سیاسی

صلح افغانستان و اهداف پاکستان!

نورالله ولي‌زاده

 

 

منصور احمد خان سفير پاکستان در کابل، به بي بي سي گفته است که کشورش «خيلي صادقانه» طالبان را «قانع» کرده و پيام واضح را به آنان رسانده که جنگ در افغانستان راه حل نظامي ندارد. به گفته او طالبان «حالا وارد يک روند سياسي شده اند».

سفير پاکستان گفته که اين کشور سه هدف را در افغانستان دنبال مي‌کند: اول: پاکستان نقش سازنده و تسهيل کننده را در پروسه صلح ايفا مي‌کند. هدف ديگر، تقويت روابط دوجانبه سياسي، امنيتي و استخباراتي، ترانزيت، تجارت بين دو کشور است، و هدف سوم اتصال ميان آسياي جنوبي و آسياي مرکزي از طريق افغانستان است.

سفير پاکستان در کابل در حالي از همکاري«صادقانه» کشورش در روند صلح افغانستان سخن گفته که حکومت افغانستان هنوز هم بر موضع قبلي خود در قبال پاکستان اصرار مي‌ورزد.«پاکستان در روند صلح همکاري صادقانه نمي‌کند.» اين جمله، موضع قديمي حکومت افغانستان در قبال پاکستان است. اين موضع از زمان حکومت حامد کرزي تا کنون به صورت مکرر از زبان مقام‌هاي حکومت افغانستان شنيده است. اخيراً نيز در چند مورد امرالله صالح معاون نخست رياست جمهوري، پاکستان را به حمايت از طالبان و دادن جنگ‌افزار و مواد انفجاري به اين گروه متهم کرد.

در واقع حرف حکومت افغانستان اين است که نمي‌توان به پاکستان اعتماد کرد. چون پاکستان بارها و سال‌ها در حالي‌که از همکاري در روند صلح افغانستان سخن گفته، هم‌زمان سياست جنگ‌جويانه خود در قبال افغانستان را دنبال کرده است و اين دوگانگي چنان در رفتار حکومت پاکستان تکرار شده که حالا زمينه هرنوع اعتماد را ميان دو کشور از بين برده است. به بيان ديگر، حکومت افغانستان امروزه نيز با بي‌اعتمادي به پاکستان نگاه مي‌کند و چنان‌که اشاره شد اين بي‌اعتمادي از رفتار گذشته پاکستان منشأ گرفته است.

اما مقام‌هاي پاکستاني اخيراً مدعي شده‌اند(چنان‌که سفير اين کشور در کابل گفته) که پاکستان در قبال صلح افغانستان حالا صادقانه همکاري مي‌کند. بي‌ترديد حکومت افغانستان هرگونه تجويزي براي پذيرش موضع جديد حکومت پاکستان را «ساده‌لوحانه» مي‌داند.

با اين‌حال، معيارهاي درست‌سنجي يا دروغ‌سنجي گفتار پاکستاني‌ها کدام‌ها اند؟ آيا مي‌توان با استناد به گذشته، امروز و فردا نيز گفت که پاکستان حاضر به همکاري صادقانه در روند صلح افغانستان نيست؟ اگر ملاک داوري در اين مورد، صرفاً رفتار گذشته پاکستان باشد، اين امر به معناي ناديده گرفتن تغييرات وارده در سياست پاکستان نخواهد بود؟ به اين پرسش‌ها مي‌توان با تحليل شرايط جديد سياسي-نظامي در افغانستان و منطقه پاسخ گفت. اگر صرفاً نکته اتکا رفتار گذشته پاکستان باشد، احتمال ارايه پاسخ‌هاي گمراه‌کننده وجود دارد. البته در عين حال، ايجاب مي‌کند که هرگونه خوش‌بيني بايد با نهايت دقت و احتياط صورت گيرد و از دل تحليل عميق وضعيت بيرون شده باشد.

تا حدود زيادي مي‌توان گفت که پاکستاني‌ها به اهدافي که در حمايت از طالبان دنبال مي‌کردند، رسيده‌اند. يکي از دلايلي که پاکستان از طالبان حمايت مي‌کرد، اين بود که پاکستان مي‌خواست طالبان دوباره به قدرت برسند يا در قدرت سهم عمده داشته باشند. اين هدف اکنون در شرف تحقق است. روند جاري صلح که از بسياري جهات به نفع طالبان تا کنون پيش‌رفته، در واقع پاکستان را اميدوار ساخته که طالبان به قدرت بر مي‌گردند و اين چيزي است که پاکستان آن را از سال 2001 به اين طرف مي‌خواست. با توجه به اين امر مي‌توان گفت که پاکستاني‌ها امروزه دلايل و انگيزه‌هاي بيشتري به همکاري صادقانه در روند صلح دارند.

خروج نيروهاي امريکايي از افغانستان، با توجه به اين‌که احتمال به ميان آمدن سناريوهاي ديگر منطقه‌يي و جهاني را مي‌تواند به دنبال داشته باشد، دليل ديگري به همکاري پاکستان در روند جاري صلح پنداشته شده مي‌تواند. روند جاري صلح تا حدود زيادي در مشوره با پاکستان و با عطف توجه به اين امر پيش‌برده شده که از وراي آن بتوان روابط استراتيژيک پاکستان وامريکا را تقويت کرد. در واقع پاکستاني‌ها تلاش دارند به امريکايي‌ها وانمود کنند که زمينه خروج آبرومندانه امريکا از افغانستان به واسطه تلاش‌هاي صلح‌جويانه پاکستان مقدور شده است. همکاري پاکستان در روند صلح افغانستان، ضامن حفظ روابط استراتيژيک ميان اسلام‌آباد-واشنگتن پنداشته مي‌شود.

با خروج نيروهايي امريکايي از افغانستان، دست کشورهاي منطقه در مداخله در امور داخلي افغانستان بازتر مي‌شود. ايران، روسيه، چين و هند تمايلاتي بروز داده‌اند که در صورت ايجاد خلاي قدرت در افغانستان بعد از خروج امريکا از اين کشور، در افغانستان سياست مداخله فعال را روي دست گرفته و تحولات سياسي آينده را بر مدار منافع خود مديريت کنند. پاکستاني‌ها مي‌دانند که با توجه به اين امر، يگانه راه مصون تأمين منافع آنان در آينده سياسي افغانستان، همکاري در روند جاري صلح با گرداننده‌گي امريکا است. محاسبه پاکستان اين است که اگر روند صلح به مديريت امريکا به نتيجه برسد، پاکستان بيش از هر کشور ديگر دستش در امور داخلي افغانستان بازتر خواهد بود و در غير اين صورت، احتمال اين که اوضاع از کنترل پاکستان خارج شود، بيشتر است.

سفير پاکستان در کابل، وقتي سه هدف پاکستان در افغانستان را فهرست مي‌کند، در صدر اين فهرست، همکاري در روند صلح را جاي مي‌دهد و پس از آن برقراري روابط حسنه سياسي، امنيتي، استخباراتي و ترانزيتي ميان پاکستان و افغانستان را جاي مي‌دهد و در اخير به اتصال پاکستان به آسياي ميانه از طريق افغانستان به عنوان هدف پاکستان اشاره مي‌کند.

از اين گفته‌هاي سفير پاکستان آشکار مي‌شود که پاکستان به‌خاطر تحقق اهداف دومي و سومي در روند صلح همکاري مي‌کند. به بيان ديگر، پاکستان مي‌خواهد برآيند توافقات صلح در افغانستان، استقرار حکومتي در کابل باشد که از يک طرف روابط حسنه و گسترده سياسي، نظامي و اقتصادي با پاکستان داشته باشد و از طرف ديگر راه امن و مصون را براي اتصال پاکستان به آسياي ميانه ايجاد کند. در واقع، اين رويايي است که پاکستان آن را به واقعيت نزديک مي‌بيند. طالبان به عنوان گروهي که از حمايت بي‌شايبه پاکستان در سخت‌ترين شرايط حيات نظامي و سياسي خود برخوردار بوده، وقتي در کابل قدرت را در دست گيرد، پاکستان اطمينان خواهد داشت که افغانستان بخشي از قلمرو بلامنازعه پاکستان است و اين امر به معناي به واقعيت پيوستن روياي ديرين پاکستان است.

با توجه به نکات بالا، مي‌توان با احتياط گفت که پاکستان دليلي به عدم همکاري در روند صلح افغانستان ندارد و بلکه شايد بيش از همه مي‌خواهد که اين روند سريع و ساده به نتيجه برسد. بنابراين، اين نکته را نيز مي‌توان گفت که موضع بدبينانه حکومت افغانستان در قبال پاکستان با توجه به تغيير شرايط سياسي و نظامي، چندان قابل تآييد و دفاع نيست. اما از اين گفته نمي‌توان نتيجه گرفت که تلاش‌ها براي«پاکستانيزه» کردن افغانستان قابل تأييد و دفاع است.

در واقع امروز بين «متهم کردن پاکستان به عدم همکاري در روند صلح» و «تلاش‌هاي پاکستان براي اعمال سيطره و نفوذ نامحدود در افغانستان» بايد تفکيک قايل شد. امروزه به سياق گذشته نمي‌توان گفت که پاکستان در روند صلح همکاري نمي‌کند. بلکه امروزه بايد گفت که پاکستان در روند صلح همکاري مي‌کند، اما از اين همکاري اهدافي را دنبال مي‌کند که ممکن براي افغانستان خطرناک باشد.

ايده پاکستانيزه کردن افغانستان با سناريويي که پاکستان در نظر دارد، کم‌ترين خطرش اين است که با موج تازه‌يي از مخالفت‌هاي داخلي در افغانستان مواجه خواهد شد. اين موج را کشورهاي رقيب پاکستان در منطقه تقويت خواهند کرد که از وراي آن مي‌توان انتظار تشديد رقابت‌هاي منطقه‌يي و جنگ‌هاي ديگري را داشت.

در شرايط کنوني، مسووليت حکومت افغانستان منحيث نهادي که نماينده مردم به شمار مي‌رود اين است که به جاي چسپيدن به رويکردهاي گذشته‌گرايانه، تلاش کند تا ضمن همکاري در روند صلح، از فرو رفتن کشور به کام برنامه‌هاي توسعه‌طالبانه پاکستان جلوگيري کند. البته جلوگيري در اين معنا، صرفاً مخالفت دگم‌انديشانه با روند صلح و کارشکني در اين روند نيست. نمي‌توان با اين گفته که روند جاري صلح در محور منافع پاکستان و امريکا قرار دارد، اين روند را تحريم کرد. به ويژه آن‌که تحريم بيشتر جنبه سودجويي شخصي و گروهي داشته باشد و نسبت به منافع درازمدت کشور بي‌اعتنا باشد.

حکومت بايد در اين روند مشارکت فعال داشته باشد و با کنار گذاشتن منافع فردي و گروهي، تلاش کند که در ترسيم آينده سياسي کشور، هوشمندانه عمل کند. به هرحال پاکستان يکي از کشورهاي همسايه افغانستان است که نمي‌توان با «ذهنيت دشمني ابدي» با اين کشور، سياست کرد. بايد ضمن در نظرداشت حق پاکستان براي تأمين منافع‌اش، براي منافع درازمدت افغانستان نيز فکري شود و آينده‌يي ساخته شود که اين دو کشور ضمن حفظ احترام متقابل يکديگر، روابط خوب سياسي و اقتصادي نيز داشته باشند.

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار