ترجمه

جايگاه چين در افغانستانِ پسا‌ خروج

برگردان به فارسی - سیده مطهر /          The Telegraph - Charu Sudan Kasturi

 

 

شباهت هاي [اوضاع فعلي] افغانستان  با اوايل دهه 1990 بديهي است. اوضاع کٌند است و نيز چالش پيچيده‌تري را براي هند و جهان پوشانيده. با اعلاميه خروج نيروهاي امريكايي توسط جو بايدن، رييس جمهور ايالات متحده امريكا، از افغانستان تا 11 سپتامبر و اعلام ناتو از دنبال کردن اين روند، برخي موارد روشن شد. طالبان به احتمال زياد خشونت عليه دولت منتخب و دموکراتيک کابل را تشديد مي‌دهند و امکان دارد که حملات، به گروه شبه نظامي کمک کند تا قدرت را بدست آورند. اين نمي‌تواند براي بسياري در افغانستان – به ويژه زنان و اقوام غير پشتون – خبر خوبي باشد.

اين يک سناريوي نگران کننده به خصوص براي هند است که در اکثر موارد با قاطعيت از گفت‌وگو با طالبان، گروهي که مدت ها به پشتيباني مالي و لوجستيکي ارتش پاکستان متکي بوده اند، خودداري کرده است. در حالي که اين وضعيت شباهت هاي زيادي با افغانستان 30 سال پيش دارد، اما يک تفاوت اساسي  که مي‌تواند به دهلي‌نو کمک کند يا هم آسيب برساند، نقش چين است.

خروج اتحاد جماهير شوروي از افغانستان در سال 1989 دولت دکتور نجيب الله را در کابل آسيب پذير کرد. جنگ داخلي آغاز شد، دولت در سال 1992 سقوط کرد و در هرج و مرج پس از آن، طالبان با تصرف کابل به عنوان قدرت‌مندترين بازيکن ظاهر شدند. اين گروه شبه نظامي به شدت با هند، ايران و روسيه مخالف بود. اگرچه اين گروه از مجاهدينِ که ايالات متحده به ايجاد آن در افغانستان کمک کرد، به وجود آمد، روابط طالبان و واشنگتن در طول دهه 1990 به ويژه پس از پناه دادن به اسامه بن لادن، رو به زوال رفت. پاکستان به عنوان کشوري با بيشترين نفوذ در افغانستان ظهور کرد، زيرا تار هاي بازي – و کيف پول طالبان را در دست داشت.

سه دهه بعد، روسيه و ايران نيز روابط خود را با طالبان برقرار کرده اند و مشخص نيست که آيا قرار است دولت اشرف غني رييس جمهور اين کشور مانند دولت نجيب الله، سقوط کند يا خير؛ اما بزرگ‌ترين تفاوت در بازي، بازيکن حيرت‌آوري است که امروز بيشترين نفوذ را در افغانستان دارد، اگرچه اين کار را بي سر و صدا انجام مي‌دهد.

در حقيقت، چين تنها کشوري است که بر تمام گروه هايي که براي آينده افغانستان مي‌جنگند، فرماندهي مي‌کند. چين اکنون بزرگ‌ترين سرمايه گذار خارجي در اين کشور است و براي دولت غني به يک شريک حياتي تبديل شده است، زيرا مي‌خواهد در ميان يک جنگ بي پايان، اقتصادي را بسازد. اين مبلغ دربرگيرنده 3 بيليون دالر براي يک معدن بزرگ مس و عينک، که در حدود 32 مايل جنوب شرقي کابل قرار دارد، است. چين در ابتدا افغانستان را از ابتکار کمربند جاده‌يي خود يعني يک شبکه بزرگ از راه آهن، بنادر و بزرگ‌راه هاي که اسياي جنوب شرقي و آسياي جنوبي را به اروپا و آفريقا وصل مي‌کند، حذف کرده بود. اما از آن زمان به بعد، براي گسترش شاخه هاي دهليز اقتصادي چين-پاکستان و پروژه BRI به افغانستان، نيز طرح‌ريزي شد.

در همان زمان، چين روابط خود را با طالبان و دوستانش مانند شبکه حقاني تقويت کرده است. اين کشور ميزبان رهبران طالبان بود، از جمله در سال 2019، زماني که به توافق ميان گروه شبه نظامي و امريکا کمک کرد. طالبان نيز مانند دولت افغانستان به سرمايه گذاري، زيرساخت ها و مشاغل در مناطقي از کشور که کنترل مي‌کنند، نياز دارند. چين اين موارد را در ازاي يک رابطه کاري به آنها پيشنهاد کرد که در اين رابطه کاري طالبان بايد از نقض حقوق بشر چين عليه اقليت مسلمان اويغور در سين کيانگ چشم پوشي کنند.

دليل علاقه فزاينده چين به افغانستان عمليات استخباراتي آن در اين کشور نيز مي‌توان باشد. دسامبر گذشته، مقامات افغانستان يک حلقه جاسوسي چيني را که با شبکه حقاني در حال پيگيري و هدف قرار دادن جدايي طلبان اويغور در افغانستان بودند، بازداشت کردند.

يک امر بسيار مهم دگر، تأثير چين فقط به بازيگران اصلي در افغانستان محدود نمي‌شود. اين کشور هم‌چنين مهم‌ترين سرمايه گذار اقتصادي در پاکستان و ايران، دو همسايه بزرگ افغانستان است. چين مدتي بزرگ‌ترين سرمايه گذار خارجي در پاکستان بود و در اوايل سال جاري، اعلام کرد 400 ميليون دالر سرمايه گذاري در ايران انجام داده و در عين حال خريد نفت تهران را با وجود تحريم هاي ايالات متحده ادامه مي‌دهد. اين تأثير در افغانستان نيز مفيد واقع خواهد شد.

اسلام‌آباد و تهران قادر به ناراحت کردن چين نيستند. چين روي آنها حساب مي‌کند تا از تماس و نفوذ خود براي تحت فشار قرار دادن طالبان و ساير شبه نظاميان استفاده کنند. در واقع، چين – برخلاف اتحاد جماهير شوروي در دهه 1980 و ايالات متحده از سال 2001 – براي اعمال نفوذ مشابه به حضور فيزيکي گسترده در افغانستان احتياج ندارد، زيرا بر خلاف ساير قدرت ها، با هيچ يک از بازيگران اصلي در اين کشور دشمن نيست.

به طور مستقيم، سايه طولاني‌تر چين در افغانستان براي هند چندان مناسب نيست. اما اگر با دقت نگاه کنيد، مي‌بينيد که منافع دهلي‌نو و چين  همسان است. چين مانند هند مي‌خواهد افغانستان به عنوان دروازه‌اي به جمهوري هاي آسياي ميانه محصور در خشکه عمل کند. مانند هند، چين نيز خواهان جنگ داخلي يا تروريسم در افغانستان نخواهد بود، زيرا اين امر باعث مختل شدن فعاليت هاي اقتصادي آن ها و زير سوال بردن پروژه هاي BRI در اين کشور خواهد شد. در سال 2018، هند و چين در مورد افغانستان، گام هاي کوچک و مشترکي را در جهت همکاري برداشته بودند. مقامات افغانستان را به طور مشترک آموزش مي‌دادند، اما تنش هاي مرزي متعاقب اين مشارکت را متوقف کرد.

احياي گفت‌وگو ها به نفع هند است. به مدت چهار دهه، افغانستان تئاتر نيابتي جنگ قدرت هاي جهاني و منطقه‌يي بوده است؛ امريکا، روسيه، پاکستان، ايران، چين و هند براي کنترل اين کشور تلاش مي‌کردند. اکنون فرصتي براي افغانستان فراهم شده است تا اين دو رقيب تلخ را با هم آشتي دهد. دهلي‌نو و چين بايد لحظه را غنيمت بشمارند.

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار