سیاسی

  به انتظار و تعطيلی پايان دهيد؛دولت بايدن توافق صلح را ارزيابی می کند نه بازنگری!

 

 

نورالله وليزاده

رچند حکومت افغانستان و طالبان به صراحت نگفته‌اند که آغاز جدي دور دوم گفت‌وگوهاي صلح را به جلوس رسمي جوبايدن در کرسي رياست جمهوري امريکا موکول کرده‌اند، اما همه قراين و شواهد حاکي از آن است که گفت‌وگوهاي داخلي صلح منتظر دولت جديد امريکا است. اين‌که شماري از اعضاي هيأت طالبان و حکومت به موقع(20جدي) به دوحه برنگشتند و اين‌که با گذشت دو هفته از آغاز دور دوم گفت‌وگوها هيأت‌ها کدام نشست مهمي و بحث جدي‌اي نداشته‌اند، شواهدي است بر اين امر که گفت‌وگوها به شکل اعلام ناشده در حالت تعليق قرار دارد.

با آن‌که دولت بايدن کدام موضع متفاوت در قبال روند صلح افغانستان اتخاذ نکرده و اکثريت تحليل‌گران به اين باوراند که دولت جديد امريکا در توافق صلح ميان امريکا و طالبان کدام تغيير اساسي ايجاد نخواهد کرد، اما به نظر مي‌رسد که حکومت افغانستان هنوز هم اميدوار است که دولت جديد امريکا در اين زمينه تجديد نظر کند و توافق‌نامه صلح با طالبان را مورد بازنگري قرار دهد.

چندي پيش، سرور دانش معاون دوم رياست جمهوري افغانستان خواستار بازنگري توافق‌نامه صلح امريکا و طالبان شد. امرالله صالح معاون نخست رياست جمهوري افغانستان نيز دو روز پيش گفت که امريکا به طالبان در روند صلح بيش از حدامتياز داده است. اين‌ها همه نشان مي‌دهد که حکومت افغانستان انتظار مي‌کشد تا دولت بايدن در رابطه به توافق‌نامه صلح بازنگري کند.

به تازه‌گي(روز سه شنبه) آنتوني بلينکن نامزد بايدن براي وزارت امور خارجه امريکا، گفته که توافق دولت امريکا با طالبان را ارزيابي خواهد کرد. بربنياد گزارش بي بي سي، آقاي بلينکن در جلسه تأييد صلاحيت خود در پاسخ به سناتورها گفت: «ما مي خواهيم به اين جنگ به اصطلاح ابدي پايان دهيم. مي خواهيم نيروهايمان را برگردانيم. مي خواهيم تا حدودي ظرفيت برخورد با هرگونه بازگشت تروريسم که اصلاً براي آن به آنجا رفتيم را حفظ کنيم.»

چنان‌که ديده مي‌شود، نامزد وزارت امور خارجه امريکا، از ارزيابي در مورد توافق‌نامه صلح طالبان-امريکا سخن گفته است نه از بازنگري آن. اگر قرار مي‌بود که حکومت بايدن، توافق‌نامه صلح را مورد بازنگري قرار دهد، نامزد وزارت خارجه اين کشور حتماً به اين موضوع اشاره مي‌داشت. اگر حکومت بايدن، نسبت به توافق‌نامه صلح ميان امريکا و طالبان به صورت جدي کدام ملاحظه مي‌داشت و بازنگري در آن را لازمي مي‌دانست، حتماً اين موضوع را به اطلاع حکومت افغانستان و طرفين صلح مي‌رسانيد. واقعيت اين است که توافق صلح ميان امريکا و طالبان با آن‌که متأثر از ديدگاه‌هاي شخصي شخص خليل‌زاد نيز بوده مي‌تواند، اما در کل  توافق ياد شده در راستاي اهداف کلان راهبردي امريکا صورت گرفته و تحت نظر متخصصين امور بين‌المللي و نهادهاي قانوني و با صلاحيت اين کشور تدوين شده است.

به نظر مي‌رسد که حکومت افغانستان از اين موضوع آگاه است که حکومت جديد امريکا در زمينه توافق صلح با طالبان تجديد نظر نمي‌کند، اما به عمد طوري وانمود مي‌کند که در اين مورد چيزي نمي‌داند. به عبارت ديگر مي‌توان گفت که در اين زمينه حکومت افغانستان تجاهل عارفانه مي‌کند. در واقع گره اصلي صلح افغانستان در همين تجاهل نکته نهفته است. حکومت افغانستان از بسياري چيزها در پشت پرده صلح آگاه است، اما با تجاهل عارفانه مي‌خواهد وقت بيشتري را مصرف کند و روند صلح را در مسيري قرار دهد که در جهت منافع تيم حاکم باشد.

چنان‌که از گفته‌هاي نامزد وزارت خارجه امريکا بر مي‌آيد، او عين همان مواضعي را اعلام داشته که در مورد جنگ و صلح افغانستان تيم ترمپ اعلام داشته بود. پايان دادن به جنگ، برگرداندان نيروها و حفظ ظرفيت برخورد با بازگشت تروريزم در افغانستان. اين‌ها اساسات برنامه صلح امريکا با طالبان به شمار مي‌رود. امريکا مصصم است که نظاميانش را از افغانستان بيرون کند و حضورش در افغانستان از حالت نظامي به حالت ديگري در آيد. مثل حضور امريکا در بسياري از کشورهاي ديگر که جنبه نظامي ندارد و در چارچوب برنامه هاي سياسي و اقتصادي قابل تحليل است.

امريکايي‌ها اين ظرفيت را در خود مي‌بينند که با وجود خروج کامل ازافغانستان امکان برگشت دوباره به يک بهانه درافغانستان را براي خود حفظ کنند. اين چيزي است که دولت پسا صلح در افغانستان نيز به آن ضرورت دارد. حتا اگر قرار باشد که براساس توافق دوحه، تمامي قدرت در افغانستان به طالبان سپرده شود، بازهم اين گروه نيازمند حمايت سياسي و اقتصادي امريکا خواهد بود. همين نيازمندي به معناي ظرفيت امريکا براي حفظ حق بازگشت نظامي‌اش به افغانستان خواهد بود. امريکايي‌ها برنامه صلح خود را طوري طراحي کرده‌اند که چارچوب حقوقي امکان رفت و برگشت امريکا در افغانستان را فراهم کند. امريکايي‌ها به يک خروج از افغانستان نياز دارند. اين خروج براي تجديد قوا، براي تسکين افکار عمومي، براي اطمينان خاصر کشورهاي رقيب امريکا، براي جبران خسارات ناشي از جنگ، براي برنامه‌ريزي مجدد يک نياز است. اين شبيه يک عقب‌نشيني تاکتيکي است. عقب‌نشنيي تاکتيکي به معناي آماده‌گي به حمله بعدي است.

پاکستان منحيث يک دوست راهبردي امريکا، در اين ميان نقش ميانجي را دارد. حکومت پسا صلح به هرحال همان حکومتي خواهد بود که پاکستان مي‌خواهد در کابل مستقر باشد. هرچه رهبري فعلي حکومت افغانستان فرا راه پاکستنيزه شدن روند سياسي جاري مانع ايجاد کند، سرانجام اگر توافق صلحي حاصل شود، اين توافق به نفع طالبان و پاکستان خواهد بود. وقتي پاي پاکستان در بين باشد، امريکا نيز اطمينان حاصل مي‌کند از اين  که با همکاري پاکستان زمينه برگشتش به افغانستان در صورت لزوم مساعد خواهد بود. شمال و غرب پاکستان هنوز سرزمين حاصل‌خيزي براي رويش انواع گروه‌هاي تروريستي شبيه طالبان و داعش است. اين چيزي است که امريکا و پاکستان روي آن به عنوان يک ظرفيت مشترک فکر مي‌کنند.

بنا به آن‌چه گفته شد، حکومت افغانستان نبايد آگاهانه و ناآگاهانه وقت بيشتري را صرف انتظار براي آمدن حکومت جديد در امريکا کند. حکومت افغانستان بايد روند صلح را جدي بگيرد و از تعلل در اين زمينه خود داري کند. حکومت بايد براي صلح با درک واقعيت‌هاي موجود برنامه‌ريزي کند. اين برنامه‌ريزي بايد براساس يک ديد استراتيژيک از منافع درازمدت افغانستان صورت گيرد. اين برنامه‌ريزي بايد به حل اساسي معضلات سياسي و قومي در کشور توجه کند. بايد روي تغيير اساسي در ساختار نظام سياسي و توزيع عادلانه قدرت سياسي فکر اساسي شود. چيزي‌که واضح است که با وضعيت فعلي نه حکومت فعلي توان ادامه دادن را دارد و نه طالبان توان اداره کشور بدون مشارکت واقعي ديگران و حمايت کشورهاي قدرتمند را دارد. هر دو طرف بايد از فرصت پيش آمده در جهت يک آينده روشن براي افغانستان فکر کنند.

 

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار