اخبار
خليلزاد بايد فراخوانده شود

زلمي خليلزاد، معمار توافقنامه صلح با طالبان که قول کاهش خشونتها و امضاي پيمان صلح را داده بود، اکنون با رعب و وحشتي که طالبان ايجاد کرده است، در مرکز انتقادها قرار گرفته است. بسياري از منتقدان معتقدند زمان آن فرا رسيده است که فرستاده ويژه امريکا براي صلح افغانستان فراخوانده شود. واشنگتن اگزمينر مطلبي به قلم مايکل روبين، تحليلگر ارشد امريکايي در موسسه آمريکن اينترپرايز، منتشر کرده است. اين تحليلگر امريکايي معتقد است تصاويري که اين روزها از افغانستان به جهان مخابره ميشود نشاندهنده مصيبت و بيانگر فاجعه در سياست خارجي امريکا است.
در اين مقاله با اشاره به مناطقي که طالبان تصرف کردهاند، آمده است در اين شهرها، اجساد غيرنظاميان در وروديهاي شهر آويزان شدهاند. در شهر لشکرگاه، مرکز ولايت هلمند، جنگجويان طالب در حالي که جسد کودک افغان پشت سر آنها در خيابان افتاده است، با افتخار مقابل دوربين ژست گرفتهاند. در شمال افغانستان، پزشکان براي نجات کودکي ديگر که مورد ضربوجرح طالبان قرار گرفته است در تلاشاند. نويسنده ميپرسد به کدام گناه؟ و در پاسخ توضيح ميدهد گناهش اين بوده که طالبان از پدرش خوششان نميآمده است.
در ادامه مقاله آمده است اين حوادث يادآور نامه معروف 46 سال پيش سيسوات سيريک ماتاک، شاهزاده کامبوج، به سفير وقت امريکا هنگام خروج نظاميان امريکايي از آن کشور است، زماني که خمرهاي سرخ سراسر اين کشور را درمينورديدند: «من حتا يک لحظه هم فکر نميکردم شما مردمي که آزادي را انتخاب کردهايد تنها بگذاريد. شما ما را از حمايتتان محروم کرديد و از دست ما هم کاري ساخته نيست. شما ما را ترک ميکنيد و آرزو ميکنم شما و کشورتان زير اين آسمان خدا شاد و خوشبخت باشيد. تنها اشتباه من اين بود که شما، امريکاييها، را باور کردم.»
نويسنده مقاله در ادامه ميافزايد تاريخ تکرار ميشود. سه سال پيش مايک پمپيو، وزير خارجه وقت، گفته که زلمي خليلزاد براي کمک به تلاشهاي صلح به وزارت خارجه ميپيوندد. در واشنگتن، خليلزاد گزينه مناسبي به نظر ميرسيد. او در افغانستان به دنيا آمده و مثل بسياري از طالبان، پشتون بود. با فرهنگ افغانها آشنا بود و به هر دو زبان فارسي و پشتو صحبت ميکرد. اما اين تحليلگر امريکايي تاکيد ميکند هرچند پمپئو به خليلزاد به عنوان مزيت نگاه ميکرد، او به نقطه ضعف سياست خارجي امريکا تبديل شد و توضيح ميدهد: «افغانها هرگز به خليلزاد اعتماد نکردند. در حالي که واشنگتن او را به چشم گزينهاي بيطرف ميديد، افغانها او را به چشم يک متعصب قومي نگاه ميکردند.»
روبين به تمايل خليلزاد براي تکيه بر کرسي رياستجمهوري افغانستان ميپردازد و مينويسد: «در حالي که رفتار مقامهاي امريکايي حاکي از آن است که خليلزاد بيشتر در قامت يک افغان عمل کرده است تا يک امريکايي، براي افغانها جاي سوال دارد با توجه به تمايل پيشين او براي رسيدن به رياستجمهوري افغانستان، او را به چه چشمي بايد ببينند. بيشتر امريکاييها حمايت و معاملات تجاري خليلزاد با طالبان پيش از حمله 11 سپتامبر 2001 را فراموش کردهاند. اما شمار معدودي از افغانها اين لغزش را بخشيدهاند.»
در ادامه اين مطلب، که در هندوستان تايمز و نشريات داخلي افغانستان نيز بازتاب داشته، آمده است مشکل فقط گذشته خليلزاد نيست، بلکه وضعيت فعلي او هم است. خليلزاد براي توجيه ادامه مذاکرات صلح، اصرار داشت که طالبان تغيير کرده است و آن گروهي نيست که پيش از حملات 11 سپتامبر، دولت کلينتون را فريب داد. طالبان که زماني با القاعده متحد بود، به رويکرد مليگرايانه افغان روي آورده است. بسياري از افغانها طور ديگري فکر ميکردند، اما راهي براي ابراز عقيده نداشتند، خليلزاد به هيچ مخالفتي مجال ابراز نميداد. او و سفارت امريکا در کابل مانع صدور رواديد براي آن عده از مقامهاي ارشد افغان شدند که ممکن بود با اعضاي کنگره صحبت کنند. به نوشته روبين، حالا آقاي خليلزاد آنچه را که بسياري ميدانستند اذعان ميکند و آن اينکه «طالبان بزرگترين سهم در قدرت را ميخواهد.»
به گفته اشرف حيدري، سفير افغانستان در سريلانکا، خليلزاد بدون رضايت دولت افغانستان، با طالبان توافق کرد که 5500 جنگجوي خطرناک طالبان از زندان آزاد شوند و اين زندانيان اکنون ميداندار خشونت جاري در کشورند.
مايکل روبين در ادامه انتقاد ميکند که خليلزاد هنوز هم با پول مالياتدهندهگان امريکايي مرتب سفر ميکند. او ميگويد خليلزاد از معدود ديپلماتهاي امريکايي است که در دولت دونالد ترمپ و اکنون در دولت جو بايدن بيشترين سفر را کرده و در هوتلهاي پنج ستاره اقامت داشته است. روبين معتقد است بسياري از سفرهاي او مانند سفر جان کري، وزير خارجه پيشين امريکا، به جنوبگان غيرضروري بوده است.
در ادامه مقاله آمده است اگر زنان و کودکان افغانستان در نتيجه روند صلحي که آقاي خليلزاد معمارش بود نميمردند، شايد واشنگتن ميتوانست از اسرافهاي خليلزاد چشمپوشي کند و اضافه ميکند اين فاجعه اجتنابپذير بود اگر رييس جمهوري امريکا خليلزاد را کنار ميگذاشت و نماينده خود را منصوب ميکرد که روند صلحي را پيگيري کند که واقعبينانه، منطقي و کمتر منفعتطلبانه باشد.
اين مقاله جمعبندي ميکند که زمان آن فرا رسيده است که خليلزاد به امريکا فراخوانده شود و مينويسد: «ثابت شد که قضاوت خليلزاد اشتباه بود و او کنترل روند را از دست داده است. زمان آن است او به جاي مداخلهاي که افغانها نميخواهند، ناکاميهاي اطلاعاتي، فرضيههاي ضعيف و قضاوتهاي نادرستي که روند صلح را مخدوش کرد بررسي کند. خليلزاد بايد روزهايش را در مجلس سنا بگذراند و به سوالها درباره اينکه کجاي کار اشتباه بود و چرا اشتباه بود پاسخ دهد.»



