مسوولان نهادهاي امنيتي کشور، يک روز پيش(شنبه4ثور) با حضور در يک نشست خبري، به مردم اطمينان دادند که پس از خروج نظاميان خارجي از کشور، مشکلي پيش نخواهد آمد و نيروهاي امنيتي کشور توانايي تأمين امنيت و مقابله با تهديدهاي امنيتي را دارند.
اين در حالي است که نيروهاي امريکايي و ناتو از آمادهگيها براي خروج سخن گفته و اخيراً رييس سازمان اطلاعات مرکزي امريکا-سي آي اي نيز در يک سفر اعلام ناشده به کابل آمد و مسوولان امنيتي کشور گفتهاند که سفر او به کابل با هدف بحث در مورد برنامه خروج نيروها و انتقال مسووليتهاي امنيتي به نهادهاي امنيتي افغانستان و همچنان سپردن مسووليت قطعات خاص امنيتي تحت آموزش امريکاييها به امنيت ملي افغانستان صورت گرفته است.
مسوولان نهادهاي امنيتي افغانستان در حالي به مردم در مورد وضعيت امنيتي پس از خروج نظاميان خارجي اطمينان ميدهند که هم مردم افغانستان نگران وضعيت به نظر ميرسند و هم نهادهاي استخباراتي و نظامي خارجي از احتمال بدتر شدن وضعيت امنيتي افغانستان پس از خروج نظاميان بينالمللي ابراز نگراني کرده و فرضيه سقوط بخشهايي از کشور بدست طالبان را مطرح کردهاند.
تا حدودي ميتوان از رفتار و گفتار طالبان نيز اين استنباط را داشت که اين گروه به طمع پيروزي از راه جنگ بعد از خروج نيروهاي بينالمللي، بحث و گفتوگوي صلح را جدي نگرفته و به اصطلاح انتظار ميکشند تا خارجيان از کشور بيرون شوند و سپس حملات خود را شدت بخشيده و به تصرف بخشهايي از مناطق مهم کشور اقدام کنند.
با توجه به وضعيت پيش آمده «اطميناندهي» مسوولان نهادهاي امنيتي کشور ميتواند به سه مبنا استوار باشد.
1-آگاهي و تحليل دقيق و عميق از تواناييهاي بالفعل و بالقوه نيروهاي امنيتي کشور.
2- بيخبري و نا آگاهي از ضعفها و کاستيهاي نيروهاي امنيتي کشور.
3- تبليغات(کتمان ضعفها و کاستيها با هدف آرام نگهداشتن مردم). در زير به گونه فشرده به هر سه مبنا پرداخته خواهد شد.
توانايي نيروهاي امنيتي: توانايي نيروهاي امنيتي را با در نظرداشت چند شاخص ميتوان مورد ارزيابي قرار داد.
1-رهبري و فرماندهي کارآ و مدبر
2- امکانات و تجهيزات جنگي و لوژيستکي
3- حقوق و امتيازات مالي مورد نياز براي پرداخت حقوق ماهوار
4- روحيه بلند و قوي در برابر دشمن
و5-توپخانه و نيروي هوايي قوي و مؤثر.
بررسي دقيق توانايي نيروهاي امنيتي در واقع ايجاب آن را مينمايد که هر يک از شاخصههاي ياد شده، به صورت جداگانه مورد بررسي همه جانبه قرار گيرد. اين کار زمانگير است. بعيد است که نهادهاي امنيتي افغانستان، به صورت دقيق در مورد هر شاخصه ياد شده ارزيابي همه جانبه و دقيق انجام داده باشد. با يک نگاه گذرا ميتوان گفت که در هر يک از شاخصههاي ياد شده، نواقص و کمبوديهايي وجود که وقتي کنار هم قرار داده شوند، به سختي ميتوان گفت که نيروهاي امنيتي افغانستان توانايي لازم را براي مقابله با تهديدهاي روز افزون امنيتي دارا ميباشند.
نيروهاي امنيتي افغانستان، از رهبري و فرماندهي کارآ و مدبر برخوردار نيستند. گزينشهاي قومي، سياسي، سليقهاي و فساداندود در سطح رهبري و فرماندهي اين نيروها سبب شده که رهبري و فرماندهي نيروها به شدت ضعيف باشد. شايد بتوان گفت که بزرگترين نقطه ضعف در همين بخش وجود دارد. يکي از علتهاي عمده بلند بودن آمار تلفات نيروهاي امنيتي افغانستان به ضعف رهبري و فرماندهي مرتبط است. به ندرت اتفاق ميافتد که فرماندهان ارشد نيروهاي امنيتي براساس لياقت و شايستگي و کارداني و مؤثريت به کار گماشته شوند.
موضوع اکمالات و تجهيزات نيز يک نقطه ضعف جدي است. ميتوان گفت که عجالتاً از ناحيه موجوديت تجهيزات و امکانات لوژيستکي مشکل جدي وجود ندارد، اما در توزيع و رسانيدن امکانات و تجهيزات به دليل فساد گسترده در اين بخش مشکلات جدي وجود دارد که رفع آن به سادهگي مقدور نيست. در بسياري از نقاط کشور، نيروها بخاطر کشته ميشوند که امکانات و تجهيزات مورد نياز به موقع در اختيار آنان قرار داده نميشود.
مشکل مالي نيز چيزي نيست که بتوان به سادهگي از کنار آن گذشت. همين اکنون معاش و امتيازات مالي نيروهاي امنيتي از محل بودجه کمکهاي خارجي تأمين ميشود. با کاهش تعهدات جامعه جهاني به افغانستان، اين بخش با مشکلات جديتري مواجه خواهد شد.
از نظر توپخانه و نيروهاي هوايي نيز مشکلاتي وجود دارد. هرچند ممکن از نظر داشتن توپ و تانک و هواپيما مشکل جدي وجود نداشته باشد، اما به کارگيري از توپ و تانک و هواپيما در موقع مناسب و در زمان مناسب و به گونه مؤثر و برنامهريزي شده مشکل وجود دارد. بعيد به نظر ميرسد که نيروهاي امنيتي افغانستان در امر برنامهريزي و بهرهگيري از توپ و تانک و هواپيماهاي جنگي بتوانند به آن سرعت و دقت و مؤثريتي که به کمک نيروهاي بين المللي عمل ميشد، عمل کنند.
شايد يگانه نقطه قوت، روحيه بلند و قوي نيروهاي امنيتي کشور باشد. اين نيروها تا کنون با روحيه بلند عليه طالبان جنگيده و به نظر مي رسد که به سادهگي نميتوان از تضعيف روحيه نيروها سخن گفت. اما هرگاه رهبري و فرماندهي درست کار نکند و از نظر تجهيزات و امکانات مشکلات افزود شد، اين امر در تضعيف روحيه نيروها مؤثر واقع خواهد شد.
البته هرگاه توانايي نيروهاي امنيتي کشور با توانايي هاي رزمي طالبان مقايسه شود، ميتوان گفت که حتا قابل مقايسه نيست. اين نيروها به مراتب نيرومند از طالبان هستند.
با اين حال، قرار نيست که توانايي نيروهاي امنيتي با توانايي رزمي طالبان مقايسه شود. بلکه وقتي از توانايي نيروها سخن گفته ميشود، بايد نگاه ما معطوف به آينده باشد. يعني بتوان از توانايي ثابت در هر يک از شاخصههاي ياد شده سخن گفت.
به عنوان سخن آخر در اين بخش ميتوان گفت که نيروهاي امنيتي کشور در حال حاضر در مقايسه با طالبان به مراتب قويتر هستند، اما سوال اين است که اين توانايي چگونه و تا چه زماني حفظ خواهد شد. آيا مثلاً براي سه سال آينده نيروهاي امنيتي کشور توانايي آن را دارند که ظرفيت هاي رزمي خود را در همين حد امروز در برابر تهديدهاي روز افزون حفظ کنند؟ اگر از اين ناحيه اطمينان وجود نداشته باشد، ميتوان گفت که نيروها توانايي لازم را ندارند. چون اتکا به ظرفيتهاي بالفعل و ناديده گرفتن ظرفيت هاي بالقوه، خطر فروپاشي هولناک را در صفوف نيروها به همراه دارد.
بيخبري مسوولان امنيتي: يک مبناي اطمينان دهي مسوولان امنيتي را ميتوان«بيخبري» عنوان کرد. چنانکه اشاره شد، تشخيص دقيق تواناييهاي بالفعل و بالقوه نيروهاي امنيتي، خود توانايي ويژهاي نياز دارد که در رهبري نهادهاي امنيتي اين توانايي ديده نميشود. در واقع تشخيص توانايي يک امر ساده نيست بلکه به عنوان يک فرآيند مطرح است که در طي يک زمان طولاني شکل ميگيرد و بيشتر ميتوان اسم آن را قدرت تحليل و ارزيابي نام نهاد. قدرت تحليل و ارزيابي، کميابترين پديده در کل حکومت افغانستان و در ميان نيروهاي امنيتي به صورت اخص است. به سختي ميتوان باور کرد که نهادهاي امنيتي افغانستان درک دقيق و درستي از ظرفيت هاي موجود، خطرهاي احتمالي و نقاط ضعف و قوت داشته باشند. چون به تعبير ديگر ميکانيزم يا سازوکار تشخيص و تحليل در ميان اين نيروها يا اصلاً وجود ندارد يا خيلي ضعيف و فاقد کارآيي است.
با توجه به اين امر، بعيد نيست که رهبران ارشد نهادهاي امنيتي در يک خلاي معلوماتي قرار داشته باشند و اظهارات خوشبينانه شان در مورد تواناييها، بيشتر متکي به همين خلا باشد. به بيان ديگر، ممکن رهبري نهادهاي امنيتي به دليل خلاي موجود معلوماتي دچار اعتماد به نفس کاذب شده و در مورد تواناييها نيروها اظهارات غيرواقعبينانه داشته باشند.
تجربه انتقال مسووليتهاي امنيتي از نيروهاي خرجي به نيروهاي امنيتي افغانستان که در سال قبل صورت گرفت و مسووليت آن را آقاي محمد اشرف غني به عهده داشت، گوياي چنين چيزي است. در آن زمان بيش از آنکه نقاط ضعف نيروها و خلاي موجود آشکار و پنهان تمرکز شود، بيشتر در يک رويکرد سياسي و ظاهراً مليگرايايي، گزارش داده ميشد که با انتقال مسووليت ها از نيروهاي خارجي به نيروهاي داخلي، مشکل خاصي پيش نخواهد آمد. اما تجربه نشان داد که اين گزارشها بيش از آن که از درک و شناخت عميق و تحليل عميق وضعيت استوار باشند، به احساسات و عواطف ملي استوار بود. در نتيجه در بسياري ازمناطق که خارجي ها بيرون شدند، خلاي امنيتي بوجود آمد و امنيت بسياري از مناطق به شدت خراب شد و طالبان به آن مناطق مسلط شدند.
تبليغات: اما مبناي سوم ميتواند تبليغات باشد. به اين معنا که رهبران نهادهاي امنيتي افغانستان با درک ضعفها و ناتوانيها و کاستيهاي جدي، در يک رويکرد سياسي و عوامفريبانه، به مردم اطمينان دهند که مشکلي پيش نخواهد آمد. اين در واقع تکرار تجربه انتقالهاي مسووليت هاي امنيتي در سالهاي قبل به يک مقياس بزرگ ملي است.
تجربه نشان داده که اظهارات مقامهاي حکومتي افغانستان بيش از آنکه به مبتني بر مطالعه دقيق و درست واقعيتهاي عيني باشد، مبتني بر رويکردهاي سياسي است. هميشه تلاش صورت گرفته تا همه چيز خوب و رو به راه نشان داده شود. مسوولان نهادهاي دولتي کمتر به خود زحمت ميدهند که در يک مورد خاص ابتدا تحقيق نموده و سپس بعد از کشف حقايق، آن را در اختيار مردم قرار دهند. برعکس همواره تلاش صورت ميگيرد که در يک رويکرد تبليغاتي مردم آرام نگهداشته شده و به اصطلاح به آنان اطمينان داده شود که همه چيز خوب است. شايد يک دليل و انگيزه اين کار در نزد مسوولان حکومتي اين باشد که از افزايش ترس و نگراني مردم جلوگيري شود. اين در واقع شبيه تزريق مسکن است.
از نظر سياسي حکومت افغانستان نميتواند از موجوديت ضعفها و کاستيها در نهادها و نيروهاي امنيتي سخن بگويد، زيرا چنين حرفي از يک طرف توانايي و ظرفيت مديريتي و کل مشروعيت مديريتي را از حکومت در اين شرايط حساس سلب ميکند، از طرف ديگر مردم بيشتر به ترس و دلهره ميافتند و از سوي ديگر حکومت افغانستان در انظار جهاني نيز به يک حکومت ناکاره و ضعيف تنزيل جايگاه خواهد کرد. به ويژه آنکه امروزه در بحث صلح، جامعه جهاني هر ازگاهي مشغول مقايسه حکومت افغانستان با طالبان ميشود تا شايد به اين سوال جواب دقيق پيدا کند که آيا ميتوان حکومت فعلي را با طالبان تعويض کرد؟! بنابراين، احتمال قوي اين است که مبناي«اطميناندهي» مسوولان ارشد نهادهاي امنيتي، تبليغات باشد!!