سیاسی

ايران در دو راهی تصميم‌گيری در مورد افغانستان!

نورالله ولی زاده

هر چند ایران در زمان حکومت طالبان عملاً مخالف این گروه بود و جبهه مقاومت ضد طالبان را حمایت می‌کرد، اما در بیست سال اخیر سیاست ایران در قبال طالبان مبهم بوده است. در مقاطعی از زمان، گزارش‌‎هایی در مورد حمایت ایران از طالبان منتشر شده که ایرانی‌ها آن را رد کرده‌اند. نماینده‌گان طالبان چندبار به تهران سفر کرده‌اند و مقام‌های ایرانی نیز گفته‌اند که با طالبان بخاطر منافع ایران در تماس هستند و کوشش می‌کنند که در روند صلح افغانستان نقش کمک کننده داشته باشند.

تعریفی که مقام‌های رسمی ایران از طالبان ارایه کرده‌اند، متناقض بوده است. چندی پیش، جواد ظریف وزیر امورخارجه ایران در گفت‌وگو با طلوع نیوز گفت که ایران هنوز طالبان را از فهرست گروه‌های تروریستی بیرون نکرده است. آقای ظریف در همان محاسبه هم‌چنان بر وجود رابطه میان ایران و طالبان تاکید کرد و گفت که این رابطه بخاطر منافع ایران است.

هشت روز پیش(4سرطان) روزنامه کیهان ایران یادداشتی را در مورد پیشروی‌های طالبان  منتشر کرد که در آن تلاش شده تا از طالبان به نحوی قباحت‌زدایی شود. در این یادداشت گفته شده«گروه طالبان، با طالبانی که می‌شناختیم و مثلاً سر می‌برید، تفاوت‌هایی کرده است.» در این یادداشت هم‌چنان تصریح شده که “در پیشروی‌های اخیر این گروه در افغانستان خبری از جنایت‌های هولناک، شبیه جنایات داعش در عراق نیست و طالبان حتا اعلام کرده که با شیعیان این کشور هم کاری ندارد.”

یادداشت روزنامه کیهان با واکنش‌های گسترده در رسانه‌های اجتماعی افغانستان روبه‌رو شد. بسیاری‌ها در واکنش گفته‌اند که با توجه به این‌که روزنامه کیهان از رسانه‌های نزدیک به رهبری جمهوری اسلامی ایران است، یادداشت اخیر این روزنامه، موضع رهبری جمهوری اسلامی است. در واقع در این یادداشت تلاش شده که چهره خشن طالبان پوشانیده شده و این گروه را یک گروه بی‌خطر به منافع ایران معرفی کند. تاکید روزنامه براین‌که طالبان با شیعیان افغانستان کاری ندارد، معنادار است.

ایران خود را مدافع شیعیان در افغانستان می‌داند و طالبان گروهی است که از نظر فکری مخالف قرائت شیعی از اسلام است. در زمان حاکمیت این گروه، مذهب رسمی حاکم در افغانستان مذهب حنفی بود و شیعیان از بسیاری از آزادی‌های مذهبی که در نظام جدید برخوردار شدند، در زمان حاکمیت طالبان برخوردار نبودند. با توجه به این امر، هرگونه جانب‌داری و تعامل ایران با طالبان، از سوی شیعیان افغانستان پرسش برانگیز دانسته می‌شود. به عبارت دیگر، گروه‌های شیعی در افغانستان از ایران انتظار دارند که از آنان در برابر خطر طالبان حمایت کند.

بنابراین، تاکید یک روزنامه نزدیک به رهبری مذهبی ایران مبنی براین‌که طالبان با شیعیان کاری ندارند به این معنا می‌تواند باشد که ایران می‌خواهد برای تعامل با طالبان در میان شیعیان افغانستان ذهنیت‌سازی کند. جمهوری اسلامی ایران می‌خواهد به گروه‌های شیعی در افغانستان که نگران برگشت طالبان به قدرت هستند و انتظار حمایت از ایران را دارند، بفهاند که نگران نباشید، طالبان با شما کاری ندارند. این در واقع یک نوع اطمینانه از جانب ایران به گروه‌های شیعی است که در عین حال می‌تواند در عقب خود خبری از یک تعامل بین طالبان و جمهوری اسلامی نیز داشته باشد.

در همین‌حال، روز دوشنبه(7سرطان) وزارت خارجه ایران اعلام کرد که طالبان بخشی از امروز و آینده افغانستان خواهند بود نه همه آن. این موقف رسمی وزارت امور خارجه ایران که توسط سخنگوی این وزارت در یک نشست خبری عنوان شد، می‌تواند نشان‌دهنده موقف میانه تهران در قبال طالبان باشد. معنای حرف وزارت خارجه ایران این است که ایران از تسلط کامل طالبان بر افغانستان و گرفتن تمام قدرت سیاسی توسط این گروه حمایت نمی‌کند بلکه می‌خواهد که طالبان از طریق یک تفاهم سیاسی به تسلط به بخشی از افغانستان و گرفتن بخشی از قدرت سیاسی اکتفا کند.

اگر موقف اصلی ایران در قبال طالبان همین باشد، می‌توان گفت که این موقف، موقف تا حدودی تعدیل شده است. این موقف، با موقف پاکستان، امریکا و بسیاری از کشورهای دیگر همسو است. بسیاری از کشورهای ذی‌دخل در صلح افغانستان نظر شان این است که طالبان باید به سهم پنجاه درصدی در قدرت اکتفا کرده و به تشکیل یک حکومت ایتلافی با سایر نیروهای سیاسی اقدام کند. چیزی که در واقع بن‌مایه طرح صلح امریکایی‌ها را تشکیل می‌دهد.

با توجه به نکات یاد شده، به نظر می‌رسد که با پیشروی طالبان در برخی از مناطق، در محافل سیاسی ایران بحث‌ها در مورد این‌که ایران در نهایت چه موقفی در قبال طالبان اتخاذ کند، داغ شده است. از آنجایی که نظام سیاسی ایران در درون خود دو جناح اصول‌گرا و اصلاح‌طلب دارد، به احتمال زیاد میان این دو جناح بر سر چگونگی اتخاذ یک موضع واحد در قبال طالبان اختلاف نظر وجود دارد. یک جناح ممکن نظرش این باشد که طالبان خطری برای ایران و متحدینش در افغانستان نیست و باید از یک نظام طالبانی حمایت صورت گیرد، اما جناح دیگر ممکن نظرش این باشد که حمایت ایران از طالبان مشروط و مقید باشد و به اصطلاح یک موقف میانه باشد. موقفی که طالبان را بخشی از امروز و آینده افغانستان می‌داند نه همه آن!

باید توجه داشت که ایران در حمایت از گروه‌های سیاسی-نظامی در افغانستان بیشتر منافع و مصالح خود را ارجحیت می‌دهد. ایران با آن‌که زمانی، یکی از حامیان جدی جبهه مقاومت ضد طالبان بود، اما وقتی طالبان جنگ با امریکا را آغاز کرد، ایران در راستای سیاست تخاصم با امریکا، به حمایت از طالبان روی آورد.

چنان‌که اشاره شد، اتخاذ یک رویکرد میانه از جانب تهران در مواجهه با طالبان، همسو با سیاست امریکا و پاکستان در این زمینه است. امریکا و پاکستان تاکید شان این است که طالبان از طریق یک تفاهم سیاسی شریک قدرت شوند و از زیاده‌خواهی و تمامیت‌خواهی دست بردارند. چنین رویکردی مبتنی بر منافع امریکا و پاکستان است. امریکایی‌ها فکر می‌کنند که در شرایط کنونی، یگانه راه حفظ نسبی نفوذ شان درافغانستان همین است که طالبان بر اساس یک تفاهم سیاسی شریک قدرت شوند. پاکستان نیز اهداف خود از حمایت طالبان را تا حدود زیادی برآورده شده می‌داند و بنابراین حاضر است که در برابر کسب امتیازاتی از امریکا، طالبان را تحت فشار بگیرد که به سهم پنجاه درصدی در قدرت اکتفا کرده و از راه تفاهم سیاسی به جنگ پایان دهند.

اما سوال این است که چرا تهران سیاستی را دنبال کند که همسو با امریکا و پاکستان است؟ در پاسخ به این پرسش، به سه مورد می‌توان اشاره کرد:

یک، ایران نیز مثل پاکستان به این نتیجه رسیده که راه دیگری وجود ندارد. طالبان نمی‌تواند به تنهایی حکومت تشکیل دهد و تاکید بر این کار، مقاومت نیروهای ضد طالبان را بر می‌انگیزد. در همین حال، طالبان را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. این گروه از راه نظامی نابود نشد و باید به اساس یک تفاهم سیاسی در قدرت شریک شود. در واقع این نتیجه‌ای است که بسیاری از تحلیل‌گران در مورد جنگ و صلح افغانستان به آن دست یافته‌اند.

دو، ایران به دلیل اختلاف مذهبی‌ای که با طالبان دارد، نمی‌تواند قدرت بلامنازع این گروه در افغانستان را بپذیرد. به هرحال ایران از ناحیه طالبان احساس خطر می‌کند و این را می‌داند در صورتی که طالبان کل قدرت را در دست بگیرند، نفوذ ایران به طرز قابل ملاحظه‌ای در افغانستان کاهش خواهد یافت. فعالیت گروه‌های شیعی در افغانستان محدود خواهد شد. از نظر فرهنگی نیز روابط فرهنگی میان دو کشور محدود خواهد شد. در مقابل نفوذ پاکستان و عربستان در افغانستان بیشتر خواهد شد. به همین دلایل، ایران می‌خواهد که طالبان قدرت محدود در افغانستان داشته باشند و نیروهای مخالف طالبان نیز در صحنه حضور داشته باشند که ایران موجودیت آنان را به معنای تأمین نفوذ سیاسی-مذهبی خود تلقی می‌کند.

سه، فعال شدن هسته‌های مقاومت علیه طالبان در شمال.

اخیراً طوری‌که دیده می‌شود، هسته‌های مقاومت در بسیاری از مناطق شمال و شمال شرق فعال شده و مردم در این منطقه دسته دسته به مقاومت علیه طالبان پرداخته اند و این حرکت‌ها آهسته آهسته به یک محور جمع خواهد شد. این احتمال، حامیان نیروهای مقاومت در بیرون از کشور را دوباره امیدوار ساخته است. آنان بعد از این به این فکر خواهند کرد که مجبور نیستند که همه تخم ها را در سبد طالبان بگذارند. این امر باعث می‌شود که آنان به اتخاذ یک رویکرد میانه و محتاطانه نسبت به طالبان روی بیاورند.

با این حال ممکن درجناح اصول‌گرایان در تهران کسانی باشند که بخاطر ضدیت با امریکا با هر رویکردی که به نحوی تبانی و همسویی با امریکا را به نمایش بگذارد، مخالفت نشان دهند. این‌ها ممکن تاکید شان این باشد که به صورت قطع و بلاقید و شرط از طالبان حمایت صورت گیرد که این کار باعث خواهد شد تا طالبان به جنگ با نظامی که حالا از نظر ایرانی‌ها تحت الحمایه امریکا دانسته می‌شود، ترغیب شوند و این امر باعث شود که تمام محاسبات امریکایی‌ها در چارچوب توافقات صلح با طالبان برهم بخورد. در این زمینه ممکن که روسیه و چین نیز مشوق ایران باشند.

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار