشانه دارند تا سياست «کابل بايد بسوزد» را اجرا کنند.

با اين حال، بررسي چند مؤلفه‌يي به گونة نسبي نشان مي‌دهد که آيا رويکرد پاکستان نسبت به افغانستان تغيير کرده و يا خير؟ يکي از اين مؤلفه‌ها مقايسة وضعيت کنوني عملکرد طالبان به عنوان گروهي‌ که مورد حمايت پاکستان است با وضعيت گذشته که در آن زمان پيکارجويان جهادگرا يا آن ‌چه که در افغانستان به نام «مجاهدين» مشهور است، مي‌باشد. آيا تغييري در عملکرد اين دو گروه ديده مي‌شود؟ آيا افغانستان کنوني با گذشتة آن در دهة هشتاد و نود ميلادي تفاوتي دارد؟ نگارنده به چند دليلي باور دارد که اکنون با گذشته تفاوت چنداني ندارد و سياست «کابل بايد بسوزد» هنوز هم اجرا مي‌شود. از اين نگاه رويکرد پاکستان همان رويکرد نظامي‌‌گراي گذشته است. رويکردي که در آن پاکستان از مجاهدين پيکارجو براي تطبيق اهداف سياسي  – نظامي خود استفاده ابزاري مي‌کرد.

اکنون کابل به عنوان پايتخت افغانستان زير فشار نظامي –  اقتصادي قرار دارد. ترورهاي هدف‌مند، تخريب پايه‌هاي برق، نشانه گرفتن اهداف اقتصادي مانند به آتش کشيدن موترهاي نفتي و بندرهاي بزرگ اقتصادي افغانستان، ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم، کارگذاري ماين‌هاي کنار جاده‌يي و قرار دادن کابل در يک محاصرة اقتصادي – سياسي و امنيتي بيانگر عدم تغيير رويکرد پاکستان نسبت به افغانستان است. تنها تفاوتش در اين است که کارگذاران و عامل آن در افغانستان و در پاکستان تغيير کرده است. آن زمان جنرال اختر عبدالرحمان و سران تنظيم‌هاي جهادي بودند که کابل را مي‌سوختند و زمين کابل را داغ مي‌کردند و حالا طالبان و جنرال قمر جاويد باجوه، فرمانده ستاد مشترک ارتش پاکستان است که زمين کابل را مي‌سوزاند و قصد گرفتن کابل را با زور نظامي دارند. حتا همان‌ طوري که اختر عبدالرحمان مي‌خواست پس از فتح بر زمين کابل نماز بخواند، قمر باجوه نيز قصد خواندن نماز در خرابه‌هاي کابل را دارد.

هيچ تغييري در ميدان‌هاي نبرد و ادبيات سياسي –  نظامي طالبان به وجود نيامده است. پاکستان به گونه کامل بر تشکيلات سياسي –  نظامي طالبان نفوذ و حاکميت دارند. اگر رويکرد پاکستاني‌ها از نظامي‌محوري به اقتصادي‌محوري تغيير جهت يافته است، پرسش اين است که چه تغييري در ميدان‌هاي جنگ به وجود آمده است؟ نه ‌تنها که خشونت‌ها داغ است؛ بل پس از اعلام خروج نيروهاي خارجي از افغانستان جنگ شعله‌ور‌تر شده است. به زعم پاکستاني‌ها و استراتيژيست‌هاي نظامي اين کشور سياست کابل بايد بسوزد و کارشيوة قتل با هزار زخم در افغانستان کارآمد واقع شده و دو ابرقدرت بزرگي را از افغانستان شکست داده‌اند. آنان تصور مي‌کنند که واقعاً زمين کابل را به قدري داغ کرده‌اند که پاي امريکايي‌ها سوخته و آنان مجبور شده‌اند که از اين کشور بيرون شوند.

همان ‌طوري که پيکارجويان جهادي در دهة هشتاد و نود ميلادي نگاهي پيروزمندانه به جنگ لاينحل و گره کور افغانستان داشتند، طالبان نيز فکر مي‌کنند که در افغانستان با رويکرد نظامي پيروز مي‌شوند. هيچ نشانه‌يي از تغيير رويکرد نظامي‌محور اين گروه و تبديل شدن آنان به يک طرف سياسي نيست که برنامه‌يي براي آينده و فکري براي حل بحران افغانستان از راه گفت‌وگو داشته باشند. پاکستان نيز به عنوان حامي اصلي طالبان چه در بُعد داخلي و چه در لابي‌گري‌هاي بين‌المللي رويکرد پيروزمندانه به جنگ افغانستان و خروج نيروهاي خارجي از افغانستان دارد. در کم‌تر از دو دهة گذشته خروج نيروهاي شوروي و خروج نيروهاي امريکايي‌ و ناتو از افغانستان اين پندار کاذب را براي پاکستاني‌ها خلق کرده است که مي‌شود توسط پارتيزان‌هاي جهادي و روستايي ابرقدرت‌ها را در افغانستان شکست داد و زمين کابل را هميشه داغ نگه‌داشت.

سومين مؤلفه‌يي که به ما مي‌گويد پاکستان تغيير چنداني بر سياست‌هايش در برابر افغانستان نياورد است، ثقل قدرت پاکستان در دست ارتش و سازمان‌ استخباراتي اين کشور است. قدرت واقعي پاکستان به دست جنرال‌هاي نظامي است و از همين‌رو کرستين‌فير، باور دارد که پاکستان کشوري است که توسط جنرال‌هاي نظامي اداره مي‌شود و قدرت سياسي و نظامي توسط ارتش و استخبارات اداره و کنترل مي‌شود. شايد عده‌يي از سياست‌مداران تکنوکرات و نوگرا در پاکستان بخواهند رويکرد اقتصاد‌محوري را جاي‌گزين نظامي‌گري و استفاده از نيروهاي جهادگرا براي اهداف سياسي – امنيتي بکنند، اما آن چه مسلم است، ارتش پاکستان و سکان‌داران واقعي قدرت که در ارتش و استخبارات حضور دارند نمي‌خواهند که رويکرد نظامي پاکستان نسبت به افغانستان تغيير کند. آنان در سياست‌هاي کلان منطقه‌يي هرگز حاضر نيستند که اين رويکرد را تغيير دهند.

براي همين است که هيچ تفاوتي ميان عملکرد طالبان براي محاصرة کلان‌شهرهاي افغانستان با مجاهدين که آنان نيز سياست «کابل بايد بسوزد» را پيش مي‌بردند، وجود ندارد. در پس‌منظر فکري پاکستاني‌ها هنوز هم کابل سياست بايد بسوزد، زمين اين شهر داغ و ملتهب و شوريده باشد، جا خوش کرده است. اگر غير از اين است و نگاه پاکستاني‌ها در رده‌هاي بلند سياسي – نظامي تغيير کرده است، تا اين دم خشونت‌ها بايد کاهش مي‌يافت، پاکستان با نفوذ و حاکميتي که بر تشکيلات طالبان دارد به آساني مي‌تواند اين گروه را راضي به برقراري آتش‌بس و يا هم کاهش خشونت‌ها کند و از سياست ظالمانة «کابل بايد بسوزد» دست بکشند. اين سياست کور به جز تباهي و سياهي براي مردم افغانستان چيز ديگري به همراه نداشته است. فرهنگ استراتيژيک پاکستان مبني بر استفاده از پيکارجويان جهادگرا و سياست خصومت با همسايه‌هايش استوار است. اين کشور تغيير نکرده و همان پاکستان است که در دهة هفتاد و هشتاد ميلادي مي‌خواست کابل بايد بسوزد و زمين کابل داغ شود. پاکستان با ناامني و خشونت تولد شده و پيوسته مي‌کوشد که اين مؤلفه را در سياست‌هاي منطقه‌يي خود حفظ کند.

 

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار