پس از تهاجم شوروی به افغانستان، این کشور به آوردگاه شبکه های استخباراتی کشور های منطقه و جهان بدل شده است. این سناریوی غم انگیز در حدود ۹ سال خوش بختی و امنیت و رفاه مردم افغانستان را به تاراج برد و پس از شکست شوروی در افغانستان اکنون که بیش از ۳۰ سال از آن می گذرذ هنوز هم تراژیدی افغانستان به شدت ادامه دارد. اشتباه شوروی افغانستان را به کام آشوب بزرگ افگند و مردم را وادار به قیام در برابر تهاجم شوروی نمود. با تأسف که قربانی ها و حماسه آفرینی های مردم افغانستان قربانی اهداف شیطانی شبکه های استخباراتی و به ویژه پاکستان و ایران گردید و بالاخره پس از سرنگونی نجیب افغانستان به ویژه شهر کابل به حمام خون بدل شد. طالبان حکومت مجاهدین را زیر نام « شر و فساد» سرنگون کردند و بالاخره نیرو های امریکایی طالبان را به جرم تسلیم نکردن اسامه به آن کشور در ظرف ۴۰ روز سقوط دادند. طالبان با حمایت پاکستان، امریکا و عربستان دوباره شکل گرفتند و اکنون طالبان با چنگ و دندان و با شدت تر از هر زمانی فاجعۀ کنونی را در افغانستان کلید زده اند.
هرچند در این سناریوی خونین آی اس آی پاکستان، سپاه پاسداران ایران، استخبارات روسیه و راوا هند دست بالاتر از هر شبکۀ استخباراتی دیگر داشتند؛ اما شبکۀ استخباراتی پاکستان دست بالاتری در آشوبهای پیش و بعد از سقوط نجیب تا کنون در افغانستان دارد. اسلام آباد از چهل سال به این سو در تمامی کشتار ها و جنایت های بشری در افغانستان دخیل است. هر قطرۀ خونی که در این کشور ریخته است، بدون تردید نظامیان پاکستان در برابر آن مسوول اند. هرگاه دادگاه بیطرفی در جهان موجود باشد که صلاحیت به محاکمه کشاندن مجرمان جنگی را داشته باشد، نظامیان پاکستان که دخیل درجنگ افغانستان هستند، از جمله نخستین متهمان آن به اتهام جنایت بشری خواهند بود. نظامیان پاکستان تنها در جبهه های نبرد برضد مردم افغانستان مرتکب جنایت نشده اند؛ بلکه دست های پلید آنان در عقب تمامی ترور ها و کشتارهای بیرحمانه در افغانستان دخیل است که به هیچ کس ترحم نکرده و در کشتار های هدفمندانه از برنامه های جدید سازمان جهنمی آی اس آی است که اکنون به گونۀ المناکی در کشور جریان دارد. نظامیان پاکستان در تبانی با مزدوران شان در حالی دست به کشتار های هدفمندانه می زنند که می دانند، حذف فیزیکی افراد نه تنها یک عمل تروریستی و ضد حقوق بشری است و با روح اسلام سازگار نیست؛ بلکه راه منطقی مبارزه با یک اندیشه و تفکر نیز نیست. آنانی که می خواهند با کشتار انسان های اندیشمند و راهیان یک تفکر جریان فکری آنان را نابود کنند، راه خطا و ضد انسانی را پیموده و با این اعمال تروریستی برای آن تفکر روح تازه داده و راهیان آن را به چهره های کریزما و جذاب تر مبدل می کنند. این گونه رویکرد یکعمل مطلق تروریستی است و عاملان و هدایت دهنده گان آن تروریست اند. ممکن اسلام آباد و مزدورانش فکر کنند که با چیدن گل های تفکر و افراد آگاه و چیز فهم این سرزمین زمینه را برای تشکیل یک حکومت مزدور در افغانستان فراهم می کند. به یقین که اسلام آباد این آرمان را با خود به گور خواهد برد.
اسلام آباد در حالی این همه جنایت ها به ویژه قتل های هدفمند را در افغانستان زیر نام اسلام انجام می دهد که همه چیز را میداند. شاید اسلام آباد فکر کند که با ویرانی افغانستان و حذف فزیکی افراد آگاه این کشور جاده را برای حکومت تحت الحمایت خود در کابل فراهم می سازد. در حالی که این خیال و وهم است و راه درست مبارزه ارایۀ گفتمان های سیاسی، فکری و فرهنگی است که می تواند در عمل و پراکتیک بساط روابط نیک همسایهگی را در فضای تفاهم بهتر از فضای خشونت میان مردمان دو کشور میسر بسازد. اسلام آباد در حالی دست به این جنایت ها در افغانستان میزند و بعد قباحت زدایی می کند که خوب می داند، ممکن نیست تا احساس و باور و اندیشه های ملی اسلامی یک ملت را نابود کرد. شگفت آور این که اسلام آباد تمامی جنایت های تروریستی در افغانستان را زیر نام اسلام انجام می دهد. در حالیکه اندیشه ترور و عمل تروریستی هر دو ضد اسلام بوده و با روح اسلام مخالف اند. اسلام آباد برای رسیدن به اهداف خود در افغانستان ده ها گروه تروریستی را به گروگان درآورده است. علت آن این است که گروه های تروریستی در اصل به هیچ اصولی باور ندارند و استفاده از هر ابزاری را برای رسیدن به هدف مجاز می شمارند. از این رو در جغرافیای باور های آنان خط سرخ وجود ندارد. بنا بر این گروه های تروریستی وابسته به شبکه های استخباراتی اند. این شبکه ها آنان را زیر چتر دین و مذهب برای اهداف کوتاه مدت و دراز مدت استخدام می کنند.
جهانیان آگاه اند که «آی اس آی» ده ها گروه های تروریستی را استخدام کرده و آنها را ابزاری برای رسیدن به اهداف خود در افغانستان و هند و کشمیر و حتا ایران قرار داده است. اشارۀ سرمنشی ناتو در نشست وزیران این سازمان مبنی بر این که پاکستان بداند، ناتو به زودی از افغانستان خارجی نمی شود، گواه بر این ادعا است. پاکستان دیروز مجاهدین و امروز طالبان را ابزاری برای رسیدن به عمق استراتیژی خود در افغانستان استفاده می کند تا حکومت دست نشانده ای در افغانستان حاکم شود. از همین رو است که پاکستان بیش از هر کشوری بر طالبان مسلط است و جنگ و صلح آنان را مدیریت می کند. چنانکه پاکستان پس از اعلام جوبایدن مبنی بر تجدید نظر توافقنامه دوحه بیشتر از طالبان نگران است و دیپلوماسی گسترده را در سطح منطقه به راه افگنده است. از یک طرف رهبران گروه های سیاسی افغانستان را خلاف گذشته دعوت می کند. دعوت پاکستان از شماری حامیان مسعود در این اواخر مانند داکتر عبدالله و احمد ولی مسعود و نام گذاری خیابانی به نام مسعود از سوی پاکستان در واقع از عمق بازی های استخباراتی پاکستان پرده بر می دارد. پاکستان در حالی خیابانی را به نام مسعود نامگذاری می کند که استخبارات این کشور تا پایان شهادتش برضد وی عمل کرد و تمامی تلاش هایش برای آشتی دادن او با حکمتیار هم بی نتیجه ماند. این نشان دهندۀ بازی های دوگانه وچندگانۀ پاکستان در رقابت باهند با گروه های سیاسی و رهبران سیاسی افغانستان است. در عین زمان پاکستان در صدد برگزاری کنفرانسی در سطح کشور های منطقه به شمول چین و روسیه و ایران است. با تأسف که آی اس آی عامل اصلی جنگ نیابتی سایر کشور ها در افغانستان است. هرگاه نظامیان پاکستان لانه های تروریستی را در پاکستان ببندد و از حمایت رهبران آنان دست بر میداشت، در این صورت جنگ افغانستان چهل سال ادامه نمی یافت و امروز تروریزم عامل تهدید کشور های منطقه وجهان نمی بود. بنا براین تروریزم یک تفکر نیست؛ بلکه یک ماموریت شیطانی است که به هدایت شبکه های استخباراتی زیر نام دین و مذهب به وسیله تروریستان به اجرا درمی آید که شواهد آن را در افغانستان به گونه آشکارا می بینیم که تروریستان چه جنایت های ضد اسلامی و ضد انسانی را در افغانستان مرتکب می شوند.
تنها آی اس آی نیست که برای رسیدن به اهداف خود در افغانستان به رویکرد های تروریستی روی آورده است؛ بلکه سایر شبکه های استخباراتی منطقه مانند راوا و استخبارات ایران و استخبارات روسیه نیز در منطقه به ویژه در افغانستان فعال اند و افغانستان را به مرکز جنگ نیابتی شان بدل کرده اند. هند همیشه تلاش کرده تا با برقراری دیپلوماسی نرم و ابریشمین در برابر سیاست های تروریست پرورانه اسلام آباد در افغانستان به رقابت بپردازد. هند پس از کودتای هفت ثور سیاست های دوگانه را در برابر کابل اتخاذ کرده است. چنانکه در حکومت نجیب با گروهی از مجاهدین مربوط به جناح مسعود تماس برقرار کرد و این رابطه پس از سرنگونی نجیب بیشتر انکشاف نمود و توانست تا با حمایت از مسعود در برابر اسلام آباد رقابت کند. بربنیاد گزارش رسانه های بین المللی اکنون هم هند با گروه های از طالبان تماس برقرار کرده است و این تماس ریشه در دغدغه هایی دارد که شاید طالبان بار دیگر به قدرت برسند. چنانکه هفتۀ گذشته رسانه های خارجی تحت عنوان« رمزگشایی از حرکت هند در کابل» نوشت، آجیت دووال، مشاور قدرتمند امنیت ملی هند هفتۀ گذشته سفری به کابل داشت. این سفر درحالی صورت گرفت که چندی پیش سابرامانیام جایشنکر، وزیر امور خارجه هند وعدهی حمایت نظامی بیشتر از افغانستان را داد. هرچند جزئیات چنین حمایتی مشخص نیست، اما پرسش این است که چرا هند تصمیم گرفته حمایتش را از حکومت افغانستان درحالی تشدید کند که بقیه جهان در واقع در تلاش حفظ منافع خود و تعامل با طالبان است؟ آیا محرک اصلی سیاست هند در قبال افغانستان تمایل دهلینو برای اطمینان از برقراری توازن استراتیژیک بین افغانستان و پاکستان است و باتوجه به عدم تقارن قدرت بین پاکستان و افغانستان، برقراری چنین توازنی از نظر هند کابل را قادر میسازد در تعیین شرایط گفتوگوها با نیروهای تحت حمایت پاکستان مانند طالبان، بیتأثیر نباشد.
پس از آن رسانه های هندی زیر عنوان« خطر خروج؛ هند جای امریکا را می گیرد» از اعلام آماده گی هند برای برای افزایش نظامی این کشور به افغانستان در صورت کاهش نیروهای امریکایی، خبر دادند. این رسانه ها افزوده از آنجا که افغانستان اکنون به دنبال ایجاد اجماع ملی و بینالمللی در مورد مذاکرات صلح با طالبان است، میخواهد از کمک برخی از کشورهای دوست اطمینان یابد. هند از قدرت های مهم مخالف صلح جاری با طالبان است؛ صلحی که از نظر دولت دهلی نو، به قدرت گیری اسلام آباد و اسلام گرایان افراطی تحت امر آی اس آی در منطقه منجر می شود و یکی دیگر از سرزمین های مورد مناقشه میان دو قدرت اتمی جنوب آسیا را به نفع پاکستان، مصادره می کند. همین اکنون طالبان در حال خط و نشان کشیدن برای هند هستند و به نظر نمی رسد که انتظارات و نگرانی های دهلی نو در این باره چندان ناموجه باشد؛ اما آنچه مسلم است این که رقابت هند با اسلام آباد در افغانستان بیشتر سازنده و از اسلام آباد ویرانگرانه و تروریست پرورانه است. پاکستان هر روز گروه های تروریستی را به افغانستان می فرستد و اما هند تا کنون بیش از دو میلیارد دالر در پروژه های حیاتی مانند بند سلما، ساختمان شورای ملی و بند شاه توت افغانستان را کمک کرده است. این کمک های بزرگ برای بازسازی افغانستان با اهمیت تر از کمک های ۱۴۶ میلیارد دالری امریکا برای بازسازی افغانستان بوده است و حتا اتهاماتی را مبنی بر موجودیت پایگاه ها برای جدایی طلبان بلوچ از سوی هند در افغانستان را تضعیف می کند.
در کنار پاکستان و هند؛ ایران، چین و روسیه ایران و چین و روسیه نیز در جنگ نیابتی افغانستان دخیل اند. چین بر رغم اطمینان های پاکستان مبنی بر جلوگیری از نفوذ تروریستان در سینکیانگ و به ویژه منطقۀ ایغورها باز هم نگران است. چنان که چند روز پیش چند عضو استخبارات چین به اتهام داعش از سوی دولت افغانستان بازداشت شد و به چین سپرده شدند. آنان گفته به امنیت ملی افغانستان گفتند که به هدف شناسایی حزب اسلامی ترکمنستان وارد افغانستان شده بودند.
مداخلۀ ایران در افغانستان آفتابی است و بر بنیاد گزارش ها ایران و روسیه برای طالبان سلاح و تجهیزات جنگی کمک می کند و گروه های از طالبان مورد حمایت روسیه قرار دارند که مورد تأیید ایران هستند. ایران و روسیه جناح هایی از طالبان را کمک می کنند و ایران برای آنان پایگاه ها در مشهد و زاهدان و تهران ساخته است که در غرب کشور فعال هستند. هدف اصلی حمایت سپاه پاسداران ایران از طالبان رقابت با امریکا و هم چنان ایجاد موانع برای زیرساخت های آبی کشور است تا آب های افغانستان به ایران سرازیر شوند. از سویی هم ایران گروه های شبه نظامی را از شهروندان افغانستان زیر نام فاطمیون و زینبیون ساخته و آنان را به جنگ سوریه فرستاده است و در این شکی نیست که از آنان هم به هدف رسیدن به اهداف خود در افغانستان استفاده نماید. این موضوع چندان برای پاکستان خوشایند نیست و این را عامل کاهش نفوذ خود بر طالبان تلقی می کند. از همین سبب بود که اسلام آباد امریکا را کمک کرد تا طیاره ملا منصور رهبر پیشین طالبان را در بازگشت از تهران در سرحد بلوچستان سرنگون کند. پاکستان که بر شورا های پشاور و کویته طالبان مسلط است و اجازه نمیدهد که رهبران آنان از سیطره نظامیان این کشور خارج شوند و به مجردی که رهبران طالبان از فرمان نظامیان پاکستان سرپیچی می کنند یا مثل ملا منصورکشته می شوند و یا بسان ملا برادر به زنجیر کشیده شده و به زندان افگنده می شوند. پاکستان در واقع سردسته کشور های تروریستی و پیش قراول جنگ نیابتی افغانستان است. با تأسف که اکنون افغانستان بیش از هر زمانی به آوردگاه شبکه های تروریستی بدل شده است و تنها تروریزم از مظلوم ترین انسان بیدفاع این سرزمین به گونۀ بیرحمانه قربانی نمی گیرد؛ بلکه وضعیت چنان آشفته شده که شماری قربانی جنگ های شبکه های استخباراتی و تضاد های درونی و تصفیه کاری های میان گروهی تروریستان نیز می شوند. به صورت قطع گفته می توان، قتل های تروریستی را که هراس افگنان از پذیرش مسوولیت آنها طفره می روند، شامل این موارد هستند.
یادداشت های بالا که اشاره های اندک از صدها مداخلۀ کشور های منطقه و جهان در افغانستان است. شاید این پرسش مطرح شود که چگونه شده تا افغانستان این گونه به کام شبکه های استخباراتی و گروه های وابسته به آنان افتاده است. پاسخ ساده اش این است که دلیل این همه دخالت ها موقعیت افغانستان در قلب آسیا به مثابۀ شاهرگ اتصالی کشور های آسیای جنوبی و آسیای میانه است؛ نه تنها به حیث نقطۀ اتصالی، بلکه از لحاظ جیوایکونومیک، جیو استراتیژیک و جیوپولیتیک اهمیت فوق العاده دارد. از این رو افغانستان در ژئواستراتیژیهای ابر قدرتها و قدرتهای منطقهیی دارای جایگاه برجسته بوده است. در بیشتر از صد سال اخیر، این کشور شاهد حضور سه قدرت هژمون (بریتانیا، شوروی و امریکا) در قلمروش بوده است.
صلح و امنیت و ثبات در افغانستان منوط به درک موقعیت جغرافیایی این کشور است؛ اما این کل پاسخ نیست و بر مصداق این ضرب المثل معروف که « خود کرده را نه درد است و نه ملامت» بیشترین مسوولیت آن متوجه سیاستگران کشور و بویژه پس از چهار دهۀ اخیر برمی گردد که در زد و بندهای پیدا و پنهان افغانستان را قربانی بازی های شبکه های استخباراتی منطقه و جهان نمودند. تهاجم شوروی زمینه را برای مداخلۀ شبکه های استخباراتی کشور های منطقه و جهان فراهم کرد و بعد از هم جنگ های تنظیمی و پیروزی طالبان حضور این شبکه ها را در افغانستان بیشتر و پس از سرنگونی طالبان و تاسیس ادارۀ موقت حضور شبکه های خارجی در افغانستان سنگین تر از هر زمانی گردید. وابستگی شماری از سیاستگران کشور به این شبکه ها بر سنگینی حضور آنان افزوده است. با این حال تنها، اما حکومتداری خوب و مبارزه با فساد و قانون پاسداری و به دام افگندن مفسدان و غاصبان و زنبارهها یگانه پاسخ معقول به تروریزم و شرکا و حامیان آن اعم از مافیای مواد مخدر و مافیای اسلحه و سایر مافیا ها است و با این حال با حرف و ادعا های کلان و میان تهی نمی توان بر تروریزم پیروز شد، برعکس جاده برای تروریزم صافتر می شود. یگانه راه تأمین عدالت و حاکمیت قانون و سپردن کار به اهل کار مشتی کوبنده در دهن تروریزم و حامیان آنان وتمامی شبکه های جهنمی در منطقه و جهان است.