باتوجه بهجو جاري و بحران مخوف کشور، برخي از مؤلفههاي اساسي، ضمن اينکه ميتواند بهشکل نسبي بحران موجود را مهار و مديريت کند، بل در جهتِ تقويت و دفاع از حکومت و نيز براي حفظِ مناطقِ تحتِ نفوذ و کنترل دولت، ارزشهاي دو دههي پسين، مؤثر و نقش آفرين خواهد بود. از اين ميان، برخي از مؤلفههاي محوري مانند بسيج همهگاني، ايجاد ستاد مرکزي و ولايتي، حمايت جدي دولت از نيروهاي مقاومت مردمي، حمايهي مالي و اکمال سلاح و تجهيزات، ايجاد قطعات و جزوتامهاي سيار و ضربتي در هر زون، از محوريترين مؤلفههاي است که در صورتي دولت بتواند اين مؤلفههاي کاربردي و اجراي را عملي و حمايت کند، بيترديد پنجاه فيصد وضعيت بحراني باکمترين هزينه بهسود دولت رقم خواهد خورد.
الف، تقويت و حمايت نيروهاي مقاومت مردمي: پس از سقوطِ برخي از ولسواليها بهدست گروهي طالبان، شماري از فرماندهانِ جهادي در برخي از مناطقِ تحتِ نفوذ و اقتدار سنتي و بومي، خويش عليه اين گروه متحجر قيام نمودهاند و از امکانات و ابزار دست داشتهي خود در مقابل طالبان ميجنگند. دولت مرکزي بايد بدونِ هيچ هراس و دلهرهي در برابر ايجاد يکسر شرايطِ الزامي، اين نيروها را حمايت و تقويت نمايد. حمايتِ دولت، افزون بر يک پشتوانهي حمايتي از نيروهاي مقاومت مردمي، چند مزيت اساسي، براي دولت دارد. نخست، نيروهاي مردمي اطمينان حاصل ميکنند که از حمايتِ قاطع و پشتيباني دولت برخوردارند، از اينرو آنان با قوت و قدرت عليهي طالبان جنگ مينمايند. دو، دولت در برابر دشمن از بابت نيروي انساني کم نميآورد، بل اين نيروهاي در دفاع از نظام ميرزمند. سه، اين نيروها نياز به هزينهي سنگين و کلان ندارند، چهار، به اراضي و مناطق خود بلديت و آگاهي کامل دارند. پنج، به لحاظِ اطلاعاتي و امنيتي، مردم تمام حرکات و فعاليت دشمن را به اين نيروها خبر ميدهند.
ب، ايجاد ستاد مرکزي و ولايتي: مزيت اساسي، اين مدل بادرنظر داشت نگراني دولت از حضور گستردهي نيروهاي مقاومت مردمي، در اين است که ستاد مرکزي براي مهار و مديريت اين نيروها خيلي مؤثر است، بُعد و پهلوي رسمي بهخود ميگيرد، فرماندهانِ جنگ مردمي، احساس مکلفيت و پاسخگويي را نسبت به دولت مينمايند. و هم سوق و اداره نيروها سهلتر ميگردد. در اين صورت، جاي دغدغه از حضور اين نيروها”خيزشهاي مردمي”، براي دولت وجود ندارد که در فرداها، آنان يکچالش و تهديد محسوب شوند. همچنان نيروهاي مردمي در هر ولايت تحتِ نظر قطعات و جزوتامهاي عسکري بهويژه واليها در همسويي و همگرايي با ساير قوتهاي دولتي ميرزند.
ج، حمايهي مالي- اکمال سلاح و تجهيزات: در ميدانِ محاربه، هيچ نيروي انساني رايگان و مفت، بهجز نيروهاي مقاومت مردمي، براي حمايت دولت و جنگ در برابر طالبان وجود ندارد، پس نياز جدي احساس ميگردد تا اين نيروها حمايهي مالي شوند، سلاح و تجهيزات در اختيار آنان قرار داده شود، شماري از نيروهايکه از ميدانِ محاربه خارج ويا بهدشمن تسليم شدهاند؛ معاش و امتيازات آنان قطع شده است. بناً امتيازات آنها ميتواند بخش بزرگي از نيروهاي مردمي را تقويت و بسيج کند. از اينرو تنها نيرويکه بقاي دولت را تضمين ميکند، و از مردم حمايت مينمايد، نيروهاي مقاومت مردمي است.
د، ايجاد قطعات و جزوتام سيار و ضربتي در هر زون: نظر به تهديدات و شرايط دشوار کنوني، مؤثر ترين گزينه، براي مهار و کنترل دشمن، موجوديت نيروهاي مقاومت مردمي است که در اسرع وقت، اين نيروها بهعنوانِ نيروي رزرف، قوتهاي محارب را حمايت و تقويت ميکند. هم حضور اين نيروها، براي دشمن يک تهديد بازدارنده و جدي محسوب ميگردد. همچنان نقطهي قوت و اطمينان، براي نيروهاي دولتي و خودي بهشمار ميرود. بناً وجود و حضور قطعات و جزوتامهاي سيار و ضربتي در هر زون نظر بهسرعتِ عمل و کارايي بيشتر ميتواند دشمن را مهار، کنترل و يا سرکوب کند.
اگر دولت ارادهي براي حفظِ نظام داشته باشد، دل بهدريا زند، نيروهاي مردمي را حمايت و تقويت کند، باورمندم رعايت موارد برشمرده ميتواند موثر، مفيد واقع گردد، دولت بهزودي از يک بن بست خطرناک عبور کرده، حجم فشار و نگرانيها تا حدودي مرفوع گرديده، باحضور و حمايتي نيروهاي مردمي از دولت، طالبان پشتوانه و حمايت مردمي خودرا از دست داده در فرجام طالبان مجبور ميشوند بهصلح تن دهند، چون آنها هرگز با مردم نميتوانند طرف واقع شوند، طالبان از اين آدرس” مردم” بهشدت نگران و دلخورند، زيرا آنها تجارب تلخ تاريخي را از ظهور تا حضور فعلي با خود دارند و هر گروهي مردم را باخود نداشت بقايش غير ممکن است؛ اکنون بختِ دولت بيدار شده است، نيروها خودجوش، خواسته و ناخواسته در کنار و حمايت دولت قرار گرفته است. اگر دولت از اين نيروها باتوجه بهمحدوديت زماني استفاده نکند و از حضور آنها بهسود خود استقبال نهنمايد. قطعاً پس از اين هرگز چانس نخواهد داشت. در عدمِ توجه و حمايت دولت از اين مهم، خطر و احتمال سقوط دولت بلند و بالاست.