ترجمه
خروج نیروها از افغانستان منافع منطقهیی را در معرض خطر قرار میدهد
برگردان به فارسی – سیده مطهر / The Dilomat - Saif Khattak
برتراند راسل، فیلسوف قرن بیستم از انگلستان، ماهیت جنگ را اینطور توصیف میکند: این که جنگی چه کسی حق است تعیین کننده نیست بل این تعیین کننده است که در جنگ کی زنده و باقی میماند.
در هیچ جای دنیا این توصیف به اندازه جنگ ایالات متحده در افغانستان کاربرد ندارد. پس از دو دهه درگیری، آنچه باقی مانده است کشوری شکست خورده و درد دیدهیی است که آینده آن به اندازه 20 سال پیش نامعلوم است. ایالات متحده بیش از 2 تریلیون دالر هزینه کرد و بیش از 2400 سرباز را در جنگ از دست داد و از لحاظ دستاورد چیزی قابل توجه برای نشان دادن نداشت. امروز پرسش این نیست که ایالات متحده برای دستیابی به اهداف خود چه کاری میتواند انجام دهد، بلکه این است که چگونه میتواند خسارات وارده را به دلیل حضور خود در افغانستان، به حداقل برساند.
رؤسای جمهور پیشین ایالات متحده با تلاش برای پاسخگویی همزمان به هر دو این پرسش، خروج مشروط به متغیرها را پیشنهاد کردند که خارج از کنترل ایالات متحده بود. این شرایط دست نیافتنی بود که یک حمله کوتاه برای سرنگونی رژیم طالبان را به جنگ بی پایان تبدیل کرد و ایالات متحده را بار دیگر قربانی «قبرستان امپراتوری ها» ساخت.
اعلامیه اخیر رییس جمهور جو بایدن در مورد خروج ارتش امریکا [از افغانستان] با اعلامیه های پیشینیان وی متفاوت است. به نظر میرسد ایالات متحده فهمیده است که تنها گزینهای که برای رهایی از دام «جنگ بی پایان» در اختیار دارد، این است که هیچ شرطی برای خروج خود تعیین نکند. هرچه واشنگتن شرایط بیشتری را تعیین کند، تحقق آنها بعیدتر است و احتمال گرفتار ماندن ایالات متحده بیشتر.
متأسفانه برای دولت افغانستان در کابل، به نظر میرسد این تصمیم، آنها را به گفته ضرب المثل [انگلیسی] زیر بس انداخته و به بازیگران داخلی رها کرده است. طالبان از شرکت کردن در نشست صلح بینالافغانی که قرار بود در ماه اپریل در ترکیه برگزار شود، امتنا ورزیدند. پس از اعلام بایدن، طالبان بالای امتناع خود برای حضور در نشست پابندی نشان دادند و نشست به بعد از ماه رمضان و احتمالاً به مدت طولانیتر موکول شده است. با توجه به این که صلح در افغانستان به موفقیت مذاکرات بینالافغانی بستگی دارد، روند فعلی حوادث، آینده افغانستان را کاملاً مبهم و نامشخص معرفی میکنند.
اثرات این عدم اطمینان در سراسر منطقه دیده خواهد شد. در گذشته، دولت های نزدیک مانند روسیه و چین از حضور ایالات متحده در افغانستان که منجر به جلوگیری از گسترش افراط گرایی به خارج از مرزهای کشور شد، سود زیادی بردند. با این حال، انتظار میرود که خروج نظامی ایالات متحده، نیروهای جدیدی را در منطقه آزاد کند و متعاقباً به مشارکت بیشتر قدرت های که در جغرافیایی نزدیک حضور دارند و میخواهند که منافع خود را حفظ کنند، نیاز دارد.
روسیه از نزدیک تحولات افغانستان را که در دوره اتحاد جماهیر شوروی مستقیماً با آن هم مرز بود، تحت نظر داشته است. اتحاد جماهیر شوروی از سال 1979 تا 1989 جنگ طولانی فاجعه بار خود را در این کشور انجام داد. در صورت خروج امریکا، امکان دارد بازیگران غیر دولتی با آزادی ایده آل خود و رادیکال سازی جمعیت مسلمانان در روسیه و کشورهای آسیای میانه، در منطقه با آزادی بیشتری حرکت کنند. در گذشته، دولت روسیه حمایت خود را از توافق سیاسی بین دولت و طالبان نشان داد. با این حال، با پویایی فعلی، دستیابی به نتیجه دشوارتر به نظر میرسد. حامد حکیمی، یک عضو چتام هاوس، اندیشکده پژوهشی، معتقد است که روسیه اکنون به دنبال ایجاد شبکه های است که از وی در افغانستان حمایت کنند تا از دیگر قدرت های منطقهیی برتری یابد. این گروه های طرفدار، طبق انتظارات روسیه در شکلگیری وقایع در افغانستان مفید خواهند بود.
برای چین، افغانستان دارای ارزش امنیتی و اقتصادی است. افغانستان هم مرز با ولایت سین کیانگ چین است که به نظر چین تحت تأثیر به اصطلاح سه شر: تروریسم، افراط گرایی و تجزیه طلبی قرار دارد. طی چند سال گذشته، چین 70 میلیون دالر کمک نظامی برای تقویت تلاش های خود در زمینه مبارزه با تروریسم – به ویژه در دهلیز واخان – به دولت افغانستان ارائه کرده است. با این حال، امکان دارد خروج بدون قید و شرط، چین را به تنوع گزینه های خود و تقویت روابط با طالبان سوق دهد. چین به عنوان یک رهبر جهانی در فن آوری انرژی های تجدیدپذیر ارتقا یافته است و افغانستان ذخایر معدنی کمیاب به ارزش یک تریلیون دالر دارد که انتظار میرود مورد علاقه چین باشد. وضعیت امنیتی مانع چین برای کشف این منابع در گذشته شده است. در همین حال، این احتمال وجود دارد که چین به دنبال ایجاد روابط با افغانستان باشد تا این کشور را قادر به استخراج این منابع کند. هر رژیم آینده افغانستان که بخواهد وابستگی خود را به کمک های خارجی کاهش دهد، از چنین سرمایه گذاری استقبال میکند.
انتظار میرود خروج ایالات متحده بالای منافع ایران نیز تأثیر بگذارد. یک افغانستان با ثبات از قرار گرفتن ایران در معرض تهدیدهای بازیگران غیر دولتی مانند دولت اسلامی-استان خراسان جلوگیری میکند. با این حال، بعید به نظر میرسد که روند فعلی حوادث در تهران مطلوب محسوب شوند. پیشبینی میشود که هر دستگاه دولتی که بعد از خروج ایالات متحده ایجاد شود، دربرگیرنده طالبان است، چون طالبان یک موضع قویتر در میز مذاکره دارند. با توجه به سابقه آنها، چنین عناصری افغانستان را به حوزه نفوذ عربستان سعودی سوق میدهد – اقدامی که به موقعیت منطقهیی ایران آسیب میرساند. در گذشته، عربستان سعودی تحت فشار ایالات متحده از پشتیبانی خود از طالبان دست کشید. پس از خروج ایالات متحده از افغانستان، بعید است که چنین فشاری ادامه یابد. ایران ممکن است تلاش کند با تقویت حضور شبکه های طرفدار خود در افغانستان، اثرات چنین نتیجهیی را کاهش دهد.
به نظر میرسد اعلامیه خروج بایدن، هند را نگران ساخته است. هند یک بازیکن منطقهیی که تحت شرایط فعلی چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد. از سال 2001، هند بیش از 3 بیلیون دالر در افغانستان سرمایه گذاری کرده است تا یک رابطه قوی با کابل را تقویت کند. طی دو دهه گذشته، این کشور با حضور خود در افغانستان توانست پاکستان را محاصره استراتیژیک کند وعمق راهبرد سیاسی پاکستان را خنثی سازد. خروج ايالات متحده موقعيت هند در افغانستان را تغيير ميدهد. انتظار ميرود طالبانِ که در حال دست يافتن به قدرت هستند، توازن قوا را به نفع پاکستان تغيير دهند. اگر بخواهيم تاريخ را رهنما قرار دهيم، اين احتمال وجود دارد که جنگجويان بيکار در افغانستان، توجه خود را به شورش کشمير – تکرار حوادث 1989 – معطوف کنند. اين سهام از دست رفته، هند را وادار ميکند تا از ايالات متحده به نفع عناصر طرفدار هند، در حلقه قدرت افغانستان، جلب توجه و راي کند.
از نظر ميزان خطر در افغانستان، پاکستان پس از افغانستان در رتبه دوم قرار دارد. اين ديدگاه متعارف حاکي از آن است که خبر خروج نيروهاي امريکايي از افغانستان با آغوش باز در پاکستان مورد استقبال قرار ميگيرد. با اين حال، خروج بدون توافق درباره دولت آينده افغانستان ميتواند براي پاکستان دردسر ساز شود. پيشبيني ميشود که چنين خروجي جنگ در افغانستان را تشديد ميکند، و اين احتمال وجود دارد که [اين درگيري] به پاکستان سرايت کند. اين نه تنها به معناي هجوم پناهجويان به پاکستاني که اقتصاد اش از قبل تحت فشار است، ميباشد بلکه به قاچاق مواد مخدر و اسلحه نيز روح تازهاي ميبخشد. بنابراين، پاکستان با يک وضعيت متناقض روبهرو است. در حالي که از يک طرف تقويت موقعيت چانه زني طالبان به منزله منافع پاکستان است، چنين موقعيت تقويت شدهاي ميتواند منجر به بي ثباتي در افغانستان شود که در نتيجه به منافع پاکستان آسيب ميرساند.
همزمان با آمادهگي ايالات متحده براي خروج از افغانستان، آينده افغانستان همچنان نامعلوم است. چانه زني فعلي ايالات متحده براي باز داشتن طالبان از تصرف خصمانه، به رسميت شناختن دولت آينده طالبان در سطح بين المللي است. با مشاهده تاريخ رژيم قبلي طالبان، چنين اهرم فشار به خودي خود بسيار ضعيف است. در صورت ادامه روند فعلي، گفتوگوي بينالافغاني به احتمال زياد به شکست منجر خواهد شد. چنين شکستي افغانستان را به سمت بي ثباتي سوق داده و منافع منطقهيي را به خطر مياندازد. بنابراين، ذينفعان منطقهيي هستند که بايد با کشاندن طرفين به سمت ميز مذاکره، از بنبست فعلي، افغانستان را عبور دهند. اگر اين کار را نکنند، آنها نيز گرفتار بحراني ميشوند که به دنبال خروج ارتش ايالات متحده از خاک افغانستان آغاز ميشود.