سیاسی
تاپی، طالبان و منافع اقتصادی امريکا
وزارت خارجه امریکا گفته که “حکومت امریکا هیچ حمایت مستقیم مالی برای پروژه تاپی فراهم نکرده است”.
برخی رسانههای امریکایی مدعی شدهاند که جو بایدن از “خط لوله طالبان” در افغانستان حمایت میکند.
ماه گذشته، نشریه “واشنگتن اگزماینر” نوشته بود که برای امنیت خط لوله گاز ترکمنستان از طریق افغانستان و پاکستان به هند (موسوم به تاپی)، قرار است به طالبان “حق عبور” برای امنیت آن پرداخت شود.
طالبان هم از اجرای تاپی استقبال کرده اند. بسیاری از تحلیلگران ظهور طالبان را مرتبط با تأمین امنیت این پروژه دانسته اند.
زلمی خلیلزاد، نماینده فعلی امریکا برای صلح افغانستان برای احداث این خط لوله در اواخر دهه ۹۰ میلادی از طرف شرکت امریکایی یونیکال با سفر به منطقه، با طالبان رایزنی کرده بود.
براساس گزارشها در دسامبر ۱۹۹۷ نمایندهگان طالبان به دعوت یونیکال به شهر هوستون امریکا رفتند تا درباره کشیدن خط لوله گاز مذاکره کنند.
با این حساب به رغم رد ادعای همکاری و حمایت امریکا از طالبان برای فراهم کردن امنیت خط لوله گاز تاپی، همه نشانهها حاکی از آن است که این پروژه بدون همکاری امنیتی طالبان، امکان تحقق ندارد و قدرتهای ذینفع در این پروژه نیز به خوبی از اهمیت نقش طالبان در این زمینه آگاه اند.
نقش راهبردی طالبان، زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که سیطره کنونی آن گروه بر مسیرهای عبور این خط لوله را با فلسفه وجودی طالبان و ارتباطات پیچیده آن گروه با کشورهای ذینفع در این پروژه پیوند بزنیم.
طالبان از حمایتهای قوی پاکستان و ترکمنستان برخوردار اند و این حمایتها تنها ارزش ایدئولوژيک ندارد، بلکه پای نقشهها، منافع و زد و بندهای حیاتی و استراتیژيک نیز در میان است.
از سوی دیگر، امریکا هم یکی از شرکای مهم این پروژه بزرگ محسوب میشود و شرکتهای عظیم امریکایی در صدد اند تا از رهگذر این پروژه به سودهای کلان دست پیدا کنند.
بر این اساس، انتخاب زلمی خلیلزاد به عنوان نماینده شرکت یونیکال برای مذاکره با طالبان درباره خط لوله تاپی در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی و نیز انتصاب او به حیث نماینده ویژه وزارت امور خارجه امریکا برای مذاکرات صلح با طالبان، تصادفی نبوده و نمیتواند دو رویداد جداگانه در زندهگی آقای خلیلزاد به شمار بیاید، بلکه این دو مأموریت، در ادامه همدیگر و مکمل هم هستند.
در هر دو مورد، ارتباطات و پیوندهای مستحکم خلیلزاد با رهبران طالبان از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است. بنابراین، مذاکرات و توافق خلیلزاد با طالبان، نه به عنوان دوطرف متخاصم، بلکه به مثابه دو شریک اقتصادی و استراتیژيک انجام شده و خلیلزاد و طالبان در این زمینه، دارای منافع و اهداف مشترک بوده اند. با توجه به این واقعیتها و مدلولها، با وجود موضع گیری وزارت امور خارجه امریکا درباره عدم حمایت دولت بایدن از «خط لوله طالبان» به نظر میرسد که گزارش رسانهها و ارزیابی تحلیلگران امریکایی در این زمینه، کاملاً مستدل، مستند و واقع بینانه است و در این خصوص، معاملات پنهانی و پیچیده ای میان امریکا و طالبان در جریان است.
سکوت جو بایدن و کامالا هریس، معاون او درباره ادعاهای مطرح شده مبنی بر حمایت مالی واشنگتن از طالبان به منظور فراهم کردن امنیت پروژه تاپی هم شک و پرسشها در این باره را افزایش میدهد و از اعتبار موضع وزارت امور خارجه امریکا در رد این ادعاها و گزارشها میکاهد.
با توجه به این ارزیابیها، پروژه جاری صلح، تنها تلاشی برای پایان جنگ و نجات امریکا از باتلاق مرگبار و پرهزینه نبرد ۲۰ ساله که شکست خورده، نیست، بلکه این پروژه، منافع بزرگ اقتصادی هم برای طرفهای درگیر به ویژه امریکا، پاکستان، ترکمنستان و شرکتهای چندملیتی غربی دارد.
در این میان البته هیچکس نمیتواند انکار کند که پروژه تاپی برای حیات اقتصادی و توسعه و رفاه افغانستان نیز اهمیت دارد و سودمند است، اما آنچه تردیدها در این باره را افزایش میدهد، عزم و اراده و تعهد صادقانه طالبان برای انتفاع مشروع از این پروژه در مسیر توسعه و پیشرفت و شکوفایی اقتصاد افغانستان است. طالبان تاکنون نشان داده اند که به دستور پاکستان و دیگر رژيمهای حامی تروریزم، زیرساختهای اقتصادی کشور را عمداً و آگاهانه ویران میکنند و در مسیر پروژههای زیربنایی، مانع ایجاد میکنند. بنابراین، تضمینی وجود ندارد که آن گروه جز برای تحقق اهداف پاکستان و ترکمنستان و امریکا، از تاپی برای اقتصاد افغانستان، بهره ای بردارد.
نگرانی دیگر، خطر هزینه کردن پولهای دریافتی طالبان از رهگذر این پروژه برای توسعه تروریزم، تقویت فعالیتهای تروریستی و تحرک ماشین جنگی آن گروه است. هیچ اطمینانی وجود ندارد که طالبان درآمد هنگفت ناشی از عبور خط لوله تاپی را در مسیرهای مشروع و برای اهداف بزرگ ملی مصرف کنند
با توجه به این مسایل، امریکا، پاکستان و ترکمنستان با باج دادن به طالبان و یا استفاده از قدرت غیرمشروع این گروه برای تحقق اهداف سودآور اقتصادی خویش، عملاً به تروریزم کمک میکنند و قدرت و بقای گروههای تروریستی را تأمین و تضمین میکنند. این معامله البته دوجانبه است، یعنی گروههای تروریستی و منافع غیرمشروع اقتصادی قدرتها، همدیگر را توجیه میکنند و لازم و ملزوم هم هستند.
محمدرضا امینی/ جمهور