ترجمه
«هيچ جای امن نيست» در کابل ترس حکمفرما شده است
برگردان به فارسی سیده مطهر The New York Times - Adam Nassiter
در وضعيت نامعلوم کنوني کابل، ترس و وحشت درهم پيچيده اند. ترس به طريقه زنده گي تبديل شده است.
شمس الله اميني، يک دکاندار 22 ساله، در حالي که از بوجيهاي حبوبات و غلات خود در منطقه تايمني مواظبت ميکرد، گفت: «وقتي در موتر باشيد احساس ترس ميکنيد، هنگام راه رفتن احساس ترس ميکنيد و زماني که در دکان هستيد احساس ترس ميکنيد. اگر امنيت وجود ميداشت، ما به فکر ترک کشور نميبوديم.»
مقدسه يوريش، يک مدير اجرايي در يک شرکت پيشتاز ارتباطات، گفت: «ترس در هر جا است. ترس از حالت بالقوه به حالت بالفعل تبديل شده است.
مدتها است که ترس با احتمال مرگ ناگهاني در اثر حمله طالبان بخشي از زنده گي در کابل شده است. اما اين روزها – حتا در حالي که دولت افغانستان تلاش ميکند با طالبان در مورد صلح مذاکره کند – اين احساس افزايش مييابد که زنده گي در اينجا شکننده است. با فعال بودن طالبان در بيشتر بخشهاي کشور و گزارش هاي تقريباً روزانه از جنگ با نيروهاي دولتي، پرسشهاي جديدي در مورد اينکه آيا بازگشت تلخ به حکومت افراطگرايي در افق است، به وجود ميايد.
صبح روز يکشنبه افراد مسلح دو قاضي زن را در خياباني در مرکز کابل کشتند. اين زنان در دادگاه عالي افغانستان کار ميکردند. پس از آن، شهرزاد اکبر، رييس کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان، در توئيتر نوشت که کشور رنج ميبرد «آنچه به نظر ميرسد اين يک کشتار سيستماتيک است و جهان فقط تماشا ميکند.»
بر اساس گزارش نيويارک تايمز، در دو هفته اول جنوري، بمبها در چندين منطقه کابل منفجر شدند؛ يک موتر بمب گذاري شده سخنگوي دولت و دو نفر ديگر را کشت. يک افسر پوليس، يک پيلوت نظامي، يک سرباز و يک عضو امنيت ملي افغانستان، همه به قتل رسيدند. ليست (اين قتلها) جامع نيست.
عمر صدر، دانشمند علوم سياسي در دانشگاه آمريکايي افغانستان گفت: «در حال حاضر، من نميتوانم از امنيت خودم مطمئن باشم. اما اين امر فقط در مورد هدف قرار گرفتن نيست. اين در مورد فضاي ترس است. اگر ادامه يابد، فضاي لازم براي دموکراسي وجود نخواهد داشت.»
تصور ميشود که اين ترورها، که بيشتر متوجه کارمندان دولت، فعالان، خبرنگاران و اعضاي ارتش اند، تلاش طالبان در هنگام مکث گفتوگوهاي صلح، براي تحت فشار قرار دادن دولت افغانستان است، اگرچه اين گروه مسووليت حملات را رد کرده اند.
اين امر همچنين ابزاري براي خاموش کردن صداهاي انتقادي اکنون و آينده است. بر اساس آمارهاي نيويارک تايمز، بيش از 300 نفر در حملات هدفمند سال گذشته، از جمله دست کم شش خبرنگار در هفت ماه قبل، کشته شده اند.
برخي که قادر به گرفتن ويزا هستند، کشور را ترک کرده اند.
فرحناز فروتن، خبرنگار برجسته تلويزيوني، که در ماه نوامبر بعد از اين که نام وي در ليست افراد مورد ترور قرار گرفت، به پاريس رفت، گفت: «اين بسيار وحشتناک است.»
در پايتخت، جريان زندهگي، ترس را پنهان کرده است. در اوايل شام، مغازههاي روشن در خيابانهاي تاريک و هيجان جنبوجوش خريداران و فروشندهگان خياباني، در راهبندان که بهطور دائمي به نظر ميرسد، به سرعت حرکت دارد و با ويروس کرونا سرد نميشود.
اما در صورت بازگشت طالبان يا بازگشت دوباره افغانستان به جنگ داخلي، حتا اين پاره هاي زندهگي معمول نيز ممکن است از بين بروند.
آخرين موج خشونت خاطرات جنگ هاي اوايل دهه 1990 را که پايتخت را نابود کرد، زنده ميکند. برخي در اينجا مي گويند که جنگ داخلي آغاز شده است؛ بمبگذاري ها و تيراندازي هاي تقريباً روزانه، اين را پيشگويي ميکنند. از طرف شب، شليک گلوله عادي شده است.
مينا رضايي، مالک “سيمپل کافه” در منطقه پرجمعيت کارتهسه، در رديف فروشگاه هاي لباس، گفت: «هيچ جاي امن نيست. مردم در مسجد کشته ميشوند، در خيابان کشته ميشوند، در محل کار کشته ميشوند و اين چيزي است که هميشه با من است.»
عکس هاي سيمون دوبوار، هانا آرنت و ويرجينيا وولف در کنار يکي از نقل قول هاي ميشل فوکو درباره عشق و احساسات، در يکي از ديوارهاي کافه آويزان شده اند.
خانم رضايي از نزديک شاهد چند انفجار بوده است؟ وي شانه هايش را بالا انداخت و گفت: «اين براي من عادي است» و بيان کرد که در سال 2017، در نزديک انفجار بزرگي يک موتر بمب در بيرون سفارت آلمان که منجر به کشته شدن 90 نفر شد، موجود بود. وي در عکسي در صفحه فيس بوکاش، پس از بمب گذاري دولت اسلامي در سال 2016 در کابل که باعث کشته شدن بيش از 80 نفر شد، دستان خود را محکم به صورت پر رنج و اندوه خود گرفته است.
ابتداييترين جنبه هاي زندهگي روزمره تبديل به يک عذاب شده اند.
زهرا فياضي، يکي از مشتريان “سيمپل کافه” و بازيکن سابق تيم واليبال بانوان افغانستان که اکنون در شرکت برق دولتي کار ميکند، گفت: «من هر روز صبح در راه وظيفه منتظر انفجار هستم. اگر در اين چهار راه اتفاق نيفتد، در چهار راه بعدي اتفاق ميافتد.»
وي گفت: «هنگامي که به دفتر ميرسيم، همه در مورد آخرين انفجارها صحبت ميکنند. فقط وقتي دخترانم از مکتب به خانه برميگردند ميتوانم دوباره نفس بکشم».
عواقب اين خشونت ها رواني و عملي است – خصوصاً براي کارمندان دولت، دانشگاهيان و فعالاني که بزرگترين اهداف (اين قتلها) هستند.
خانم اکبر، رييس کميسيون حقوق بشر کشور، گفت: «اگر شما همه انرژي ذهني خود را صرف فکر کردن در مورد چگونگي زنده ماندن ميکنيد ناگزير همه روزهاي شما پرتنش و پراضطراب سپري ميشود.»
آقاي صدر، دانشمند علوم سياسي، گفت كه او موتر خود را فروخته است، نگران از اين كه مورد هدف قرار گيرد. وي گفت: «من سعي ميکنم به جاي آن از تکسي استفاده کنم. تلاش ميکنم محتاط باشم و کمتر بيرون شوم.»
وي همچنين گفت که نگران اين است که چيزي که وي گفته است توجه ناخواسته طالبان را جلب کند. وي گفت: «همه ما در صحبت کردن، در مورد پيامدهاي صحبت کردن محتاط هستيم.»
خانم يوريش، مدير اجرايي ارتباطات، که همچنين معاون سابق يک وزارت بود، گفت: «من ديگر يک برنامه روزمره ندارد. مسيرهايم را تغيير ميدهم، وسايل نقليه را تغيير ميدهم. من بايد در مورد محيط پيرامونم بيش از حد مواظب باشم. فکرهاي در ذهن مي آيند که اگر اين آخرين لحظه زندهگي من باشد چه؟»
باور چنداني وجود ندارد که دولت بتواند در برابر طالبان چه در ميدان جنگ و چه در ميز مذاکره مقاومت بياورد. برخي در اينجا که با آنها ملاقات کرده اند ميگويند که مذاکرهکنندهگان طالبان بياحترامي خود را نسبت به دولت افغانستان پنهان نميکنند و اين دولت را به عنوان يک دست نشانده امريکايي ها تلقي ميکنند. در مورد اينکه وقتي آخرين نيروهاي امريکايي عقبنشيني کنند، چه اتفاقي خواهد افتاد؟ ناراحتي عميقي وجود دارد.
«آنها درباره حقوق ما، حقوق زنان ما چه نظري خواهند داشت؟» خانم رضايي مالک کافه، که دليل بيشتري براي ترس از آنها دارد چون مانند بسياري از مشتريان خود، عضو اقليت قومي هزاره است که توسط طالبان مورد آزار و اذيت قرار گرفته اند.
يک خواننده رپ افغان و دوستان آوازخوان وي، که در کافه کنار هم نشسته بودند، خوشبين نبودند. مصطفي ساهر 27 ساله، ميگويد: «من از زندهگي که وجود ندارد، آواز ميخوانم.»
آقاي ساهر بازوي خالکوبي شده خود را روي ميز گذاشت، و گفت: اگر آنها اين را ببينند، بازوي من را مي برند. آنها ميگويند، اين خلاف اسلام است.»
بعد از اينکه وي فيلم خود را به صورت آنلاين منتشر کرد، با يک تماس تيلفوني تهديدآميز روبرو شد که ميگفت: «تو چه ميکني؟ خلاف اسلام است. تو کافر هستي!»
آقاي ساهر گفت: «من از مردم خودم ميترسم. اين ترس مردم را افسرده ميکند و آنها را مجبور ميکند که خود را منزوي کنند.» وي افزود که هم اکنون برگزاري کنسرت در بسياري از جاهاي کابل غيرممکن شده است. وي گفت: «تمام آنچه که ما ميخواهيم آزادي و عدالت و شايد کمي آرامش است. »