سیاسی
چند قدم تا خروج، چند قدم تا سقوط؟
روند خروج نيروهايي خارجي بسيار سريع تر از آنچه تصور ميشد يا برنامه ريزي شده بود ادامه دارد. پيش بيني ميشود که اين روند طي روزهاي آينده تکميل شود.
اين امر، نگرانيها درباره چشم انداز امنيتي افغانستان را هم دوچندان کرده است. شماري از سفارتخانههاي خارجي در کابل و نمايندهگيهاي ديپلماتيک در شهرهايي مانند مزار شريف، تعطيل شده اند و يا در حال تعطيل شدن هستند. در يک مقطع حتا حدس و گمان هايي درباره بسته شدن سفارت امريکا در کابل هم مطرح شد، اما امريکاييها اعلام کردند که سفارت شان باز است و باز خواهد ماند، هرچند روند صدور ويزا را به بهانهي کرونا تعطيل کرده و بخش اعظم کارمندان غير ضروري خود را از کابل بيرون برده اند.
در همين حال، پيشروي هاي طالبان هم به شدت ادامه دارد. حالا ديگر سراسر افغانستان ناامن است. در هرات که پيش از اين، يکي از امن ترين ولايتهاي کشور محسوب ميشد، طالبان در يک روز چندين ولسوالي و گمرک سودآور اسلام قلعه را اشغال کردند.
در بادغيس هم سراسر اين ولايت در اختيار طالبان است و جنگ خونين براي اشغال مرکز شهر ميان دولت و طالبان، جريان دارد.
بنابراين، همه نشانهها حاکي از آن است که چند گام مانده تا خروج کامل نيروهاي خارجي، طالبان با هم افزايي قدرت خود تلاش ميکنند تا سير سقوط را سرعت ببخشند و سلطه خود را در سراسر کشور گسترش دهند.
در اين ميان، دولت به سختي در حال دفاع از مراکز اصلي قدرت خود يعني شهرها و برخي ولسواليهاي راهبردي است.
در روزهاي گذشته، تلاشهاي فشرده براي نزديک کردن جناحهاي سياسي در کابل کليد خورده است. اقتدارگرايان، انحصارطلبان، قوم پرستها و فاشيستها و حتا عوامل عمده سياستهاي فرقه گرايانه و حذفي در سالهاي اخير، مذبوحانه براي وحدت و هماهنگي و اجماع ملي تلاش ميکنند.
بخشي از اين تلاشها ناشي از وضعيت وخيم امنيتي و ادامه روند نگران کننده سقوط ها است. اگرچه در بسياري از موارد، سقوط بي معني است، زيرا ولسوالي ها عمداً به طالبان «واگذار» ميشوند، اما همزمان، دستيابي آن گروه به تجهيزات مهر و موم شده و کاملاً جديد و مدرن نظامي، نگراني ها درباره اين سناريو را دوچندان کرده و به ترديدها درباره اهداف و دستهاي پشت پرده اين رويکرد، دامن زده است.
اما قسمتي ديگر از اقدامات جاري براي ايجاد اجماع و همگرايي و هماهنگي، برآمده از نااميدي و سرخوردهگي سران و رهبران دولت از دريافت حمايت هاي صادقانه خارجي ميباشد.
سفر اخير اشرف غني و عبدالله به واشنگتن که احتمالاً آخرين سفر آنان به امريکا هم بود، آشکارا به اين هدف صورت گرفت تا سران کاخ سفيد را مجاب کنند که نظر خود درباره خروج را تعديل کند، به حمايت از دولت و ارتش ادامه دهد و جلو سقوط و فروپاشي را بگيرد.
اين سفر هم اگرچه با اعطاي چند هواپيماي کهنه و آموزشي امريکايي به ارتش همراه شد، اما با توجه به اهداف مورد اشاره، ناکام بود و دستاوردي نداشت.
سخنراني اخير جو بايدن در کاخ سفيد هم اين برداشت را تأييد ميکند، زيرا او بار ديگر از تصميم خود براي خارج کردن نيروهاي امريکايي از افغانستان دفاع کرد و به صراحت اعلام داشت که نميخواهد هزاران پسر و دختر امريکايي ديگر را در جنگي به کشتن بدهد که از نظر منطقي، هيچ نتيجه متفاوتي از آن به دست نخواهد آمد.
او در عين حال گفت که رهبران افغان بايد گردهم آيند و به سوي آينده حرکت کنند، اشاره اي واضح به اينکه آنچه در افغانستان جريان دارد، مشکل خود افغان ها است و به امريکا ربطي ندارد.
شايد از نظر کساني که هنوز دل در گرو پيمانها و اعلاميههاي يکجانبه، تحميلي و استعماري امريکا دارند، اين سخنان، مأيوس کننده و غير مسوولانه به نظر برسد، اما سياست امريکا از ابتدا بر اساس همين نگاه استوار بود. آنها به تعبير بايدن براي ساختن يک کشور به افغانستان نيامده بودند پس اکنون هم مسوول خرابيهاي آن نيستند.
به اين ترتيب، درست همانگونه که خروج، بازگشت ناپذير است، سقوط هم اجتناب ناپذير خواهد بود، مگر آنکه دشمن مشترک، اقتدارگرايان مسلط بر کابل را متحد کند و آنان براي رسيدن به يک هدف بزرگ، از امتيازهاي حقير و سخيف سياسي، جناحي، قومي و ايدئولوژيک خود چشم پوشي کنند.
محمدرضا اميني/ جمهور