ايالات متحده امريکا طي دو دههي گذشته اهداف و منافع سياسي، اقتصادي مختلفي را در سطح منطقه آسياي مرکزي تعريف کرده که به صورت پيوسته در دو بعُد قابل درک است بُعد سياسي داخلي و خارجي کشورهاي منطقه و نيز در بعُد اقتصادي يعني کل منطقه آسياي مرکزي، دنبال شده است. برخي از مهم ترين اهداف و منافع هژمونيزم ميتوان اين مورد را شمرد: تقويت روند (دولت و ملت سازي)، انتقال ارزشهاي ليبرال دموکراسي، ايجاد نظم جديد، تقويت و توسعه روابط دو جانبه با پنج کشور آسياي مرکزي، جلوگيري از نفوذ و سلطه کشورهاي رقيب در منطقه به ويژه روسيه و چين، ايجاد شکاف و واگرايي در سازکارهاي منطقهيي با محوريت روسيه و چين، شکل گيري و تقويت سازکارهاي منقطهيي همسو با اهداف کلان جهان غرب در اين يادداشت سعي تلاش شده تا رقابت و هداف اين سه قدرت منطقهيي و جهاني بپردازد و همچنان در لابلاي متن اشاره اي به اهميت آسياي مرکزي نيز شده است.
الف: بازي بزرگ جديد در آسياي مرکزي:
منطقه آسياي مرکزي به دليل موقعيت ژئو استراتيژيک و دارا بودن ذخاير انرژي براي امريکا، روسيه و چين از اهميت خاص برخور دار است و پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي با رقابت اين قدرتها مواجه شد بر اين اساس، طي دو دههي گذشته روسيه و چين با قدرت هاي غربي و برخي قدرتهاي منطقه يي به عنوان بازيگران تحولات اين منطقه تلاش نموده اند که به دليل منافع و اهداف خاص خود، اتحاد ها، ايتلافها و سازمان هاي جديد ايجاد نمايند يا اينکه کشور هاي همسو را به تشکلهاي خاص خود را ملحق نمايد.
ب : رقابت امريکا و چين در آسياي مرکزي:
امريکا و چين در نقاط مختلف دنيا با هم در رقابت هستند و اين رقابت حوزههاي متعددي را در بر ميگيرد. آسياي مرکزي نيز به دليل برخورداري از ظرفيتهاي مختلف به ويژه درحوزه انرژي توجه اين دو کشور را به خود جلب کرده است. چين و امريکا به دنبال آن است تا در حوزه نفوذ رقيب را در منطقه کاهش داده و منافع و امنيت خود را تأمين کنند. به طور کلي ميتوان گفت که رقابت چين و امريکا در دو محور مي چرخد، نخست در حوزه اقتصادي و انرژي، دوم در حوزه امنيتي و دفاعي در قالب سازمان همکار هاي شانگهاي و سازمان ناتو، البته چين در اين حوزهها از موفقيتهاي برخوردار است و قابل ياد آوري است که اين دو کشور راهبردهاي بلند مدتي را براي گستره برخورد نفوذ خود با استفاده ار اهرمهاي همچون ناتو و سازمان همکاري شانگهاي دنبال ميکنند و روند تحولات روابط دو کشور از وجود رقابت و منازعه و نه همکاري حکايت دارد.
ج : رقابت امريکا و روسيه در آسياي مرکزي:
روابط في مابين امريکا و روسيه تحولات زيادي ديده است. امريکا و روسيه نگرشها و منافع کاملاً متفاوتي در جهان دارند، اما بيشترين تعارض منافع ميان دو کشور مربوط به حوزه جغرافيايي است که ميکندر آن را لقب( قلب زمين) داده، سالهاست که روسيه خطر پيشروي غرب را به نزديکي مرزهاي خود احساس ميکند و در صدد ميباشد تا موقعيت بين الملل خود را دوباره احيا کند و بتواند جلو حريف تاريخي خود را بگيرد، رقابت روسيه و امريکا در آسياي مرکزي را در سه بخش تفسير کرده ميتوانم.
1.در بخش اقتصادي و تجاري تضعيت وابستهگي کشورهاي آسياي مرکزي به روسيه از طريق ارايه کمکهاي اقتصادي، تسهيلاتي و تجاري، جلوگيري از کريدور حمل و نقل مسير شرقي و غربي بهجاي مسير شمالي و جنوبي به منظور قطع وابستهگي به روسيه، حمايت از انتقال مسير شرقي و غربي (خط لوله باکو- تفليس- جي هان) به منظور کاهش نفوذ روسيه، جلوگيري ار ايجاد خطوط انتقال انرژِي از مسيري که انحصار روسيه را در اين زمينه به خطر مواجه مينمايد و تلاش براي همگرايي اقتصاد کشورهاي آسياي مرکزي به اقتصاد غرب.
- بخش فرهنگي و اجتماعي تلاش براي ترويج ارزشهاي غربي و پياده کردن مدلهاي حکومتي غربي، تلاش براي ارتباط با نخبهگان جديد منطقه و تقويت آنها در مقابل نخبهگان قديمي که بيشتر به روسيه گرايش دارند و همچنان سعي براي تقويت حضور از طريق گسترش فعاليت سازمانهاي غير دولتي
- در بخش سياسي و امنيت، تضعيف روسيه از طريق تقويت استقلال کشورهاي منطقه، جلوگيري از گسترش بحرانهاي منطقهيي و ايجاد امنيتي نسبي لازم براي انتقال منابع انرژي منطقه، حضور در قالب يک ساختار همگرايي سياسي (c5+1) و فعاليت بيشتردر مناطق پيرامون روسيه به منظور تحريک اين کشور.
جمع بندي:
با توجه به فعاليت واشنگتن، مسکو، پکن در اين منطقه ميتوان تکرار مدرن بازي بزرگ تعبير کرد. از سوي ديگر، حکومتهاي آسياي مرکزي نيز به دنبال بهره برداري از اين رقابت براي تحقق منافع ملي و توسعه خود استفاده ميکنند، اهميت اين منطقه براي واشنگتن تا حدي زياد برآمده ار منافع که به ذات خود در آسياي مرکزي باز نميگردد، بلکه ناشي از عملکرد هاي سياسي، اولويتها و روابط امريکا با کشورهاي اطراف اين منطقه ميباشد، امريکا در حال گذار به رد پاي و نقش کم رنگ تري براي نيروهايش در افغانستان شده، امريکا يک بار ديگر نيازمندي باز تعريف اولويت بندي منافع و روابط خود در اين منطقه است، خصوصاً هنگامي که روسيه در حال نشان دادن تمايل و توانايي بيشتري براي مداخله در امور داخلي همسايهگان خود ميباشد، افزون بر اين، هدف بلند مدت پکن و مسکو براي بسط نفوذ شان در آسياي مرکزي ميتواند به افزايش تنش ميان اين قدرتها و احتمالاً بين کشورهاي منطقه منتهي شود.