سیاسی

پيامدهای جنگ قدرت ميان رهبران طالبان

 

احمدضيا سراج، رييس عمومي امنيت ملي مي‌گويد، اختلاف ميان رهبران طالبان افزايش يافته است.  او روز (شنبه، 4 ثور) در يک نشست خبري با ساير مسؤولان امنيتي گفت که تنش‌ها ميان شوراي کويته و شوراي پيشاور وجود دارد و در اين اواخر افزايش يافته است.

سراج افزود که ملا برادر، معاون سياسي طالبان و سراج حقاني، فرزند جلال ‌الدين حقاني،  بنيان‌گذار شبکه‌ حقاني به دنبال تأمين منافع تيمي شان هستند.

پيش از اين هم مقام‌هاي حکومت افغانستان در مورد اختلاف ميان رهبران طالبان سخن گفته بودند. چندي پيش، حمدالله محب، مشاور امنيت ملي اشرف غني گفته بود که طالبان اکنون به چهار جناح تقسيم شده‌‍‌اند که هر کدام به نوبه خود براي رسيدن به قدرت مي ‌جنگد.

البته از نظر تحليل‌گران منتقد دولت و همسو با طالبان، آنچه از سوي مقام هاي امنيتي درباره شروع جنگ شديد قدرت ميان رهبران طالبان، مطرح مي شود، بخشي از کارزار تبليغاتي دولت براي تضعيف طالبان است و واقعيت ندارد.

اين برداشت به ويژه در شرايطي که امريکا افغانستان را ترک مي‌کند و طالبان خود را براي بازگشت به قدرت آماده مي‌کنند، قابل توجيه به نظر مي‌رسد، مخصوصاً وقتي دولت از اين پس، نيازمند ابزارهاي بيشتر و تاکتيک‌هاي بهتر براي ايجاد شقاق و نفاق در صفوف طالبان است تا از قدرت آن گروه بکاهد و فرايند دستيابي آن گروه به قدرت را به مراتب دشوارتر و پرهزينه تر سازد.

با اين حال، اين تنها يک وجه ماجرا است و حتا اگر درست هم باشد نمي‌توان نسبت به جوانب ديگر اين ادعا ترديد کرد و آن را بي نياز از بررسي دانست.

طالبان يک گروه آسماني نيست که از يک مبدأ متعال دستور بگيرند و نسبت به اعمال بي قيد و شرط دستورات مافوق، هيچ ترديد و تزلزلي به خود راه ندهند و هرگز مغلوب ماهيت وسوسه انگيز قدرت و ثروت نشوند.

آن گروه پيش از هر چيزي يک نيروي اقتدارگرا و فاشيستي است که براي رسيدن به قدرت مي‌جنگد و براي تحقق اين هدف به هر جنايتي دست مي‌زند. اين چيزي است که سران و رهبران طالبان، به خوبي از آن آگاه اند، اگرچه اين آگاهي به طور سازمان يافته و سيستماتيک به عناصر دون پايه و پياده، منتقل نمي شود، زيرا رهبران بالادست، همچنان نيازمند تخدير و تحميق جنگ‌جويان بر اساس تبليغات اغواگرانه ايدئولوژيک و پمپاژ و القاي بي امان باورها و برداشت‌هاي خرافي و انحرافي از ميکانيزم هاي پويايي مانند جهاد و شهادت و بهشت و معاد و… هستند.

با اين حساب، جنگ قدرت در سطوح عالي رهبري طالبان، امري کاملاً قابل انتظار و چه بسا غير قابل اجتناب است. آنان خود را در آستانه رسيدن به قدرت مي‌بينند و بنابراين، طبيعي است که هر يک با تشکيل جناح و جرياني در صدد کسب جايگاه بهتر در رژيم آينده باشند.

در اين ميان البته با توجه به گستره نفوذ سازمان هاي اطلاعاتي منطقه و جهان بر لايه هاي سازماني گوناگون گروه طالبان، شفاق و افتراق در ميان رهبران آن گروه، عوامل امنيتي و اطلاعاتي برآمده از منافع و سياست هاي سازمان هاي استخباراتي خارجي هم دارد.

آن‌هايي که ادعا مي‌کنند طالبان يک نيروي ايدئولوژيک و شبه نظامي بسيار منسجم، مستحکم و سازمان يافته است که همه اعضا و فرماندهان و رهبران شان براي اهداف مقدس مشترک مي جنگند، به  شکاف ها، مناقشات و رقابت هاي سنگيني که پيش از افشا شدن خبر مرگ ملا عمر در رهبري آن گروه بروز کرد، توجه کنند.

از سوي ديگر، پيش از اين، شماري از رهبران طالبان به گونه مشکوکي ترور شده اند که اين امر هم نشانگر جديت جنگ قدرتي است که در سطح رهبري آن گروه جريان دارد.

نمونه ديگر، وضعيتي بود که پس از پيروزي مجاهدين مسلمان بر ارتش اشغال‌گر شوروي و فروپاشي رژيم کمونيستي بروز کرد. در آن زمان هم مجاهدين بر اساس ارزش ها و اهداف مشابه مي‌جنگيدند، اما پس از پيروزي، اهداف مقدس و ارزش هاي برين و بنيادين، تعليق و فراموش شد و جنگ بر سر قدرت شروع شد و بخشي از آنچه امروز جريان دارد هم ريشه در همان نبردها دارد.

با اين حساب، جنگ قدرت ميان رهبران طالبان از يکسو ممکن است روند صلح را بيش از پيش تضعيف کند، زيرا مانع از اتخاذ سياستي واحد از سوي آن گروه در اين زمينه مي‌شود و از جانب ديگر، در صورتي که طالبان به طور کامل، جنگ را به نفع خود به پايان ببرند و جبهه مقابل را شکست دهند، احتمال وقوع درگيري هاي داخلي ميان رهبران مختلف آن گروه را در پي دارد، همان چيزي که پس از پيروزي مجاهدين هم رخ داد و در نهايت، مانع از شکل گيري يک نظام قوي، مقتدر و ملي شد.

با اين حال، يک موضوع را درباره طالبان نبايد ناديده گرفت و آن، سيطره بي چون و چراي پاکستان بر همه ارکان رهبري و فرماندهي آن گروه است. در زمان مجاهدين، پاکستان عمداً جناح هاي مختلف جهادي را به سمت جنگ داخلي هدايت کرد تا افغانستان را به نحو بازگشت ناپذير و غير قابل ترميمي متلاشي کند، اما در مورد طالبان، بالعکس، اسلام آباد سعي مي‌کند تا آن گروه همچنان منسجم و مقتدر باقي بماند تا قدرت را در کابل اشغال کند و يک رژيم دست نشانده پاکستان در افغانستان روي کار بيايد.

محمدرضا اميني/ جمهور

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار