توسعه ساينس و تکنالوژي، شبکه هاي اجتماعي و وسايل ارتباطي، امروز کره زمين را به يک دهکده جهاني تبديل و انسان هاي متمدن با طرد افکار کهنه به عصر انترنت رسيده اند و نيک مي دانند که دستآوردهاي علمي ذهن و چشم انسان را روشن مي سازد، واقعيت اين است انسان ها و جوامعي که علم را رجحان و برتري داده اند به اوج رفاه رسيده اند، اما انسان ها و جوامعي که به واقعيت هاي علمي باور ندارند در عقب ماني و بدبختي ها دست و پا مي زنند.
پديده هاي طبيعي و اجتماعي تکامل تدريجي داشته اند چنانچه اگر گذشته هاي دور را مطالعه کنيم و صفحات زنده گي بشر را ورق زنيم، انسان ها از زنده گي مغاره نشيني تا ظهور آسمان خراش هاي امروزي، مراحل مختلف تکامل را سپري کرده اند و وقتي از مغاره نشيني به سوي زراعت و زنده گي قبيله يي رو آوردند، مناسبات و زنده گي اجتماعي تابع يک سلسله اصول و پرنسيپ هاي گرديد که مي توانست نظم قبيله را حفظ کند و به مرور زمان قبايل قوي و بزرگتر به خاطر به دست آوردن چراگاه ها، مناطق شکار و اراضي مناسب بالاي قبايل کوچکتر حمله و مناطق شان را تصاحب مي کردند. با بيشتر شدن نفوس، خان ها و بزرگان قبايل متوجه شدند به خاطري که بتوانند از جان، مال، اموال و مواشي شان در برابر تجاوز ساير قبايل دفاع نمايند به ايجاد قلعه هاي مستحکم اقدام نمودند و در مراحل بعدي دولت شهرها به ميان آمد، حکمرانان و سلاطين با وسعت قلمرو شان دولت هاي با محدوده جغرافيايي وسيعتر را در اختيار داشتند که به آن هم اکتفا نکرده، زير شعار منافع ملي به کشورهاي ديگر حمله ور شده به خاطر تصرف اراضي باعث وقوع جنگ هاي بزرگ جهاني نيز شده اند که تلفات و ضايعات بي شماري به جا مانده است. رهبران و حکومت هاي کشورهاي متمدن درس خوبي از تاريخ و تجارب گذشته گرفته اند و حال در حد اعظمي کوشش مي کنند تا مشکلات شان را از راه تفاهم حل و فصل نمايند.
متأسفانه در کشورما جنگ ويرانگر ادامه دارد که باعث از بين رفتن و معلوليت هزاران انسان بيگناه و تخريب خانه هاي مسکوني و تأسيسات عام المنفعه شده است که ميلياردها دالر به خاطر اعمار و ساختمان آن ها مصرف شده است.
به عنوا ن يک افغان و يک انسان آرزويم اين است تا از راه هاي منطقي و صلح آميز مشکل فعلي افغانستان حل و فصل شود. اگر شهرها ويران و مردم کشته و متواري شوند، حکومت به هرکسي که تعلق داشته باشد يا تعلق گيرد باز سرکي و سرچي حکومت خواهند کرد. در حالي که حاکميت واقعي دل مردم را به دست آوردن، حقوق بشر را رعايت کردن، اقتصاد، زراعت و صنعت را رونق بخشيدن، وطن را آباد کردن، تأمين صلح، امنيت و آرامي در يک کشور است نه چيز ديگر.
حکومتي که از طريق مصالحه، اراده و خواست مردم به دست آيد ارزش و اهميت بسيار بالاتري دارد در مقايسه با حکومتي که از طريق خون ريزي به دست آيد.
انسان را که در واقع يک سيستم عالي و محصول مرحله يي از تکامل در نظام هستي است نبايد کشت و قلبش را خاموش ساخت، جنگ و کشتار راه حل نيست، درک واقعيت ها، وطندوستي و بشردوستي و احترام به مقام انسان مي تواند باعث ايجاد تفاهم و تأمين صلح شود، تأمين صلح باعث تأمين امنيت مي شود و تأمين امنيت خود زمينه ساز ترقي و پيشرفت در کشور مي شود.