در يک ماه گذشته بخش هاي وسيعي از ولسواليهاي ولايتهاي تخار، کندز، بدخشان، بلخ ، سرپل، جوزجان وفارياب اکثراً بدون جنگ تخليه ويا هم توسط طالبان سقوط داده شد. دراين ولسواليها طالبان برخورد هاي متفاوت از خويش بروز داده اند، در فارياب بيست و دوتن از کوماندوهاي تسليم شده را بدون سؤال و جواب به رگبار بستند، اما در شمال شرق سربازان تسليم شده را آزاد کرده با اعطاي يک مقدار پول وکارت معافيت رخصت نمودند. همچنان در آقچه طالبان به زنان هشدار داده اند که بدون برقع و محرم شرعي از خانه هاي شان بيرون نشوند و براي مردان درمساجد حاضري گذاشته اند تا مردها صبح و شام آن را امضاء و ياشصت بگذارند تا طالبان بدانند که کي ها در نماز جماعت حاضر و کي ها غير حاضر اند، طبيعي است که خاطيان را مجازات مينمايند. اما اين عملکرد در ولايتهاي تخار و بدخشان کمتر ديده شده است و تنها از اين ولايتها خبر ميرسد که طالبان دختران و زنان بيوه را به سربازان خويش عقد ميکنند. اما از سختگيري هاي قبلي شان خبري نيست. برخي راديوهاي محلي که مناطق شان به دست طالبان افتاده است مسوولان آن ها را مجبور به نشرات مطابق سليقه خويش نموده و مجبور ساخته ميشوند که ترانه هاي طالبان را پخش کرده و اخبار را نيز به نقل از منابع طالبان تهيه نمايند. در همين احوال داکتر خليلزاد که او را در افغانستان باني اين حوادث دردناک ميدانند سفرهاي منطقهيي خويش را بار ديگر آغازنموده است. همچنان گفته ميشود که حامد کرزي و داکتر عبدالله در معيت شماري از سياستمداران کابل نشين روز جمعه عازم قطر جهت ديدار با هيأت مذاکره کننده طالبان خواهند شد. اکنون که شمار زيادي از ولسواليهاي کشور به دست طالبان افتاده است طالبان در ميز مذاکرات چه خواهند خواست؟ واضح و مبرهن است که طالبان خود را پيروز ميدان نبرد ميدانند، لذا تقاضاي آنها اين است که حکومت موجود استعفاء دهد و يک حکومت عبوري جاي آن را گرفته و آتش بس با درنظر داشت شرايط طالبان اعلام گردد.
اما طالبان در نهايت امر خواستار تصاحب قدرت سياسي در کشور بوده و شايد شماري را از حکومت کنوني و جريان هاي سياسي به عنوان شريک در اداره دلخواه شان بپذيرند. قابل ياددهاني است که مشارکت در پست هاي نه چندان مهم براي جبهه جمهوريت طرح دلخواه طالبان خواهد بود. دراين سناريو براي شخص رييس جمهور شايد جايي وجود نداشته باشد، اما آتش بس در قدم اول مردم را به آينده عاري ازخشونت اميدوار خواهد کرد. همچنان دراين سناريو حقوق شهروندي، حقوق زنان، آزادي بيان و آزادي رسانه ها از مواردي است که آسيب هاي جدي را متقبل خواهد شد. اما يک سناريوي ديگر نيز ممکن است وجود داشته باشد که طالبان بنام مذاکره دفع الوقت نموده تا يازده سپتامبر برسد که در آن صورت آنها سعي خواهند کرد تا شهرهاي بزرگ را و بالاخره کابل را تصاحب نمايند که در آن صورت نيازي به مشارکت سياسي نخواهند داشت. سقوط ولسواليها به دست طالبان، آنها را در وضع کاملاً عالي از نظر مورال نظامي قرار داده و شايد به اين فکر کنند که چون در ميدان بازي ميبرند، نيازي براي ايجاد اداره عبوري نخواهد بود. اين سناريو کاملاً دست آوردهاي دو دهه را از ميان خواهد برد. هکذا چون شهرهاي بزرگ مانند ولسواليها بدون جنگ و دفاع تسليم نخواهد شد ميزان تلفات جاني مردم ملکي و خسارات هنگفت مالي محتمل است. فرماندهان طالب علاقه دارند که کار را با جنگ يکسره نمايند، اما گروه رهبري طالبان و حاميان پاکستاني و منطقهيي شان شايد طرفدار اين گزينه نباشند چون جنگ در شهرهاي بزرگ که ويراني و سروصداهاي زيادي را قبال خواهد داشت. وجهه طالبان را بار ديگر مکدر نموده مردم دنيا اعتراض خواهند کرد که امريکا چرا گذاشت گروهي با خونريزي و آدم کشي در افغانستان به قدرت برسد. پاکستان و ساير کشور هاي که طالبان را تجهيز ميکنند نيز در انظار جهاني شرمنده خواهند شد. درست مانند چيزي که پس از سقوط حکومت داکتر نجيب الله توسط مجاهدين در دهه نود ميلادي انجام شد. اما چون پاکستان و ايران از داکتر غني متنفر اند، ممکن است طرح فروپاشي نظام در دستور کار اين کشورها باشد که در آن صورت بازهم زيرساخت ها و نهاد هاي دولتي ويران شده و شهريان شهرهاي بزرگ به شمول کابل آسيب هاي جدي خواهند ديد و جنگ نيز تداوم خواهد يافت و تسلط طالبان برکل کشور نيز با چالش مواجه خواهد شد. اما اگر مقاومت جبهه جمهوريت تداوم يافته و در داخل اجماع ملي براي حمايت از ارزش هاي دو دهه گذشته به ميان آيد طالبان در طويل المدت مناطق وسيعي را که اشغال کرده اند دوباره ازدست خواهند داد. درآن صورت منطق جنگ در ميان سربازان طالب از ميان خواهد رفت، زيرا خروج نيروهاي خارجي مبرر شرعي جهاد را کم رنگ خواهد نمود. اما طالبان باوجودي که ولسواليهاي زيادي را به دست آورده اند ميز مذاکره را نيز ترک نکرده و گروه هاي تماس ميان طرفين کماکان کار ميکنند و اين تماس ها نشان ميدهد که طالبان غير از جنگ گزينه مصالحه را نيز مطمح نظر دارند. حکومت افغانستان براي بيرون رفت اين بن بست بايد متوسل به اقدامات ذيل گردد:
1- اجماع ملي بايد طوري شکل بگيرد که قدرت مطلقه داکترغني مهار گردد.
2- حکومت بايد اجماع منطقهيي که درحمايت از طالبان شکل گرفته است را درهم کوبيده براي خويش متعهدين منطقهيي دست و پا کرده، در ميان همسايه ها نيز دوستاني را پيدا نمايد.
3- در نقشه صلح صادقانه گام بگذارد و تاکيد براي حفظ دست آوردهاي بيست ساله نموده از اصرار برتداوم قدرت خود داري ورزد.
درصورتي که اين اقدامات انجام شود طالبان مجبور خواهند شد که از توسعهطلبي و احراز قدرت مطلقه خودداري کنند درغير آن جنگ براي ساليان زيادي در اين کشور ادامه يافته و در آخر جنگ هاي تباه کن که فاجعه بشري تکاندهنده رخ خواهدداد، افغانستان به پارچه هاي زيادي منقسم شده و تخاصم براي سالهاي متمادي ادامه خواهد داشت.