سیاسی

صلح استعماری، مکاتب دخترانه به مثابه هدف جنگی

 

بر بنياد گزارش‌هاي اوليه، انفجار در برابر يک مکتب در غرب کابل، جان دست کم 50 غيرنظامي که اکثريت شان دانش‌آموزان مکتب استند را گرفته است.

سخن‌گوي وزارت داخله گفته است که در انفجاري که عصر شنبه، (18ثور) در منطقه غرب کابل رخ داده، دست‌کم 50 نفر کشته و بيش از 100 نفر ديگر زخمي شده‌اند.  او در توييتي نوشته که تمامي قربانيان غيرنظاميان هستند و افزوده که آمار تلفات در حال تغيير است.

سخن‌گوي وزارت داخله پيشتر اعلام کرد که حوالي ساعت 4 انفجاري در برابر مکتب سيدالشهداء شهرک اتفاق حوزه سيزدهم امنيتي شهر کابل رخ داده است.  گزارش‌ها حاکي است که اين حادثه ناشي از انفجار موتر بم‌گذاري شده بوده است.

انفجار کابل تنها 10 روز بعد از انفجار مرگ‌بار لوگر رخ داده که در آن نيز بيش از 25 نفر کشته شدند. در رويداد لوگر نيز اکثر نيز قربانيان دانش‌آموزاني بودند که براي امتحان کانکور آماده مي‌شدند.

آنچه روزيکشنبه در کابل و 10 روز پيش در لوگر رخ داد، فشرده سرگذشت 20 سال اخير افغانستان است، افغانستان تحت لشکر کشي امريکا که همزمان به طور شگفت انگيزي همچنان جولانگاه تروريست‌هايي بوده که پيشتر مورد حمايت‌هاي وسيع غرب و قدرت‌هاي استعماري ديگر قرار داشته اند.

امريکا در پايان مأموريت نظامي خود با طالبان صلح کرد، صلحي استعماري که يکي از عواقب آن، مشروعيت بخشيدن و اعطاي مجوز به کشتارهاي فجيعي است که دو نمونه آن را در لوگر و کابل طي ده روز اخير شاهد بوده ايم.

اکنون ديگر تروريست‌ها در سايه مصونيتي که صلح استعماري امريکايي در اختيار آن‌ها قرار مي‌دهد، با فراغ بال و آرامش خاطر مي‌توانند جنايت کنند، بدون آن‌که منتظر کيفر و مجازات باشند. امريکا و انگليس و ناتو و سازمان ملل و… هم قطعاً حمله تازه کابل را با شديدترين الفاظ محکوم خواهند کرد، همان کاري که دولت منفعل و فاسد کابل نيز انجام خواهد داد، اما هم آن‌ها و هم تروريست‌هاي عامل اين کشتارهاي مهيب و فجيع به خوبي مي‌دانند که اين پيام‌ها نمي‌تواند موجب توقف ماشين کشتار و جنايت آنان شود.

يکي ديگر از موارد مشترک در دو حمله اخير در کابل و لوگر، آماج قرار دادن دانش آموزاني است که تنها جرم شان تلاش براي آموختن است تا با سلاح علم، جهل و جنون و جنگ را مهار کنند و آينده بهتري را براي کشورشان رقم بزنند.

در کابل به ويژه يک مکتب دخترانه آماج قرار گرفته است، جايي که از نظر تروريست‌هاي هم پيمان امريکايي شان به خودي خود يک هدف نظامي محسوب مي‌شود و دختراني که بدون هراس از تهديدهايي که عليه تحصيل دختران و پيشرفت زنان وجود دارد، همچنان تلاش مي‌کنند بيشتر بياموزند و تن به محدوديت‌ها و موانع بزرگي که در اين مسير دشوار قرار دارد، ندهند، درست به اندازه سربازان مسلح جنگي، براي تروريست‌هاي تنگ انديش، مستحق کشتار و خشونت هستند.

البته انتظار مي‌رود که مثل هميشه مسووليت حمله خونين غرب کابل را بار ديگر گروه اهريمني داعش بر عهده بگيرد، زيرا اکثر يا همه کساني که در جريان اين حمله جنايت‌کارانه و فاجعه بار قتل عام شده اند، فرزندان شيعه و هزاره هستند، کساني که براي نيروي تکفيري داعش، مهدورالدم اند و بي هيچ دليلي بايد کشته شوند، اما داعش هم فرزند نامشروع حاصل آميزش استعمار امريکا و وهابيت تکفيري است و نام ديگر آن، طالبان است. از نظر دشمني با معارف يا دامن زدن به فرقه گرايي‌هاي خونين مذهبي هم هيچ تفکيک و توفيري ميان طالبان و داعش وجود ندارد.

اين دو نيروي جهنمي البته وجوه اشتراک ديگري نيز دارند، از جمله اين‌‌که هر دو نيرو مورد حمايت پيدا و پنهان امريکا قرار دارند و از سوي قدرت هاي استعماري و رژيم هاي مزدور و سرسپرده منطقه و فرامنطقه، حمايت و تقويت مي‌شوند.

با اين حال، احتمالاً امريکايي ها به ويژه زلمي خليل‌زاد، ترجيح خواهند داد تا مثل هميشه، طالبان را از اين جنايت مهيب و هولناک، تبرئه کنند و بار اصلي مسؤوليت اين کشتار فاجعه بار را بر دوش داعش بيندازند، گروهي بي‌هويت، بي ريشه و موهوم که مشخص نيست در کجا مستقر است و چرا بساط آن برچيده نمي‌شود.

با اين حال، حملات تازه کابل و لوگر يک‌بار ديگر به مردم افغانستان، ثابت کرد که تروريزم، شيعه و سني نمي‌شناسد، اين نيروي تکفيري که مجري مستقيم نقشه‌هاي استعمار جهان‌خوار است، کمر به نابودي کل ملت افغانستان بسته است و آخرين بقاياي حيات جمعي اين ملت را آماج قرار داده و در اين زمينه حتا بر پسران و دختران دانش آموز هم رحم نمي‌کند، بنابراين، اميد بستن به پيامدهاي روياپردازانه صلح استعماري امريکا با طالبان، حماقت و بلاهت است و راهي به هيچ دهي نخواهد برد.

تنها راه برون رفت از اين وضعيت وخيم و مرگ‌بار، اتحاد و بسيج ملي همه اقشار و طيف‌هاي قومي و مذهبي افغانستان عليه افراط  گرايي است. هيچ راه ديگري وجود ندارد. مردم بايد متحد شوند و عليه اين دو نيروي اهريمني دشمن افغانستان به پا خيزند، در غير‌آن، همه جدا جدا مجبور به تحمل مصايبي خواهند شد که کمر آنان را مي‌شکند، مانع از همبسته‌گي، وحدت، بسيج و ايستاده‌گي‌شان مي‌شود و به دشمنان دژخيم، امکان مي‌دهد تا يک ملت از هم گسيخته و تکه‌پاره را به ساده‌گي نابود کنند و دارايي هاي ملي‌شان را به تاراج ببرند.

نرگس اعتماد

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار