در جامعه سنتي و روستايي کشورما که زنان نتوانستند مانند زنان ساير کشورها در منطقه درس بخوانند و به مدارج بالاي تحصيلي و شغلي برسند، مورد حق تلفي و ظلم مضاعف از طرف اکثريت گروه ها قرار گرفتند که در اين ميان طالبان مطلق منکر حضور زن در همه عرصه ها استند.
زنان که بيشتر از 50 درصد جمعيت افغانستان را تشکيل ميدهند و هر روز با کشته شدن مردهاي خانوادههاي شان بيشتر بار مسووليت خانواده ها را عهده دار ميشوند خيلي خوف دارند که مبادا طالبان بر روستا و شهر هاي مسلط شده و حتا اجازه معلم بودن در مکاتب را هم براي شان ندهند.
سخنگويان و هيأت مذاکره کننده طالب ها به وضوح در گفتار و کردار شان نشان دادند که زن ها حق کار و فعاليت را ندارند و بايد خانه نشين شوند.
در دو دهه اخير که صدها هزار دختر درس خواندند و بعضي شان توانستند شامل کار هاي خوب شوند و عدهيي هم بخاطر پيدا کردن يک لقمه نان به خانواده هاي شان به کارهاي فزيکي و شاقه روي آوردند، اما با عزت زندهگي نمودند.
با تسلط مجدد طالبان به مناطق مختلف شايد شاهد قتل هاي دسته جمعي زنان و دختران تحصيل کرده و فعال در عرصه سياست و اجتماع باشيم.
سکوت مرگ بار نهادهاي مدافع حقوق زن در داخل و خارج کشور ما را حيرت زده ساخته که مبادا همه شان همدست شده باشند تا زنان و دختران اين کشور به عنوان قربانيان اصلي سياست هاي ظالمانه کشورهاي بزرگ شوند و تا سال هاي زيادي ديگر ما نتوانيم درس بخوانيم و کار کنيم.
زنان فعال و بزرگتر از ما جوان ها نيز بي برنامه و بي سرنوشت معلوم ميشوند و هيچکدام شان برنامه واضح حق خواهي ما دختران اين سرزمين را مطرح نميکنند و فقط خوش هستند در بودن شان در شوراي عالي مصالحه و يا کدام معينيت.
صداي زنان در پارلمان نيز تابع گرايش هاي سياسي مردان خانواده هاي شان شده که ميبينيم بعضي از اين بانوان صداي موافقت با تشديد ناامني را به لهجه و روايت تسليم شدن به طالب ها به زبان ميآورند.
پيشنهاد من به دختران تحصيل کرده و شجاع وطنم اين است که در کنار خيزش هاي مردمي مردانه، به بسيج مقاومت زنانه نيز فکر کنند تا ما هم عليه دشمن مشترک خود ايستاد شويم تا ديگر کسي به زنان اين سرزمين به چشم ضعيفه و عاجزه نبينند بلکه به عنوان انسان هاي شجاع و عدالتخواه به ما نگريسته شود، تا باشد که بدون تگدي گري به خواست ها و حقوق خود برسيم.