امروزه مردم ما با سختترین مشکلات روبهرو هستند. بعضی ها به گونهیی این مشکلات را پشت سر گذاشته و زندهگی اندکی ملایم تر دارند ولی بعضی ها با همان مشکلات دست و پنجه نرم می کنند و زندهگی ناملایمی دارند. مردمان کشور ما در یک شرایط سخت زنده گی می کنند و هیچ کس به آنها کمک نمیکنند، هزاران هموطن ما امروزه در این هوای سرد در زیر پل ها، پارک ها، افتاده اند و معتاد به مواد مخدر هستند. هزاران خانواده بی سر پناه و در زیر خیمه ها در این هوای سرد و در این روزگار تلخ زندهگی میکنند بیش از هفتاد فیصد شهروندان این کشور زیر خط فقر زندهگی میکنند در عین حال همزمان با این همه چالش ها، جنگ در کشور ما ادامه دارد. این ظالمان بچه های مردم را میکشند مادران این کشور با هزار مشکل فرزندان خود را چون غنچه های گل پرورش میدهند ولی هنوز این غنچه به گل مبدل نشده اند که زمین گیر میشوند.
این است حال این ملت غم زده…..
گاه طالب، گاه داعش و گاهی هم یک گروه دیگر تروریستی مسوولیت این حملات را به عهده میگیرد ولی هنوز چهره های اصلی این شیاطین به درستی معلوم نیست که چگونه و چرا و کدام دلیل این غنچه ها را زمینگیر میکنند.
سال ها همین گونه جوانان و فرزندان راستین این مرزوبوم را کشته اند ولی باز هم این جوان مردان جان های شیرین خود را نثار آزادی وطن و هموطنان خود نموده اند. ولی باز هم کسی قدر خون پاک آنان را نمیدانند.
مردمان کشور ما هر روز شاهد از دادن عزیزان خود هستند و در این روز های تیره و تار شب گون هزاران مادر بی فرزند، هزاران زن بیوه و هزاران کودک یتیم میشوند و از سوی دیگر هموطنان ما از اثر حوادث طبیعی مانند سیلاب ها و زلزله ها و دیگر حوادث طبیعی آواره و بی خانه می شوند و هیچ کسی هم وجود ندارد که از اینان بپرسند که حال شان چیست؟
اما باز هم این نسل برای آبادی این کشور زحمت می کشند و عرق می ریزند. هزاران جوان به تحصیل می پردازند ولی همین جوانان را هم این شیاطین آرام نمیگذارند. آموزشگاه ها را تخریب میکنند و بالای دانشگاه ها حمله میکنند و این نسل آزاده را مورد شکنجه قرار می دهند ولی نمیدانند هر چه ما را می کشند ما بیدارتر و قوی تر میشویم و با سر و گردن بلند به طرف پیروزی روان هستیم.
صد ها جوان تحصیل کرده در این کشور بدون کار و وظیفه در یک حالت بد به سر میبرند. با آن که سال ها عمر گران خود را بهر فرا گرفتن علم و دانش وقف کرده اند. ولی به جای آنان کسانی در دفاتر دولتی و خصوصی به کار گماشته میشوند که پشتوانه و حامی قوی دارند. قلم های نویسندهگان همیشه برای غم مینویسند و رنگ قلم های شان مبدل به خون شهدا آواراه گان و یتیمان این سرزمین شده اند.
این است حال این کشور…….
ولی هنوز در این شرایط هم کسانی هستند که امید را از دست ندادهاند و هنوز در برابر مشکلات ایستادهگی میکنند نه با شمشیر و تفنگ بل با قلم …..