به گزارش اسپوتنيک، حمدالله محب، مشاور شوراي امنيت ملي رياست جمهوري افغانستان، روز جمعه (18 سرطان) در گفتوگو با کانال روسيه-24، از کشورهاي روسيه، چين و هند خواسته که نيروهاي دفاعي و امنيتي افغانستان را در امر مبارزه با تررويسم کمک و همکاري نمايند.
پيشرويهاي سريع طالبان در ميدانهاي نبرد، حکومت افغانستان را از نظر سياسي و ديپلماتيک در موقعيت دشواري قرار داده است. اين پيشرويها همزمان با خروج نيروهاي امريکايي و ناتو از کشور صورت ميگيرد. به نظر ميرسد که حتا دولت امريکا به عنوان بزرگترين حامي دولت افغانستان نيز از تعهد کمک به نيروهاي دفاعي و امنيتي افغانستان در برابر موج فزاينده حملات طالبان سرباز زده است. گفته ميشود که جوبايدن رييس جمهوري امريکا در ديدار اخيري که با آقايان غني و عبدالله در کاخ سفيد داشته، بر لزوم اتحاد سياسي داخلي به عنوان راهحل مشکل افغانستان تاکيد کرده و حاضر به دادن تعهد مشخصي به رهبران حکومت افغانستان در زمينه حمايت نظامي از نيروهاي امنيتي و دفاعي کشور نشده است.
خروج نظامي امريکا از افغانستان تا حدود زيادي غافلگير کننده بود. هم حکومت افغانستان و هم کشورهاي منطقه تصور نميکردند که امريکا به اين زودي به حضور نظامياش در افغانستان پايان دهد. بنابراين ميتوان از نوعي خلا سخن گفت که اقدام غافلگير کننده دولت بايدن باعث ايجاد آن گرديده است. سفر آقايان غني و عبدالله به واشنگتن نيز بازتاب نگراني شديد رهبران حکومت افغانستان از وضعيت پيش آمده بود. در واقع رهبري حکومت افغانستان تصور ميکرد که ديدار از نزديک با بايدن باعث تغيير در رويکرد امريکا گرديده و برنامه سريع خروج کند خواهد شد يا ممکن امريکا تعهد جدياي به ادامه کمک نظامي بدهد، اما اين تلاش نافرجام بود. حکومت بايدن عزم خود را جزم کرده است.
بايدن در گذشته نيز نگاه بدبينانه و نااميد کنندهاي نسبت به افغانستان داشت و پيش از رسيدن به قدرت نيز گفته بود که افغانستان هيچگاه کشور متحدي نبوده است. به بيان ديگر، بايدن معتقد است که مشکلات سياسي و امنيتي افغانستان ريشه در منازعات و اختلافات سياسي دروني دارد و حضور نيروهاي خارجي در اين کشور، نه تنها اين مشکلات را حل نميکند بلکه منجر به تشديد و افزايش آن نيز ميگردد. بنابراين، استراتيژي خروج سريع بايدن در واقع بازتاب ديدگاه بدبينانه او به افغانستان است. اين ديدگاه که مردم افغانستان و سياسيون اين کشور خود مشکل خود را حل کنند و امريکا نبايد بيشتر از اين براي حل مشکلات افغانستان که تاريخ طولاني دارد و دورنماي روشني نيز به حل آن در آينده نزديک موجود نيست، هزينه کند.
در نگاه وسيعتر منظقهيي به بحران سياسي-امنيتي افغانستان نيز امريکاييها به اين رويکرد متمايل شدهاند که کشورهاي منطقه و به خصوص رقباي پر مدعاي امريکا (چين و روسيه) بايد در حل مشکلات افغانستان سهم بگيرند و هزينه کنند. در واقع نگاه دولت جديد امريکا به افغانستان نگاه بومي-منظقهيي است. دولت جديد امريکا معتقد است که در قدم اول خود مردم افغانستان در جهت حل بنيادي مشکلات کشور شان اقدام کنند و در قدم بعدي اين مسووليت به کشورهاي منطقه از جمله چين و روسيه بر ميگردد که امنيت افغانستان به آنان تأثير مستقيم دارد و از آن ذينفعاند.
به نظر ميرسد که حکومت افغانستان متوجه اين نکته شده که اميد بستن به امريکا براي حل مشکلات پيش آمده ضياع وقت است و بايد به کشورهاي قدرتمند منطقه مراجعه شود. در همين راستا، آقاي حمدالله محب مشاور امنيت ملي رياست جمهوري افغانستان به مسکو سفر کرد.
سفرآقاي محب به مسکو در حالي صورت گرفته که مقامهاي روسيه از وضعيت امنيتي در افغانستان ابراز نگراني کرده و اعلام کردهاند که براي حمايت از متحدين شان در منطقه (کشورهاي هم مرز با افغانستان) آمادهگي اتخاذ ميکنند. ناظران به اين باورند که روسيه حتا مستعد توسل جستن به اقدامات نظامي در مرزهاي افغانستان براي آنچه حفاظت از مرزهاي جنوبي اش خوانده ميشود، است. حکومت افغانستان با درک اينکه روسيه هم نگران امنيت مرزهاي خويش است و هم به نحوي منحيث يک کشور قدرتمند منظقهيي مسووليت دارد که در تأمين امنيت افغانستان سهم بگيرد، به مسکو روي آورده است، اما سوال اين است که آيا مسکو با حکومت افغانستان همکاري نظامي ميکند. اين سوال در مورد چين و هند هم مطرح است.
تلاش حکومت افغانستان براي جلب حمايت سه کشور ياد شده بر پيشفرضهاي زير استوار است:
1- حکومت فعلي افغانستان يک حکومت مشروع، قانونمند، توانمند، قابل اعتماد و قابل حمايت است.
2- نفع روسيه، چين و هند در اين است که از حکومت فعلي افغانستان حمايت کنند.
3- حمايت روسيه، چين و هند باعث جلوگيري از سقوط حکومت بدست طالبان ميگردد.
4- روسيه، چين و هند از حکومت افغانستان حمايت خواهند کرد.
5- روسيه، چين و هند، مخالف جدي به قدرت رسيدن طالبان هستند و براي جلوگيري از اين امر، آماده هرنوع همکاري هستند.
با تأمل در پيشفرضهاي پنجگانه فوقالذکر، ميتوان در مورد همکاري سه کشور ياد شده با حکومت افغانستان شک و ترديدهاي زيادي را مطرح کرد. بيترديد کشورهاي ياد شده در پاسخي که قرار است به درخواست همکاري حکومت افغانستان بدهند، نکات پنجگانه فوق را مورد ارزيابي قرار ميدهند.
تا حدود زيادي ميتوان گفت که پيشرويهاي اخير طالبان در ميدان جنگ، ميان دولت و طالبان توازن قوا ايجاد کرده است. اين امر سبب شده تا کشورهاي قدرتمند منطقه در حمايت از يکي از طرفهاي جنگ، محتاطانه و محسابهگرانه عمل کنند. در واقع کشورهاي منطقه امروزه در موقعيتي قرار دارند که حمايت از دولت فعلي و طالبان براي شان مفهوم يکساني دارد. آنان نميتوانند احتمال به قدرت رسيدن طالبان را ناديده بگيرند. در واقع آنان ازخود ميپرسند که اگر امروز حکومت برحال افغانستان را حمايت کنيم (و اين حمايت که البته به معناي راي دادن به سرکوب طالبان و قطع رابطه با اين گروه نيز است) مبادا فردا طالبان به قدرت برسند و محاسبات استراتيژيک ما برهم بخورد.
در گذشته بيترديد کشورهاي سه گانه ياد شده، از مخالفين سرسخت طالبان به شمار ميرفتند و به نظر ميرسد که پيشفرض پنجمي حکومت افغانستان در تلاش براي جلب حمايت اين سه کشور، مبتني بر همين محاسبه است. اما آيا در حال حاضر نيز چنين است؟ به اين سوال پاسخ مثبت نميتوان داد.
رفتارهاي اخير سه کشور ياد شده نشان ميدهد که آنان نوع نگاه شان به قضاياي افغانستان را تغيير دادهاند. اين سه کشور تا حدودي متمايل به پذيرش طالبان شده و همزمان تا حدودي از حکومت افغانستان فاصله گرفتهاند. روسيه چندبار ميزبان برگزاري نشستهاي صلح با اشتراک رهبران طالبان بوده و رهبران طالبان در مسکو بارها با زبان زور عليه حکومت افغانستان موضعگيري کردهاند. در واقع مسکو تريبون اعلام مواضع طالبان عليه حکومت افغانستان شده است.
هند نيز که شايد يگانه کشور مخالف طالبان در سطح جهان به شمار ميرفت، اخيراً اعلام کرد که تماسهايي با رهبران طالبان برقرار کرده و با آنان در مورد روابط آينده هند و افغانستان بحث کرده است. معناي اين حرف اين است که هند نيز به اين نتيجه رسيده که طالبان در آينده به قدرت ميرسند و بايد هند در صدد تأمين منافع خويش در افغانستان از طريق تفاهم با اين گروه باشد.
چين نيز به دليل نزديکياي که با پاکستان دارد، هيچگاهي مخالفت صريح خود را در برابر طالبان ابراز نداشته و به نظر نميرسد که اين کشور مخالف به قدرت رسيدن طالبان باشد. حتا ممکن است چين در تباني با پاکستان، در امر به قدرت رسيدن طالبان همکاري داشته باشد.
اين در حالي است که پيشفرض اولي نيز براي کشورهاي منطقه اعتبار خود را از دست داده است. چند روز پيش مقامهاي روسي رهبران حکومت افغانستان را متهم به رفتار غير مسوولانه نسبت به سرنوشت کشور شان کردند.
با توجه به موارد ياد شده، بعيد است که سه کشور فوقالذکر به درخواست حکومت افغانستان مبني بر فراهم کردن کمک نظامي لبيک بگويند. اين سه کشور، با وجود مخالفتي که نسبت به طالبان داشتند، تا حدودي در اين اواخر مواضع انعطافپذير و خوشبينانه نسبت به طالبان پيدا کرده و فکر ميکنند که آينده افغانستان به دست طالبان است و بايد با اين گروه به نحوي کنار آمد. به ويژه آن که طالبان به هرحال يک نيروي ضد امريکايي معرفي شده و اين چيزي است که روسيه و چين را بيشتر متمايل به همکاري با طالبان ميسازد.
شايد کشورهاي ياد شده در نهايت طرفدار شکلگيري يک نظام مذهبي-طالباني در افغانستان نباشند و آن را در درازمدت خلاف منافع استراتيژيک خود بدانند اما در عين حال به اين نتيجه رسيدهاند که نيرويي که بايد در برابر طالبان بجنگند و مانع به قدرت رسيدن اين گروه شود، همان نيرويي نيست که در حال حاضر رهبري حکومت افغانستان را در دست دارد. به احتمال زياد نيمه مغز اين سه کشور که به مخالفت با طالبان فکر ميکند، توجه به نيروهاي مقاومت مردمي ضد طالبان دارد نه حکومت فعلي که به هرحال در برابر طالبان ناتوان پنداشته ميشود و دشمنياش با طالبان نيز اصل پنداشته نميشود!