از آنجا که مذاکرات خليل زاد در قطر کاملاً تحت رهنمايي پاکستان و بدون کدام تهداب حقوقي و عدلي صورت گرفت که در پايان آن با طالبان توافق سياسي امضا شد که امريکا و طالبان هم سويه، هم پايه و مساوي باهم شناخته شدند و حکومت افغانستان که بايد صلح در آن تأمين مي گرديد کاملاً دور زده شد و در جريان تمام مذاکرات قطر به حاشيه قرار داده شد، آنچه خليل زاد با طالبان مذاکره و موافقه کرد از حکومت افغانستان مخفي نگهداشته شد، با اين توافق سياسي طالبان با امريکا صلح کردند يعني از جهاد صرف نظر کرده تعهد نمودند که ديگر با امريکايي ها جنگ نميکنند. علاوتاً بدون آن که به يک ولسوالي افغانستان مسلط باشند براي سکوت نگهداشتن مردم امريکا تضمين کردند که ديگر به هيچ قدرتي اجازه نمي دهند که از خاک افغانستان به امريکا و متحدين آن ضرري برسانند، خليلزاد نگفت شما چه کاره ايد که چنين تضمين مي دهيد، زيرا دولت جمهوري اسلامي افغانستان مطابق به قانون اساسي که از طرف لويه جرگه افغانستان تصويب شده در قلمرو افغانستان حاکم بوده توسط سه قوه (تقنينيه، قضائيه و اجرائيه) حکومت مي کند، 350 هزار عسکر دارد، امنيت ملي دارد، وزارتها توسط تحصيل کرده هاي به سويه ماستر و دکتورا اداره ميشوند، خليلزاد که ميخواست به اصطلاح دستآوردي در اين ساحه داشته باشد که باعث پيروزي دونالد ترمپ در انتخاباب شود، مگر ناکامي ترمپ اين پروژه را ناکام ساخت و انتقاد شخصيت هاي مهم کانگرس و سناي امريکا عليه توافق سياسي و خروج قواي نظامي از افغانستان بلند گرديده حتا کسينجر يکي از سياستمداران مهم و از وزيران خارجه امريکا از حکومت جوبايدن تقاضا کرد تا از خروج قواي نظامي از افغانستان خودداري نمايد.
به اين شکل پروژه قطر ناکام گرديد. خليل زاد نسخه جديدي ابتکار کرده تا همان اهداف را که پاکستان تعيين کرده بود تا از طريق مذاکرات قطر تأمين شود و حکومت موقت تشکيل گردد تا طالبان بدون اشتراک در انتخابات و از طريق دموکراسي شامل حکومت بگردند، در اين پروژه از روابط طالبان با استخبارات پاکستان، از روابط طالبان با سياستمداران پاکستان، از سرنوشت موسسات استخباراتي القاعده، داعش، طالب، سپاه صحابه، لشکر جنگوي و ده ها موسسهي ديگر که در پاکستان اند حرفي زده نشده، در پروژه طوري گذشته که اين موسسات به حال شان به شکل فعال باقي مي مانند يعني از يک طرف تعدادي از طالبان بدون تشخيص روابط شان با تروريست هاي بينالمللي در حکومت افغانستان شامل مي گردند، از طرف ديگر موسسات تروريستي قبلالذکر فعال مانده فشار بر حکومت افغانستان تا آن زمان ادامه مي داشته باشد که ديگر در دولت افغانستان طالب حاکم مطلق بگردد. حکومت مشارکتي معني حکومت قوي و قدرت براي طالبان را دارد چه دست استخبارات پاکستان ديگر طور رسمي در بين دولت افغانستان دراز شده مي باشد، ديگر تمام پروژه هاي نظامي، سياسي، اقتصادي و زراعتي افغانستان به نزد پاکستاني ها روشن مي باشد، آنها هدف دارند که در افغانستان صنايع رشد نکند تا افغانستان چون يک کشور استهلاکي توليدات پاکستان باقي بماند دولت پاکستان براي ناکامي پروژه هاي توليدي افغانستان از طرق مختلف اقدامات خواهد کرد.
قبل از اين که مذاکرات جديدي عوض مذاکرات قطر شروع شود بايد نقاط آتي روشن بگردد:
1- روابط طالبان با استخبارات نظامي و نظاميان و سياستمداران پاکستاني روشن شود.
2- عدم مداخله پاکستان در امور داخلي افغانستان تضمين شود.
3- موسسات تروريستي القاعده، داعش، طالبان و ديگران که قبلاً ذکر کرده ام لغو گردد و لغو آن از طرف شوراي امنيت ملل متحد تضمين بگردد.
4- حکومت دکتور محمد اشرف غني دوره فعلي را مطابق به قانون اساسي تکميل نمايد، اگر امريکا بخواهد که طالبان قبل از خم دوره ي کاري فعلي دکتور محمد اشرف غني داخل پروسة صلح و شمول در حکومت فعلي شوند به ترتيبي صورت گرفته مي تواند که طالبان تمام اعضاي فاميل هاي شان را از پاکستان به افغانستان انتقال بدهند، حکومت افغانستان براي آنهايي که به اندازهي لازم سواد دارند و مي توانند در صنوف ابتدايي تدريس کنند ورکشاپها و سمينارها داير سازد و آنها را براي معلمي آماده بگرداند وظيفهي معلمي را براي آنها در نزديکي شهرها، دهات، قريهها يا روستاهايي که زندهگي مي نمايند آماده سازد، امنيت شان را تضمين کند؛ زيرا عفو عمومي حقالله توسط محمد اشرف غني رييس جمهوري افغانستان صورت مي گيرد ولي حق العبد را کسي جز ورثه ي قربانيان بخشيده نمي تواند، براي ورثه قربانيان و متهمان بايد جرگه ها در هر ولايت تأسيس گردد که نماينده گان حکومت علاوه به نماينده گان قربانيان و متهمان نيز شريک داشته باشند، البته نماينده گان حکومت چون شخصيت هاي خيرخواه در بين دو طرف ميانجيگري کرده راه هاي حل را طوري جستوجو خواهند کرد تا هر دو طرف راضي گرديده منجر به آشتي دو طرف بگردد.
طالباني که تحصيلات عالي دارند و مي توانند در صنوف عالي ليسه ها يا پوهنتون ها تدريس نمايند بعد از آشنايي با نصاب تعليمي تعليمات عالي در افغانستان که از طريق اشتراک در ورکشاپ ها و سمينارها آشنا ميگردند توانايي تدريس با تطبيق مقررات تعليمي کشور را پيدا مي نمايند، يک تعداد ديگر طالبان که امروز هم فعال سياسي مي باشند با ادغام گروه طالبان در جمهوري اسلامي افغانستان در چوکات حزب طالبان که در وزارت عدليه ي افغانستان ثبت شده مي باشد فعاليت هاي سياسي خود را براي کسب قدرت از طريق دموکراتيک ادامه داده آماده گي مي گيرند تا از راه انتخابات به کرسي رياست جمهوري، شوراي ملي (ولسي جرگه و مشرانو جرگه، جرگه هاي ولايتي) برسند و از اين راه در نظارت اعمال حکومت که بايد بر طبق قانون اساسي کار نمايند سهيم گردد. البته هيچ يک طالب قبل از آن که قطع رابطه اش با موسسات تروريستي، مقامات، دستگاه هاي استخباراتي ونظامي پاکستان قطع نشود، نميتوانند در افغانستان به وزارت يا ديگر مقام هاي اداري برسند، زيرا هر دولت يک سلسله وظايفي دارد که طور مخفي انجام مي گردد و هيچ کشوري مخصوصاً کشورهاي همسايه نبايد به آن دسترسي داشته باشد، مخصوصاً که امروز رقابت هاي اقتصادي در بين دولت ها جاي رقابت هاي سياسي را گرفته پروگرام هاي اقتصادي هر کشور براي تأمين منافع آن کشور ترتيب مي گردد، چنانچه همين امروز هم امريکا از مداخله چين و فدراسيون روسيه انديشه دارد.
افغانستان از مداخله سياسي و اقتصادي پاکستان و ايران انديشه دارد. اين انديشه ي حکومت وقتي رفع شده مي تواند که تمام طالبان اول خانوادههاي شان را با فرزندان شان از پاکستان خارج بسازند و با اطميناني که از طرف حکومت افغانستان، ايالات متحده امريکا و سازمان ملل متحد تضمين شود به داخل افغانستان يا هر کشور ديگري که غير از متحدان خاص پاکستان مانند چين انتقال بدهند مگر به نظر من بهتر است خانوادههاي شان به وطن برگردند و مثل سفير سابق طالبان در اسلام آباد و وزير خارجه طالبان و بعضي ديگر از طالبان که امروز در کابل زندهگي دارند و هيچ تهديدي متوجه شان نمي باشد، با چنين اعتماد با آرامي زندهگي نمايند و فعاليت هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي شان را طوري که خواسته باشند در چوکات قوانين ادامه داده با تمام شهروندان افغانستان از رييس جمهور گرفته تا يک کاتب و يک کارگر عادي داراي حقوق مساوي باشند و قانون بر همه افراد جامعه حاکم بوده يک نوع بدون تفکيک اين و آن تطبيق بگردد.
با آنکه باعث بعضاً اعمالي بوده اند که جراحت هاي آن تا هنوز فراموش فاميل ها نگرديده مگر مردم افغانستان امروز از چنان يک شعور سياسي برخوردار اند که بر رضايت خود صلح را به قيمت عفو کامل جرايم مي پذيرند.
بناءً با اکمال اين گونه اجراات و کار براي تأمين روابط جديد در بين همه وطنداران ما يک زندهگي نوين را به راه اندازند، در عوض خصومت و د شمني عشق و محبت و خاصتاً برادري را در بين مردمان ما که به فضل خداوند همه مسلمان و پيرو يک دين و مذهب اند جايگزين بسازند. پيشنهاد به دوستان استراتيژيک افغانستان اين است، وقت آن رسيده که خليل زاد با پيروي خاصي که از رهبران پاکستان در مذاکرات قطر انجام داده در نزد مردم افغانستان با آنکه يک امريکايي افغان تبار مي باشد اعتماد را از دست داده ناکام شده؛ کسي براي تعقيب پروژه امريکا براي صلح افغانستان کارکند که بيطرف بوده و تلاش کند که طالبان در نظام سياسي، ملي و حقوقي کشور که به بيست سالگي رسيده مدغم شوند چه نمي شود هر روز مطابق ميل يک گروپ يا يک کشور خارجي قانون اساسي تدوين کرد و مردم را در حيات اجتماعي شان سردرگم ساخت، حالي طالبان از راه اصلي که راه دموکراسي و قانوني است نمي توانند به کشور و در حکومت شريک شوند، زيرا ميدانند که در انتخابات بازنده اند، خليل زاد به همين علت است که براي پيروزي طالبان گاهي از حکومت موقت و زماني از حکومت مشارکتي حرف مي زند.
بناءً اين يگانه راه رسيدن شان از راه گذشت دولت و مردم افغانستان و از طريق قانون اساسي افغانستان ميباشد که دولت افغانستان قبول آنرا چون قيمت صلح مي پردازند، طالبان بايد اين قيمت را که دولت افغانستان با اراده در فعاليت مردم افغانستان که از جنگ پنجاه ساله به يک حساب و جنگ بيست ساله به حساب ديگر طالبان صفوفي که هر روز آنها هم چون فرزندان کشورما قرباني ميدهند و مثل ديگر مردم افغانستان به ستوه آمده اند حتماً قبول مي نمايند تا يک صلح با عزت و کامل و براي تأمين مصالح علياي مردم افغانستان به دست آيد، دوستان ما و مردم دنيا بدانند که مردم افغانستان تنها در جنگ مقاومت و مهارت ندارند بلکه اگر مداخلات خارجي ها نباشد در بين خود به سهولت مشکلات شان را حل کرده مي توانند.
ولي اگر جوبايدن پيشنهادهاي خليل زاد را قبول نمايد که آن به قدرت رساندن فوري طالبان مي باشد به طوري که رييس جهمور غني استعفا کند، قانون اساسي زير پا شود و طالب بدون تطبيق قانون اساسي در انتخابات به قدرت به طور مساوي تحت فشار اول قدرت جهاني يعني امريکا که با افغانستان شريک استراتيژيک بوده پيمان امنيتي نيز دارد برسد، در آن صورت اين معني به وجود مي آيد که گروه هاي تروريستي که با امريکا مخالف باشند يا بجنگند بايد از بين بروند و امريکا آنها را دشمن خود بشناسد وبا عمليات نظامي هوايي، زميني، راکتي از بين برده شود چنانچه حکومت طالبان در زماني که مخالف امريکا بود و تحت رهبري بن لادن عمل کرد به همين ترتيب از بين برده شد ولي امروز که با امريکا گويا به اصطلاح و عقيده خليل زاد متحد شده بايد از ليست سياه ملل متحد کشيده شود ديگر گروه تروريستي شناخته نشود، به کشور هاي جهان آزادانه سير و سفر بنمايد، توسط خليل زاد نماينده امريکا بر حکومت افغانستان فشار آورده شود که حکومت جمهوري آن که بر اساس قانون اساسي که مردم آن کشور در لويه جرگه قانون اساسي تصويب کرده اند سقوط داده شود تا طالب بتواند از کوتاه ترين راه يعني بدون انتخابات به قدرت برسد و يک بار ديگر به مردم افغانستان حکومت کند، اين گونه يک سياست نميدانم براي دولت امريکا در جهان اعتباري مي ماند يا آن را چون يک کشوري سومي مي کند نه دموکراسي، حقوق بشر را صرف براي منافع خود مي خواهد و طالبان را که صدها جرايم ضد بشري در داخل افغانستان انجام داده اند و در قتل 2400 جوان اردوي امريکا پلان آي.اس.آي پاکستان را تطبيق کرده اند، امروز هم دموکراسي را قبول ندارند و صرف اتحاد با امريکا را قبول دارند تمام جرايم شان را ناديده گرفته مي خواهند براي باز کردن راه جهت رسيدن طالبان به قدرت حکومت موقت يا مشارکتي را به مردم افغانستان عملي نمايد که اين گونه عمل شهرت نيک امريکا را چون يک اول قدرت و يک دموکراسي بزرگ به زمين ميزند واز بين مي برد و امريکا را شريک قتل و قتال، دهشت و وحشت طالبان مي سازد.
ولي اين که صلح بايد تأمين شود، عساکر امريکايي بايد خاک افغانستان را ترک بگويند و راه براي ادغام طالبان که منفي از جامعه ي افغانستان است باز گردد بايد همه را به اختيار دولت افغانستان بگذارد و حکومت افغانستان را طوري تقويت نمايد که پاکستان و ايران جرأت مداخله را در امور داخلي افغانستان از دست بدهند.
افغانستان بتواند که طالبان را در سيستم مدغم بسازد، صلح را تأمين کند و مصالح علياي افغانستان را تأمين و منافع مشروع و مشترک افغانستان و امريکا را مطابق به پيمان هاي استراتيژيک و امنيتي افغانستان و امريکا بدون آنکه به حقوق مشروع کشورهاي ديگر صدمه بزند حمايت و حفاظت بنمايد.
اين است راه قانوني که مردم افغانستان از آن حمايت خواهند کرد ولي اگر امريکا بخواهد به زور طالبان را در حالي که با پاکستان روابط داشته باشد به مردم افغانستان از طريق حکومت موقت يا حکومت مشارکتي تحميل کند نا ممکن خواهد بود، زيرا مردم افغانستان که امروز وطن شان را چون ويرانه مي بينند که قرباني جنگ سرد بين امريکا و اتحاد شوروي سابق گرديده وامريکا هم در زير بنا براي ترقي افغانستان و رفاه مردم افغانستان کاري نکرد صرف جنگ سالاران را چنان قدرت بخشيد در پهلوي سلاحي که دارند ميليون ها دالر را در ظرف 20 سال آخر به دست آورند و ديگر با سلاح و دالر امروز حکومت مي نمايند و دولت را آنقدر ضعيف ساخته اند که حتا يک متهم را با جرايم مشهور گرفتار کرده نمي تواند. بناءً حکومت مي خواهد که امريکا در اين راه حل طوري حرکت کند که اداره واقعي مردم افغانستان را خود با وسايلي که دارد خوب تشخيص کرده مي تواند به وسيله يک حکومت قوي که اگر امريکا بخواهد و بگذارد که از طريق مردم افغانستان به قدرت برسد و از پروگرام آن که:
- تطبيق قوانين بر همه مردم ما يکسان صورت بگيرد.
- سلاح جز در دست قواي امنيتي يعني اردو، پوليس و امنيت ملي در دست کسي ديگر نباشد و سلاحي که تا حال نزد مردم است بايد جمع شود آن سلاحي که از سابق نزد مردم بوده در بدل قيمت گرفته شود و آن سلاحي که از راه چپاول از دولت يا جهاد به دست آمده است ضبط شود.
- در تعيينات ماموران دولت، لياقت، اسلاميت، اخلاق، افغانيت نوع پروري و وطن دوستي بايد معيار باشد نه روابط قومي، قبيلوي و منطقوي ونژادي و زباني.
اگر اين مسايل به اين ترتيب توسط حکومت افغانستان حل بگردد صلح و امنيت در منطقه تأمين مي گردد و دوامدار مي ماند.وبا عمليات نظامي هوايي، زميني، راکتي از بين برده شود چنانچه حکومت طالبان در زماني که مخالف امريکا بود و تحت رهبري بن لادن عمل کرد به همين ترتيب از بين برده شد ولي امروز که با امريکا گويا به اصطلاح و عقيده خليل زاد متحد شده بايد از ليست سياه ملل متحد کشيده شود ديگر گروه تروريستي شناخته نشود، به کشور هاي جهان آزادانه سير و سفر بنمايد، توسط خليل زاد نماينده امريکا بر حکومت افغانستان فشار آورده شود که حکومت جمهوري آن که بر اساس قانون اساسي که مردم آن کشور در لويه جرگه قانون اساسي تصويب کرده اند سقوط داده شود تا طالب بتواند از کوتاه ترين راه يعني بدون انتخابات به قدرت برسد و يک بار ديگر به مردم افغانستان حکومت کند، اين گونه يک سياست نميدانم براي دولت امريکا در جهان اعتباري مي ماند يا آن را چون يک کشوري سومي مي کند نه دموکراسي، حقوق بشر را صرف براي منافع خود مي خواهد و طالبان را که صدها جرايم ضد بشري در داخل افغانستان انجام داده اند و در قتل 2400 جوان اردوي امريکا پلان آي.اس.آي پاکستان را تطبيق کرده اند، امروز هم دموکراسي را قبول ندارند و صرف اتحاد با امريکا را قبول دارند تمام جرايم شان را ناديده گرفته مي خواهند براي باز کردن راه جهت رسيدن طالبان به قدرت حکومت موقت يا مشارکتي را به مردم افغانستان عملي نمايد که اين گونه عمل شهرت نيک امريکا را چون يک اول قدرت و يک دموکراسي بزرگ به زمين ميزند واز بين مي برد و امريکا را شريک قتل و قتال، دهشت و وحشت طالبان مي سازد.
ولي اين که صلح بايد تأمين شود، عساکر امريکايي بايد خاک افغانستان را ترک بگويند و راه براي ادغام طالبان که صنفي از جامعه ي افغانستان است باز گردد بايد همه را به اختيار دولت افغانستان بگذارد و حکومت افغانستان را طوري تقويت نمايد که پاکستان و ايران جرأت مداخله را در امور داخلي افغانستان از دست بدهند.
افغانستان بتواند که طالبان را در سيستم مدغم بسازد، صلح را تأمين کند و مصالح علياي افغانستان را تأمين و منافع مشروع و مشترک افغانستان و امريکا را مطابق به پيمان هاي استراتيژيک و امنيتي افغانستان و امريکا بدون آنکه به حقوق مشروع کشورهاي ديگر صدمه بزند حمايت و حفاظت بنمايد.
اين است راه قانوني که مردم افغانستان از آن حمايت خواهند کرد ولي اگر امريکا بخواهد به زور طالبان را در حالي که با پاکستان روابط داشته باشد به مردم افغانستان از طريق حکومت موقت يا حکومت مشارکتي تحميل کند نا ممکن خواهد بود، زيرا مردم افغانستان که امروز وطن شان را چون ويرانه مي بينند که قرباني جنگ سرد بين امريکا و اتحاد شوروي سابق گرديده وامريکا هم در زير بنا براي ترقي افغانستان و رفاه مردم افغانستان کاري نکرد صرف جنگ سالاران را چنان قدرت بخشيد تا در پهلوي سلاحي که دارند ميليون ها دالر را در ظرف 20 سال آخر به دست آورند و ديگر با سلاح و دالر امروز حکومت مي نمايند و دولت را آنقدر ضعيف ساخته اند که حتا يک متهم را با جرايم مشهود گرفتار کرده نمي تواند. بناءً حکومت مي خواهد که امريکا در اين راه حل طوري حرکت کند که اداره واقعي مردم افغانستان را خود با وسايل و امکاناتي که دارد خوب تشخيص کرده مي تواند به وسيله يک حکومت قوي که اگر امريکا بخواهد و بگذارد که از طريق مردم افغانستان به قدرت برسد و از پروگرام آن که:
- تطبيق قوانين بر همه مردم ما يکسان صورت بگيرد.
- سلاح جز در دست قواي امنيتي يعني اردو، پوليس و امنيت ملي در دست کسي ديگر نباشد و سلاحي که تا حال نزد مردم است بايد جمع شود آن سلاحي که از سابق نزد مردم بوده در بدل قيمت گرفته شود و آن سلاحي که از راه چپاول از دولت يا جهاد به دست آمده است ضبط شود.
- در تعيينات ماموران دولت، لياقت، اسلاميت، اخلاق، افغانيت، نوع پروري و وطن دوستي بايد معيار باشد نه روابط قومي، قبيلوي و منطقوي ونژادي و زباني.
اگر اين مسايل به اين ترتيب توسط حکومت افغانستان حل بگردد صلح و امنيت در منطقه تأمين مي گردد و دوامدار مي ماند.