سیاسی
سقوط بدون درگيری؛ شکست از دشمن فرضی
در ادامهی درگیریهای شدید در شمال، کاربران شبکههای اجتماعی ادعا کردهاند که چند ولسوالی ولایت بدخشان، در شمال شرق کشور پیش از آنکه طالبان حمله کنند، سقوط کرده است.
فوزیه کوفی، عضو هیأت گفتوگوکننده صلح در صفحهی فیسبوکش نوشته است: “اکثر اراکین دولتی در ولایت بدخشان تحت تأثیر تبلیغات، بدون آنکه طرف معلوم باشد دفاتر و سنگرهای خود را رها کردند.”
خانم کوفی نوشته در بعضی حالات “طرف مقابل” (طالبان) بعد از ساعتی از ترک محلات توسط نیروهای دولتی به محل آمدند.
او این سناریو را “جالب و خنده دار” دانسته و از کاربران شبکههای اجتماعی خواسته از تبلیغات در مورد نحوه جنگ در بدخشان جداً جلوگیری کنند.
فواد امان، معاون سخنگوی وزارت دفاع، اما از پاکسازی شهر فیض آباد، مرکز ولایت بدخشان خبر داده و گفته است که در عملیات پاکسازی حومه بدخشان، تعداد زیادی از طالبان “به شمول تروریستان چچنی، اوزبیکستانی و پاکستانی” کشته شدند.
گزارش وزارت دفاع از یکسو نشان میدهد که دولت آماده مقابله با طالبان در مراکز شهری است و مصمم است تا اجازه ندهد که طالبان شهرها را سقوط دهند و از جانب دیگر، به معنای آن است که دامنهی جنگ به مراکز ولایتی رسیده و دولت به آخرین خاکریزهای مقاومت علیه طالبان در شهرها عقب نشینی کرده است.
با این حال، آنچه درباره ولسوالیهای بدخشان اتفاق افتاد و در شبکههای اجتماعی هم بازخوردهای گسترده ای داشت، حکایت از یک واقعیت تلخ دیگر دارد و آن تلاشی و فروپاشی قدرت بازدارندهگی نظامی دولت در برابر طالبان است.
این فروپاشی به گونه ای رخ داده که نیروهای دولتی حتا منتظر رسیدن لشکر مهاجم طالبان نمیمانند و بدون هیچگونه جنگی، سنگرها را ترک میکنند. در برخی از موارد، به شکل مضحکی، طالبان حتا نیروی کافی برای استقرار در ولسوالیهای ساقط شده در اختیار ندارند و وقتی مردم خبر سقوط ولسوالیها را به آنان میدهند، گروه طالبان با شگفتی میپرسند که چگونه و توسط چه کسانی سقوط داده شده است.
مشخص نیست که در پشت پرده این سناریوی خنده آور چه بازیای جریان دارد، اما آنچه در عمل رخ میدهد، حاکی از آن است که نیروهای دولتی، از طالبان نه، بلکه از یک دشمن فرضی شکست میخورند، دشمنی که وجود ندارد، اما ترس و هول و هراس آن، لرزه بر اندام نیروهایی میاندازد که سلاح و مهمات و تانک و موترهای زرهی و… در اختیار دارند و شماری از تجهیزات شان حتا دست نخورده در اختیار طالبان قرار میگیرد.
نکته نگران کننده دیگر این است که یک مرکز فرماندهی مشترک و مسلط بر اوضاع در ولایتهای بحران زده وجود ندارد. مدیران امنیتی محلی، پیش از آنکه مسوولیت خود را در رهبری جنگ به درستی انجام دهند، صحنه را ترک کرده و حتا از ولایت خارج شده اند. این چیزی است که در گزارشهای خبری درباره بدخشان وجود دارد و حتا گفته میشود که افرادی مانند فرمانده پولیس و رییس امنیت ملی این ولایت، در فیض آباد حضور ندارند. در صورتی که این روایت، دقیق باشد، معنای آن این است که نیروهای امنیتی در فقدان هدایت و رهبری و دستور مافوق، اراده ای برای جنگیدن ندارند و تصمیم میگیرند تا بدون ورود به جنگی بیهوده که از بالا مورد حمایت و هدایت قرار نمیگیرد، صحنه را ترک کنند و بگریزند.
متأسفانه این وضعیت، روحیه دیگر نیروهای امنیتی در دیگر مناطق بحران زده را نیز تضعیف میکند و از سوی دیگر به طالبان کمک میکند تا بدون پذیرش هزینههای مرگبار جنگ مستقیم با دولت، به سرزمینهای وسیع دست پیدا کنند و همزمان به تجهیزات و امکانات جدید و مدرن نظامی نیز دسترسی یابند.
سهیل شاهین، از اعضای هیأت مذاکره کننده طالبان در قطر نیز اخیراً ادعا کرد که طالبان در افزایش خشونتهای جاری، نقشی ندارند و این نیروهای دولتی هستند که با عقب نشینی بدون درگیری، مناطق را به طالبان واگذار میکنند.
این ادعا اگر از جهاتی نادرست است، دست کم از یک حیث، درست است و سناریویی که در بدخشان، رخ داد از زمره همین مورد است، زیرا بر بنیاد آن، نیروهای امنیتی دولتی، از دشمن فرضی شکست خورده اند و این ترس از طالبان است که بر آنان غلبه کرده نه برتری نظامی طالبان در میدان جنگ. عامل دوم هم فقدان یک فرماندهی شجاع، مسوولیت پذیر و متعهد در بالا است تا رهبری جنگ را بر عهده بگیرد و به نیروهای امنیتی برای ماندن و جنگیدن و پیروز شدن، روحیه و اراده بدهد.
عبدالمتین فرهمند/ جمهور