سیاسی

«پاکستان‌ستيزی» يا«سبوتاژ روند صلح»؟!

نورالله ولی زاده

 

 

حمدالله محب مشاور امنيت ملي رياست جمهوري افغانستان، حدود دو هفته پيش، اظهارات تندي عليه پاکستان بيان داشت. دو روز پيش رسانه‌ها به نقل از مقام‌هاي پاکستان گزارش کردند که پاکستان روابط خود را با مشاور امنيت ملي رياست جمهوري افغانستان قطع کرده است. آقاي محب در واکنش به اين گزارش‌ها گفته که تا کنون به صورت رسمي از مراجع ديپلوماتيک به دولت افغانستان اطلاع رسمي در اين مورد داده نشده است و در صورتي که به گونه رسمي اطلاع داده شود، دولت افغانستان از طريق مراجع رسمي پاسخ خواهد داد.

اما چرا در زماني‌که گفت‌وگوهاي صلح با نقش مرکزي پاکستان به نقاط حساسي رسيده، مقام‌هاي بلندپايه حکومت افغانستان عليه پاکستان مواضع تند اتخاذ مي‌کنند؟

در اين شکي نيست که پاکستان در چهار دهه اخير و به صورت مشخص در دو دهه اخير، نقش منفي بارزي در تحولات سياسي و امنيتي افغانستان بازي کرد. اين کشور با حمايت از گروه‌هاي مخالف مسلح دولت، باعث دوام جنگ، بي‌ثباتي و عدم توسعه و ثبات سياسي و اقتصادي در افغانستان گرديد. اما در اين اواخر پاکستاني‌ها به گونه بي‌پيشنه‌اي سخن از همکاري در راستاي صلح گفته و تلاش‌هاي جدي‌اي را در اين زمينه روي دست گرفته‌اند.

در پيوند به تلاش‌هاي صلح‌خواهانه پاکستان دوبرداشت وجود دارد: يک برداشت، که متکي به تجارب گذشته است، تلاش‌هاي صلح‌خواهانه پاکستان را فريب‌کارانه عنوان مي‌کند. با اتکا به تجارب گذشته، گفته مي‌شود که پاکستاني‌ها در گفتار شان مبني بر همکاري صادقانه در روند صلح افغانستان صادق نيستند. اما برداشت دوم اين است که تلاش‌هاي صلح‌خواهانه اخيرپاکستاني‌ها جدي و صادقانه است. چون پاکستان تا حدود زيادي به اهداف خود از حمايت از طالبان دست يافته و بنابراين مي‌خواهد که طالبان را وادار به تعامل در چارچوب روند صلح نمايد و اين هم به نفع پاکستان است.

پاکستان تا حدود زيادي زير فشار جامعه جهاني از جمله امريکا نيز قرار دارد تا در روند صلح افغانستان همکاري کند. در عين حال، طبق گزارش رسانه‌ها، امريکايي‌ها پايگاه‌هاي خود را از افغانستان به پاکستان منتقل کرده و در چارچوب توافقاتي در اين خصوص با امريکا، پاکستان امتيازات زيادي از جانب امريکا دريافت مي‌کند که اين امتيازها انگيزه مادي قوي‌اي براي حرکت پاکستان در مسير همکاري صادقانه با روند صلح افغانستان ايجاد مي‌کند. واقعيت اين است که پاکستاني‌ها هميشه از گروه‌هاي تندرو مذهبي در جهت تحقق اهداف استراتژيک و سياست توسعه طلبانه منطقه‌اي بهره برده اند و هرگاه اين اهداف برآورده شده، پاکستان متمايل شده که گروه‌هاي تحت الحمايه خود را به صلح تشويق کند. در واقع اهميت گروه‌هاي تندرو براي پاکستان در اين است که از طريق آنان به اهداف خود برسد. بنابراين، منطق ندارد که در زماني‌که پاکستان مثلاً بوسيله حمايت از طالبان به اهداف استراتژيک خود در افغانستان و در رابطه با امريکا رسيده است، به حمايت ازدوام جنگ اين گروه ادامه دهد.

بنا به آنچه گفته آمد، دلايل زيادي وجود دارد که پاکستان را مايل يا وادار به همکاري در روند صلح افغانستان مي‌کند. در چنين شرايطي، حکومت افغانستان مسووليت دارد که از آمادگي پاکستان براي صلح استفاده اعظمي را نمايد. در واقع جلب حمايت پاکستان از روند صلح افغانستان يکي از مکلفيت‌ها و مسووليت‌هاي حکومت افغانستان است. اما چنان‌که ديده مي‌شود، حکومت افغانستان نه تنها که در اداي اين مسووليت توفيقي نداشته و تلاشي نکرده بلکه مي‌خواهد تلاش‌هاي ديگران در اين زمينه را برباد دهد و به اصطلاح پاکستانِ آماده شده به همکاري را از طريق اظهارات ضد پاکستاني دو باره به سوي عدم همکاري رهنمون مي‌شود.

مي‌توان با اندکي تعمق گفت که پاکستان‌ستيزي اخير در حکومت افغانستان نتيجه يک سياست مدون نيست و بيشتر جنبه شخصي دارد. به عبارت ديگر، تمام اراکين بلندپايه دولت، به صورت همآهنگ و همصدا عليه پاکستان موضع نمي‌گيرند. شخص اشرف غني به عنوان رييس حکومت، در اين زمينه تا حدودي خاموشي اختيار کرده است. محمد حنيف اتمر به عنوان وزير خارجه از يک سياست نرم و مدارا جويانه در قبال پاکستان کار مي‌گيرد. اما حمدالله محب و امرالله صالح، اظهارات تندي عليه پاکستان بيان مي‌کنند. در اينجا با ما نوعي اختلاف ديدگاه در رهبري حکومت مواجه هستيم. دقيقن روشن نيست که اين ناهماهنگي سازماندهي شده و عمدي است يا اين‌که بازتاب اختلافات واقعي به وجود آمده ميان اراکين بلندپايه نظام در مورد صلح و نقش پاکستان در اين روند است.

آنچه روشن و مسلم است اين است که آقايان محب و صالح در اين اواخر گاه و نآگاه بدون کدام دليل و بهانه، به اظهارات ضد پاکستاني روي مي‌آورند. اين کار آنان پرسش‌برانگيز است. در واقع آنان مي‌خواهند که پاکستان را عمداً تحريک کنند. شايد بتوان گفت سياستي که پاکستاني‌ها سال هاي سال در قبال کابل روي دست گرفتند، حالا کابل در قبال پاکستان روي دست گرفته است. در اينجا ما با نوعي انتقام‌گيري مواجه استيم. گويا ارگ‌نشينان کابلي مي‌خواهند که در يک روش مبتني بر عقده و کدورت تاريخي، خلاف ميل حرکت پاکستان حرکت کنند. اين حرکت، خواسته نخواسته، روند صلح را سبوتاژ مي‌کند. از ارسال يک پيام واضح و روشن به پاکستان جلوگيري مي‌شود.

چند روز پيش شاه محمود قريشي، وزير امور خارجه پاکستان در پارلمان اين کشور، در حالي‌که در مورد نقش پاکستان در روند صلح افغانستان و روابط اين کشور با حکومت افغانستان سخن مي‌گفت، با لحن تند و خشم‌آلودي اين پرسش را مطرح کرد که حکومت افغانستان از ما چه مي‌خواهد؟ او گفت که ما دقيق نمي‌دانيم که آقاي غني از پاکستان چه مي‌خواهد. او گفت که از يک طرف از ما خواهان همکاري در روند صلح هستند و از سوي ديگر عليه پاکستان موضع‌گيري مي‌کنند. در واقع اين پرسش در افغانستان نيز مطرح است. دقيقن روشن نيست که سياست حکومت افغانستان در قبال پاکستان چيست؟

با استناد به اظهارات شاه محمود قريشي نيز مي‌توان به وجود اختلاف ديدگاه ميان اراکين بلندپايه حکومت افغانستان در مورد صلح و نقش پاکستان اشاره کرد. در واقع پاکستاني‌ها مي‌خواهند بگويند که ما آماده همکاري در روند صلح افغانستان هستيم اما حکومت افغانستان در اين زمينه ديدگاه واحدي ندارد و نمي‌داند که در روند صلح چگونه عمل کند.

مي‌توان گفت که اگر حکومت افغانستان براستي در راستاي صلح حرکت سنجيده و استراتيژيک انجام دهد، در شرايط کنوني نبايد عليه پاکستان حرفي از زبان مقام‌هاي حکومتي گفته شود. اين حرف‌ها هر قدر هم درست و از روي خلوص نيت و وطن‌دوستي باشد، تبعات منفي آن بالاي صلح مشهود است. روند صلح، از حکومت‌گران افغانستان قرباني مي‌خواهد. يک قرباني همين است که حتا با وجود دشمني و نفرت از پاکستان، زبان خود را در قبال اين کشور در اين شرايط حساس بندند و خود را کنترول کنند.

تجربه نشان داده که سياست ضديت با پاکستان که از گذشته‌هاي نسبتن دور در کابل دنبال شده، کدام نتيجه ملموس مثبت به افغانستان نداشته است. اين سياست پاکستان را بيشتر تحريک کرده و باعث شده که اسلام‌آباد از هر نوع همکاري و تعامل با کابل بدور نگهداشته شود. پاکستان در پاسخ به سياست ضد پاکستاني کابل، همواره سياست‌هاي تخريبي چندجانبه را پيش گرفته که ظهور، به قدرت رسيدن، جنگ بيست ساله و حالا اعتباريابي سياسي طالبان بخشي از همين سياست بوده است. اگر حکومت‌گران افغانستان براستي مي‌خواهند که در رقابت با پاکستان گوي سبقت را از اين کشور بربايند، اين کار با تدبير و دورانديشي و تعقل ممکن است نه در اظهارات تند و تحريک آميز و جنگ طلبانه! در نتيجه سياست‌هاي ضد پاکستاني حکام گذشته افغانستان، امروزه افغانستان بيش از هر زمان ديگري به کام سياست‌هاي توسعه طلبانه پاکستان فرو رفته است. راه بيرون رفتن از اين وضعيت، از دهليز حل بنيادي مشکلات داخلي افغانستان مي‌گذرد. تا زماني‌که افغانستان صاحب يک دولت مقتدر و همه‌شمول نشود که زمينه حل مشکلات داخلي کشور را فراهم نکند، زورگويي با پاکستان نتيجه معکوس خواهد داشت. در شرايط کنوني هرگونه اظهار نظر تحريک‌آميز عليه پاکستان، سبوتاژ روند صلح نيز تعبير شده مي‌تواند، هرچند اگر منظور گوينده چنين چيزي نباشد!

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار